علیرضا راهب هم به رفتگان پیوست
حضور سرشار اش خاستگاه خاطره شد
بسا کاز اویم خاطر به نکته خرم بود
بسا کاز اویم خاطر پر از مخاطره شد
نبود عمر اش چندان که خوف مرگ رود
و لیک رفت بر او نیز و کار یکسره شد
به ما رسید از آن شور و ذوقها حرمان
از آن صفاش که مصروف در مناظره شد
جهان که راهب از آن رفت بیشتر شب شد
گرفت غم بالا و بلند سیطره شد
همیشه دیدم او را رفیق جبههی مهر
در او مگر تب معنای مهر پیکره شد
هر آن که فرصت او را خدا نصیباش کرد
جهان او برخوردار لطف منظره شد
به عالمی که فقط او توان افشا داشت
هر آن که دید او را وامدار پنجره شد
روان او را ایزد به نور دریا باد
که نور بود از او هر نظر مخابره شد
نگر به مرگ که ناگاه میگشاید بند
نگر که گرم به هر راه رفت نادره شد
نمیکند خبر از راه آمدن کس را
رسید و ناگه پایین کشیده کرکره شد
شعر و مسایل