سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تضاد / پاییز رحیمی


مثل آسمان اول بهار

هم پرم از ابر و هم از آفتاب

آه از تضاد های روزگار

اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه ای / تالیف رضا همراز /دکتر محمد رضا کریمی



اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه ای، عنوان کتابی درباره یکی از پیشگامان شعر نو در ایران است که به تازگی به قلم رضا همراز توسط انتشارات «قالان یورد» در تبریز به بازار نشر آمده است.

 کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای» در ۱۰۸ صفحه، ۵۰۰ جلد به قیمت ۴۲ هزار تومان به بازار عرضه شده و از این رو که نخستین اثر مستقل درباره زندگی و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای محسوب می‌شود، بسیار حائز اهمیت است.


همکاری میرزا جعفر با مطبوعات، آثار به یادگار مانده از میرزا جعفر خامنه‌ای، دوستان شاعر، وفات، محل مزار، آثاری که در مورد شاعر تحریر شده است و نمونه‌هایی از شعرهای شاعر و نامه نگاری‌ها و آثار منثور او از جمله بخش‌های کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای» است.

رضا همراز، مؤلف کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای»، در مقدمه خود ضمن درج شعری از استاد محمدحسین شهریار درباره پیشگامان شعر نو در آذربایجان که در آن از میرزا جعفر خامنه‌ای نیز یاد شده است، می‌نویسد: "میرزا جعفر نقوی خامنه‌ای که بیشتر با نام میرزا جعفر خامنه‌ای در عالم ادبیات مشتهر گردیده است، یکی از شاعران بزرگ و در عین حال گمنام معاصر است که خدمتش به عالم تجدد بر هیچ متجددی پوشیده نیست. متأسفانه تا به امروز درباره چگونگی شعر نو در آذربایجان و سرایندگان پیشتاز آن تحقیق جامع و کاملی که این روند را در آذربایجان دنبال کرده باشد، صورت نگرفته است. با این حال برخی از آثار جسته و گریخته به صورت مقاله‌های کوتاه یا در لابلای آثار به این مساله بسیار مهم اشاره‌ای گذرا کرده‌اند. بنا به تحقیقات راقم این سطور اولین سراینده شعر نو در تاریخ ادبیات ایران را باید سعید سلماسی دانست.

مساله شعر نو اگر چه در بستر انقلاب مردمی مشروطه و در طول حوادث و رخدادهای آن رشد یافت، بی شک خدمات ارزنده‌ای به جامعه انقلابی آن روز ارائه کرد و به تبع آن شاعران جوانی به این جرگه نوپا پیوستند که نمونه‌هایی از اشعار این دوره در مطبوعات آن عهد یا روزنامه‌های خاطرات و سفرنامه‌ها و تاریخ‌ها و جنگ‌ها آمده است. یکی از پیشگامان همین نهضت ادبی یا شعر نو، میرزا جعفر خامنه‌ای بود".

همراز در مقام مؤلف کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای»، اسناد و تصاویر دست اولی را از حیات طولانی و پرثمر مرحوم میرزا جعفر خامنه‌ای به دست داده است که در نوع قابل توجه و اهمیت است.

همراز که بیشتر به دلیل فعالیت در حوزه تاریخ پژوهی محلی خطه آذربایجان، شناخته می‌شود، مجموعه یافته‌های خود درباره حیات و ممات میرزا جعفر خامنه‌ای، به عنوان یکی از نخستین سرایندگان شعر نو در ایران، را در این کتاب کم حجم، اما مفید ارائه کرده که از جمله مهمترین بخش‌های آن می‌توان به ناشناخته ماندن شاعر، به رغم زندگی در تبریز، تا زمان مرگش در سال ۱۳۶۲ شمسی اشاره کرد؛ جالب توجه اینکه مؤلف کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای» تصویری از سنگ مزار طلایه دار شعر نو را در قبرستان وادی رحمت نیز در کتاب خود به مخاطبان ارائه کرده است.

همراز درباره زندگی میرزا جعفر خامنه‌ای نیز می‌نویسد: "زنده یاد میرزا جعفر خامنه‌ای در سال ۱۲۶۵ شمسی مطابق با ۱۳۰۲ هجری قمری از طلب حاج شیخ علی اکبر و فاطمه خانم در محله اهراب تبریز دیده به جهان گشود. طبق روال آن عهد در کودکی به مکتب خانه سپرده شد و پس از آنکه خواندن و نوشتن بیاموخت، به توصیه پدر، ترک درس و مشق کرد، اما با این حال در فرصت‌های مناسب به مطالعه آزاد روی آورد و حتی چندین زبان خارجی نیز یاد گرفت… نوزده ساله بود که نائره مشروطیت شعله ور گردید و این جوان نیز دست در دست پدر از این جنبش استقلال کرد و در پیشبرد آن از جان و مال مایه گذاشت تا اینکه فرمان مشروطه صادر شد. میرزا جعفر خامنه ای، پس از آن قلم به دست گرفت و در مطبوعات آن عصر به قلمفرسایی پرداخت. بنا به تحقیقات راقم، اولین شعرهای وی در روزنامه بلندآوازه «آذربایجان» که به کوشش و اهتمام علیقلی صفراوف منتشر می‌شد، انتشار یافت. همزمان و بعد از آن نیز در مطبوعات ایران و خارج از ایران مطالبی از ایشان دیده می‌شود. اما چیزی که میرزا جعفر خامنه‌ای را از دیگر شاعران آن دوره متمایز می‌کرد، اندیشه تجددخواهی این شاعر است که خود را در قید و بند صناعات عروضی زندانی نکرده و از عرف معمول عدول می‌کند و اشعاری در قالب‌هایی می‌سراید که قبل از وی فقط سعید سلماسی، شاعر جوانمرگ آذربایجان، سروده بود… مرحوم میرزا جعفر خامنه ای نزدیک به یک قرن زندگی کرد و بیست و هشتم تیر ۱۳۶۲ شمسی در زادگاهش خرقه تهی کرد و با مشایعت خانواده در وادی رحمت تبریز رخ بر خاک گذاشت".


بدون شک مطالعه کتاب «اشعار و آثار میرزا جعفر خامنه‌ای» از این بابت که اطلاعات جمع و جور و یکدستی را برای نخستین بار به شکل مدون در اختیار خوانندگان می‌گذارد، از منظر آشنایی با چگونگی تولد شعر نو در خطه آذربایجان و تسری آن به ایران در دهه‌های بعد بسیار حائز اهمیت است.

آخرین فرمول / محمد رضا راثی پور


جا برای ایستادن تنگ

دیدرس از بس شلوغی ,تار

می کشاند گامهایت را در این محدوده مجبور

سیل بی آرامش میدان شهر صور!.

-آن کهن ویرانه معمور-


غرفه های سوقها هم شکل

دیگ آز کاسبان جوشان

این طرف دیوانه ای برچوب

عین تکتازی به روی اسب

هم شتابش خنده طفلان


ریسمان این هیاهو را

تق تق چوب زمختی می برد ناگاه

طیلسان پوشی پریشان مو

همچو انسان نئاندرتال وحشی خو

وا کند غار دهانش را:

آی مردم می شناسیدم

من یسوعا هفتمین فرزند حزقیلم

هفتمین اسباط اسرائیل

-یعنی آن حزقیل مال اندوز

ربح سی در صد؟

پچ پچی افتد میان عابران گویا


...ما کرامت را بر این امت عطا کردیم

هر گره از کار دنیا را و عقبی را

با سرانگشت نبوغ خویش وا کردیم

معرکه گیری بر آشفته بساطش زیر لب غرید

لعنت محض یهوه خرمگس ها را!


آی مردم بشنوید از سبط اسرائیل

آخرین فرمول اکسیر هدایت را

کاهلان قطعا عذابی آتشین دارند

چون بدست خود برای خود

دارهای آز می کارند!.


آی مردم......

                       بس کن ای غافل

پیرمردی با قدی خم پاسخش را داد

سبط اسرائیل گورستانت آبادان!

شش جوان من در اوهام برادر هات پرپر شد

از من غمگین چه می خواهی که سرتاپای نفرینم

هیچ اکسیری نخواهد داد تسکینم


سیل بی آرامش میدان شهر صور

-آن کهن ویرانه معمور-

برد با خود پیرمرد ناشکیبا را

همچنین با خود یسوعا را!

۷ اسفند ۹۹

مهر پنهان / سید مرتضی معراجی


مهر پنهان

             ره مه آلود است

وآسمان دل دوباره

                       ابر اندود است



هیچ سو سو یی ز سویی نیست

سر پناهی در گذر گاهی و کویی نیست

هر چه راه از هر کجایی هست

پیش چشمت در مهی انبوه محدود است



شب گذشته

              لیک این صبح مه آلوده

مهر گویی خود به کیشش نیست

فرق بین گرگ و میشش نیست

وندر آئینش

              مهر مرتد

                           ماه مطرود است



نیست روشن گر که چشمت را کنی خیره

در ره ِ تیره

روزنی تا گرم سازی دل

آتشی تا گرم سازی دست

هر طرف تا چشم می بیند همه دود است



آسمان بی مهر 

                  ره مه آلود است .

                                                              #معراجیـسیدمرتضی

70.10.5

وطن / محمد جلیل مظفری


نه دخترم

وطن

این نیست، این که تو می‌بینی!

اصلا 

بگذار تا صریح بگویم

این‌گونه هیچ‌گاه نبوده‌ست.


در سال‌های دور

می‌شد

در آسمانِ

فیروزه‌ایش

همراه با

خیلِ نجیب پرستوها

پرواز کرد.


می‌شد

دریاش را به ساحل دلتنگیِ کویر

پیوند زد


می‌شد

هر روز صبح

در جنگلش جوانه زد و بالید.


می‌شد...


نه دخترم

هرگز گمان مدار وطن

این‌گونه بوده است