سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

چاله نامرئی / محمد رضا راثی پور

دوستی می گفت در این پنجاه سالی که از خدا به عنوان عمر قرض گرفته ام روزی نبوده که بدون دغدغه معیشت به شب برسانم و حتی از همان ایام طفولیت با دیدن اضطراب پدرو مادر برای خرید تنقلات متوجه می شدم که یک جای  کار اشکال داردو چاله ای نامرئی در زندگی هست که اوا باید آن پر شود . از وقتی هم که به سن عقل معاش رسیده ام گل لگد کرده ام و آجر چیده ام.اوایل دلخوش به پندهای تاریخ مصرف منقضی شده بودم که نابرده رنج گنج میسر نمی شود و هرکه نان از عمل خویش خورد اما الآن می بینم هرچه بیشتر تلاش می کنم فاصله نجومی من از خط رفاه بیشتر می شود و دست و پا زدنم فقط سرعت سقوطم را بیشتر می کند.

گفتم پس از آن اختلاس وحشتناکی که هیبت رقم و صفرهایش هوش از سر عالم و آدم ربوده بود نویسنده نکته سنجی  نوشته بود که علت برخورد شدید با خاطیان مالی در بلاد راقیه اینست که چنین فسادهای مالی زمینه اقتصاد سالم و رقابتی را از بین می برد و صاحبان سرمایه را به دلالی و رانت خواری وپول بی زحمت که حتی از دید محصلان مالیاتی پنهان می ماند راغب می کند. صاحب سرمایه بجای ایجاد اشتغال و صنعت و حرفه و گردش سرمایه که در بلاد محروسه ما هزاران دنگ و فنگ دارد ا زد و بند با مصادر امور و دلالی که بخوانید صادرات و واردات ،  سرمایه اش را چند برابر می کندو دیناری هم به کسی جز شرکای یقه سفیدش نمی پردازد.

چنین است که شکاف غنی و فقیر هر روز بیشتر می شود و این چاله نامرئی شما بزرگتر می شود

از رستگارانم

در آخرین وازایش هستی

من حتم دارم یک درخت سیب خواهم شد