تو نباشی همه شب می میرم
مرگ هر آینه محتوم منست
تو نباشی چه تواند بتپد در سینه
تو نباشی به رگانم که چه کور است و چه سوت
چه بیارد جریان
تو همان آب حیاتی که اگر بر سر گورم آیی
از لحد رقص کنان بر خیزم