سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

مرغ آزادی/ مهدی عاطف‌راد


مرغ آزادی اسیر بند بیداد است و می‌خواند چه با حسرت

با صدایی سوزناک از زجر طولانی

خسته از محنت:

"آه، آزادی! چه دور از دست‌رس هستی!

و چه من محروم هستم از تو، ای اکسیژن روح و روان! افسوس

نیستی اما تو دور از ذهن

و خیالم غرق در عطر حضور تست

هست رؤیای شب و روزم پر از آواز جان‌بخش و دل‌انگیزت

گرچه مجروح است و خونین‌بال

عشق می‌ورزم به تو، جانا!

با تمام هستی دربند و دلتنگم که محروم است از شادی

و ندارد بهره‌ای از لذت ناب رها بودن

پر کشیدن در افقهای بلند آرزوهایی که روح‌انگیز هستند و تعالی‌آفرین

آرزوهایی چه شیرین!

آسمان بی‌کران را درنوردیدن

مرزهای زندگانی را به زیر بالهای آبی شادی بی‌مرزی کشیدن

و به اوج شور و شوق ناشی از احساس آزادی رسیدن.

 

در قفس محبوس بودن در تمام عمر نامش زندگانی نیست

در اسارت بودن دائم همانا مرگ تدریجی‌ست

شب‌چراغ عمر را بی‌روشنایی رهایی سود و ارزش چیست؟

تنگنای یک قفس هرگز نباشد جایگاه زیست

زیستن وقتی که آزادانه باشد مایه‌ی شادی‌ست

گوهر هستی هر جاندار بی‌تردید آزادی‌ست."

 

در قفس آکنده از دلتنگی و عسرت

مرغ آزادی اسیر بند بیداد است و می‌خواند چه با حسرت.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد