سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

خروس آهنی / سعید یوسف


 

صدای ماشینی

که زیر پنجره استارت می‌زند

به نطقِ پیش از دستورِ صبح می‌ماند

و در کشاکشِ غلتی میانِ کابوسی، تنها

صدای یک دو قناری کم است و مُهرِ خروج

کسی درست سر از نقشه در نمی‌آرد

که شهرهاش چرا گاهْ گِرد و گاهْ سه گوش

و راه‌ها کج و کوج

 

همیشه چیزی کم داریم

همیشه در تاریکی سکندری خوردیم

و شاخ و شانه کشیدند شاخه‌های درخت

و قوز کرده دویدیم پشتِ یک دیوار

سکوت، باخت خودش را و گفت می‌شکنم

و ما سکوتِ عرق کرده را به سینه فشردیم

و اسب سر جنباند

و شیهه‌ای خفه با لهجه‌ای غلط انداز

 

درست می‌شود این‌ها، زیاد فکر نکن

و فرصتی پیدا می‌شود کسی بنشیند

و بی شتابی، پرونده را ورق بزند

و اسم ما را وقتی که دید، مکث کند

و عینکش را بردارد

و پلکها را بر روی هم گذارد

 

همیشه چیزی کم داریم

همیشه هست ولی یک نفر که ما را با مهر

به سینه‌اش بفشارد


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد