سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

فکر / محمد رضا راثی پور



فکر می کرد که این زشتی را
می شود با مدد جراحی ، زیبا کرد
- و بماند که چه باید گفتن
به طبیبی که به سوگند نباشد پابند -

فکر می کرد که این قد کج و معوج را
با شگرد فوتو شاپ
می توان راست تر  از راست  نشان داد به خلق

- و بماند که چه باید گفتن
حرفه ای را که اساسش کذب است! -

جوی خونی که عناد تو به جریان آورد
سیل بنیاد کنی خواهد،شد
مطمئن باش دروغ تو نخواهد پایید
کوک این بخیه شود باز از هم
طشت این حرفه بیفتد از بام
و عیان خواهد شد
زشتی چهره ات ای کج اندام

۲۲.۴.۱۴۰۲

نقد ادبی / ژ .س . کارلونی و ژ.س. فیلو / ترجمه نوشین پزشک/ محمد رضا راثی پور


کتاب نقد ادبی کتابیست 131 صفحه ای در قطع رقعی از انتشارات سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی .که جزئی از مجموعه ء چه می دانم است یعنی دایره المعارفی که در رابطه با علوم فرهنگی و انسانی و جامعه شناسی می خواهد اطلاعات کلی به خواننده بدهد و  با رئوس مطالب موضوع آشنا کند.

در اصل این کتاب از مجموعه کتابهای منتشر شده توسط انتشارات فرهنگی پرس اونیور سیتر دو فرانس بوده که به فارسی ترجمه شده است.

کتاب از نه فصل تشکیل یافته که مولف خواسته سیر تکاملی نقد را از بدو تکوین ادبیات نوشتاری تا به امروز دنبال کند و از مطلق گرایی تا مکتب سنت بوو و عینیت گرایی و امپرسیونیسم و .... را مورد بررسی قرار دهد.

هر چند گاها نثر ترجمه باعث کسالت بار شدن و غامض شدن جملات می شود که خواننده مجبور می شود جمله را دو بار بخواند اما ترجمه قابل قبولی دادرد.

دیدگاه مولفین در آخرین فصل یعنی فصل نتیجه گیری مهم است .

اینان در عین حال که قایل به این هستند که نقد نوعی داوری محسوب می شود و باید با توضیح عالمانه اثر باشد و نیز خود منتقد باید اول اثر را درک کند و بعد نقد کنند معتقدند که به خود نقد نیز می توان نقد وارد کرد و این مسئله می تواند ادامه داشته باشد.


از آن سوی دیوار شیشه‌ای/ علی رضا طبایی


چه بر تو می‌رود ای آفتاب زندانی
در آن مکتب بی‌روزن زمستانی

چه بر تو می‌رود آیا که گام زخمی تو
چو موج پر شده از لحظه‌های ویرانی

کدام بالش نوشیده اشک‌های تو را
در آن شبانه‌ترین فصل‌های ظلمانی

کدام واژه، تو را تازیانه زد بر روح!
کدام عدل تو را داغ زد به پیشانی؟

تو را از آن سوی دیوار شیشه‌ای، پیداست
هراس غربت و تشویش‌های پنهانی

چو عمق دریا  آرامشی شگفت، تو راست
نهفته داری، اما خروش توفانی

چو چشم آینه، خاموش‌واری و... پیداست
به هر نگاه تو، هنگامه‌ی پریشانی

چه می‌توان کرد با پای سنگی مفلوج
"و ناتوانی این دست‌های سیمانی"

#علیرضا_طبایی

خروس /پیمان طالبی

"کسی سر بر نمی آرد ز خواب ای شهر ویرانه!"

نوشت این را به روی خاک با خون گلوی خود

خروسی مرده در لانه