سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

او را صدا نزن/ مهدی عاطف‌راد

 

او، آن همیشه منتظر صبح، مرده است

افسوس

قلبش نمی‌تپد

نبضش نمی‌زند

دیری‌ست سرد و سنگ شده جسم خسته‌اش

بیدار کردنش دیگر

ناممکن است.

بیهوده است و بی‌ثمر، ای هم‌نوای من!

او را صدا نزن.

 

چشمان او به راه طلوع سپیده‌دم

بی‌وقفه باز بود و کشید انتظار او

پیچید بر خودش

چون مار او

از بس که بود مضطرب و بی‌قرار او

اما، دریغ

بی‌هوده بود آن‌همه امیدواری‌اش

و پوچ و بی‌ثمر همه‌ی بی‌قراری‌اش

از بس که صبر کرد

و خیره ماند

چشمان او به راه

شد زجرکش

از هوش رفت

مدهوش شد

از جای برنمی‌شود این بی‌نوای من

او را صدا نزن.

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد