سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

از سیولیشه و شعر سه سطری/ علی عباس نژاد

صحبت از شعر سه سطری که می شود، نام های مختلفی به ذهن می رسد که بعضی شان وجاهت دارند، بعضی نه. اینجا در نشریه سیولیشه که به تصادف مسئولیت بخش شعر کوتاه آن بر عهده من گذاشته شده است، در شماره قبلی همه ی نام ها گرد هم آمدند. اما به طور کلی بنا بوده و هست که ما آدم های این نشریه از نام خاصی حمایت نکنیم. اما از آنجا که نگارنده این سطور خود یکی از شاعران این حوزه است، و طرح نام بدون وجاهت سه گانی ممکن است در ذهن بعضی خوانندگان این شائبه را پیش بیاورد که «عباس نژاد مدافع نوخسروانی هم در فلان نشریه آمده است و از نام سه گانی حمایت کرده» ناگزیر پیرو یادداشت شماره قبل سیولیشه، نظر خودم را درباره این نام و تعاریف مربوط به آن به خوانندگان احتمالی ارایه می کنم تا بعدا از حضور من در این نشریه سوء استفاده ای نشود و متهم به حمایت از «جعلیات ادبی» نشوم.

**

از آقای فولادی که تقریبا از آذر ماه 89 وارد این عرصه شده اند و الحق فعالیت خوبی در دنیای مجازی داشته اند، اگرچه تاکنون کتابی نشر نشده است، اما آثار و نظرهای او در وبلاگ‌ها و نشریات در دسترس است و با توجه به حجم آرا و نظرات وی و کثرت پیروان شیوة «سه‌سطری سرایی» او، بررسی گفته‌های وی بیش از دیگران ممکن و در عین حال ضروری به نظر می‌رسد.

(1)

بعد از این جور دیگر...

ای کلاغان بیایید!

بعد از این: آدمک پر!

آقای فولادی به سرودن نوخسروانی به شیوه‌ای که اخوان ثالث تعریف کرده است بسنده نمی‌کند و به استناد یادداشتی که در سال 1385 از وی منتشر شده است با نگاه به تجربه‌های سایه و شفیعی کدکنی ـ اگرچه در سال‌های بعد سه‌گانی‌پردازی کمتر از آنها یاد می‌کند ـ و با نیم‌نگاهی به تجربة «رباعی نیمایی» صادق رحمانی و البته توجه به شعرهای کوتاه قیصر امین‌پور و سیدحسن حسینی؛ نوخسروانی را ـ به تعبیر خودش ـ از یک «قالب» کلاسیک به یک ژانر توسعه می‌دهد و به این ترتیب برای قالب‌های بی‌نامی که از چهل سال پیش از او در آن‌ها شعر سروده شده بود نیز شناسنامه می‌گیرد. اگرچه، اگر بخواهیم با وسواس بیشتری با این موضوع برخورد کنیم، او این قالب را به «یک مجموعه قالب» توسعه می‌دهد.

فولادی شعر کوتاه سه‌سطری کلاسیک (نوخسروانی)، نیمایی و حتی سپید را در ذیل یک نام گرد می‌آورد و «سه‌گانی» می‌نامد. شعرهای بلند حاصل از بندهای سه‌سطری را که پیش از این در ادبیات معاصر در آثار شفیعی کدکنی، سایه و مؤمن قناعت دیدیم نیز «سه‌پاره» می‌نامد. اگرچه نام «سه‌گانی» در قیاس با نام‌های تاریخی دیگر شعر سه‌سطری، کم‌سلیقه تر از بقیة نام‌ها می‌نماید. در حقیقت وی شعری که نمونه‌اش را در نوشداروی طرح ژنریک سیدحسن حسینی دیدیم، با رباعی نیمایی صادق رحمانی و دیگر تجربه‌ها پیوند می‌دهد و سعی در نگاشتن بوطیقایی مشترک دارد تا بتواند همة آثار پیشین را در نامی که خود برای آن‌ها انتخاب می‌کند بگنجاند. تا جایی که با تعاریف فولادی، می‌توان هر نوع شعری که در سه‌سطر نوشته شود ـ حتی هایکو ـ را سه‌گانی نامید و این نقیصه به «مانع» نبودن تعریف‌های او برمی‌گردد.

فولادی در شعرهای سه‌سطری‌اش، مثل سید حسن حسینی و قیصر امین‌پور و حتی چند گام فراتر از آن، لزوم رعایت محل قافیه را حذف می‌کند:

 

(2)

دست های گشوده کافی نیست

گام بردار، گام، ای آدم!

آدمک‌ها نمی‌رسند به هم

(3)

حرف‌هایت قشنگ است،

آری اما تو رنگین‌کمانی

حرفِ رنگین‌کمان هفت رنگ است

(4)

درخت پنجره شد

ولی چه سود

که پشت پنجره یک شاخه از درخت نبود

اما فارغ از این‌که قافیه کجا باشد که حاصل آن بیشتر به بازی ریاضی‌ای با هدف در بر گرفتن هر نوع شعر سه‌سطری ممکن در مجموعة سه‌گانی می‌ماند ـ وظاهراً این یکی از مهم‌ترین دغدغه‌های فولادی در نظریه‌پردازی برای قالب جدید است ـ نکتة دیگری در آثار و آرای او دیده می‌شود که آن تأکید ساخت نحوی سه‌گانی بر پایة کوبندگی مصراع آخر است (همان:6) و برای دست یافتن به این هدف، هفت اصل یا «هفت فرمان» سه‌گانی سرایی را مطرح می‌کند:

1. ایجاد برخورد میان عاطفه و تفکر یا برعکس؛

2. توجه به کشف و اتفاق شاعرانه؛

3. عبور عمقی یا سطحی از پدیده‌ها؛

4. برابر داشتن جوانب صورت و معنی با گرایش به جانب معنی؛

5. رعایت ایجاز؛

6. بهره‌برداری از شگردهای ویژة «امثال و حکم» و «کاریکلماتور» و «گزین‌گویه»؛

7. کاربرد زبان ساده و در عین حال استوار.

که البته نه این هفت اصل به تمامی گویا و ضروری‌اند و نه آن هدف و غایت تعریف شده می‌تواند به استقلال «نوخسروانی» یا «سه‌گانی» کمک کند. اگر اصل اول را به «تفسیر عاطفی یک مسألة عقلانی یا تفسیر عقلانی یک مسألة عاطفی» معنا کنیم، باید گفت که این یکی از ترفندهای عمومی شعر فارسی است و نمی‌توان آن را اصلی برای شعر کوتاه سه‌سطری به شمار آورد. کشف و اتفاق شاعرانه ـ و البته نه‌تنها توجه به آن، که خود آن ـ که اصل دوم است نیز بنیان همة شعرها، خصوصاً شعرهای کوتاه است و این را نیز نمی‌توان اصلی خاص برای این نوع شعر به شمار آورد. اصل سوم یعنی «عبور سطحی یا عمقی از پدیده‌ها» را می‌توان به «عبور به هر شکل ممکن از پدیده ‌ها» خلاصه کرد و بیشتر آن را شگفت‌انگیز و شوخ‌طبعانه دانست تا عالمانه و آشکار‌کنندة تعریف‌های شعر. اصل ششم نیز لزوماً نمی تواند کمک‌حال شعر باشد، چون چنان که پیش‌تر به آن اشاره کردیم، پناه بردن به امثال و حکم و گزین‌گویه یا به عبارتی همان «حکمت‌گویی» چیزی است که شعرهای شناخته‌شدة فارسی ـ خصوصاً رباعی ـ داشته‌اند و شعر سه‌سطری یا سه‌گانی یا نوخسروانی الزاماً باید راهی تازه و فضایی تازه باشد و این با رفتن به راهِ قالبی آزموده چون رباعی میسّر نیست. اصل هفتم نیز همین حالت را دارد. برای آن که یک شعر ـ به‌طور عام و یک شعر سه‌سطری به‌طور خاص ـشعر موفق و اثرگذاری باشد، ضرورتی بر کاربرد زبان ساده نیست و شاید به ضرورت فضای اثر بهتر باشد که این اصل زیر پا گذاشته شود، اما استواری زبان اگرچه کمی کلی‌گویانه است اما آن هم برای هر شعر خوبی اصلی عمومی است.

از میان اصول هفتگانة فولادی، دو اصل چهارم و پنجم به‌صورت انکارناپذیر و قطعی ـ چنان که معنای کلمة «اصل» است ـ به کار این قالب تازه می‌آیند و پنج اصل دیگر بیش از آن که اصل باشند پیشنهادهایی هستند که باید منتقدانه بررسی شوند. اما خود هدف «ضربة پایانی» نکته‌ای است که شعر سه‌سطری؛ خواه نوخسروانی بنامیمش خواه سه‌گانی ـ را از شعر جهانی و شعر مدرن دور می‌کند، چراکه ضربة نهایی مستلزم رساندن شعر به یک نتیجة واحد است و شاعر را از متن شعر جدا نمی‌کند. شاعر آنچه می‌خواهد به مخاطب دیکته می‌کند و این راه را بر ذهن خواننده می‌بندد.

در بحث‌هایی که فولادی مطرح می‌کند، سخن از چهار فرم درونی برای شعر سه‌سطری به میان می‌آورد که در بسط و توصیف استقلال سطرها از یکدیگر که پیش‌تر از آن یاد شد، مفید و درخور توجه است. در فرم اول که آن را فرم «یک و یک و یک» نامیده است، سه سطر مستقل از هم می‌نمایند و وی معتقد است که در این فرم هر سه مصراع باید کوبنده باشند:

(5)

مرگ هم یک بهانه‌ست

باید از خود گذر کرد

زندگی حس یک رودخانه‌ست

فرم دوم از دید فولادی فرم «دو و یک» است که در آن مصراع‌های اول و دوم به هم وابسته‌ و مصراع سوم مستقل است:

(6)

مانند ماه در آب

تابیدنت چه زیباست!

زیبا همیشه تنهاست

و در فرم سوم، که آن را فرم «یک و دو» نام نهاده، مصراع اول مستقل و مصراع‌های دوم و سوم موقوف‌المعانی‌اند:

(7)

شهر من زیر خروارها دود، مرده‌ست

روی این قبر

گریه کن! ابر!

و فرم چهارم فرم «تمام یک» است که تمام شعر یک کل به‌هم پیوسته است. البته این فرم ها چیز بی سابقه ای که پیش از او وجود نداشته باشند نیستند و به وفور در آثار شاعران فولکلور قابل مشاهده اند.

در کارنامة فولادی و شاعران پیرو او، مسألة درخور تأمل دیگری نیز وجود دارد و آن میزان پایبندی به ایجاز است. از آنجا که این یادداشت بنا بر مطالعة انتقادی آثار سه‌سطری‌سرایان ندارد، به صورت جدی به این موضوع وارد نمی‌شویم، اما با توجه به شیوة بررسی شعرهای سه‌سطری‌سرایان در همین بخش از متن، ایجاز در نمونه شعرهای فولادی را بررسی می‌کنیم:

در سه‌گانی (نوخسروانی) نخست، تکرار «بعد از این» و حرف ندای «ای» مخل ایجاز است. در سه‌گانی سوم، تکرار «رنگین‌کمان» و لفظ «آری» همین وضعیت را دارند. در سه‌گانی چهارم، سطر دوم یعنی عبارت «چه سود» که بیانگر قضاوت شاعر نیز هست همین وضعیت را دارد. در سه‌گانی پنجم، در سطر سوم حذف «حس یک» که نوخسروانی فولادی را از نظر عروضی به یک سه‌گانی تبدیل کرده است زائد است، خصوصاً این‌که حذف این عبارت سطر سوم را از یک تشبیه نیم‌بند شاعرانه به یک تصویر بدل می‌کند. در شعر ششم هم کلمة آغازین شعر یعنی «مانند» ادات تشبیه است و پیش از این دیدیم آوردن ادات تشبیه در شعرهای سه‌سطری قدرت ایجاز را می کاهد. در شعر هفتم هم، عبارت «مرده‌ست» زائد است، چرا که در سطر دوم کلمة «قبر» گویای همة آنچه شاعر می‌خواهد بگوید هست و آوردن «مرده‌ست» تنها تأکیدی غیرضروری بر مرگ شهر است.

مهم‌ترین اشکالی که می‌توان در تعریف‌های آقای فولادی بر شعر سه‌سطری وارد دانست، این است جمیع این تعریف‌ها به اصطلاح «مانع» نیست و در نهایت نمی‌تواند تمایز و تفاوتی میان بسیاری شعرهای کوتاه پراکنده و «سه‌گانی» های وی و طرفدارانش ایجاد کند،  تا جایی که با تعریف‌های فولادی حتی تک‌بیت‌های صائب تبریزی هم «سه‌گانی»های ناآگاهانة وی به شمار می‌روند! حال آن که یک قالب مستقل نیاز به دلایل و تعریف‌هایی برای استقلال خود دارد، نه دلایل و تعریف‌هایی برای حقّانیت خود. البته می‌توان این‌طور استنباط کرد، که علت ارایه چنین تعریف‌هایی حرکت فولادی به اقتفای «سید حسن حسینی» و توجّهِ کم یا حتی ندیدن کارهای نزدیک‌تر به شعر سه‌سطری ـ مثل شعرهای کوتاه فولکلور که از آن‌ها نام بردیم ـ دانست.

اشکال دیگری نیز به تعاریفی که فولادی از شیوة سه‌گانی‌سرایی‌اش نوشته است، وارد است. از جمله این‌که او و هم‌فکرانش در تعریف‌های خود به واژگانی خارج از حوزة تحلیلی و علمی ادبیات متوسّل می‌شوند، مثلاً در صدر وبلاگ شخصی فولادی سه‌گانی ـ و همچنان بخوانید شعر سه‌سطری ـ نه یک قالب، که یک «ژانر» معرفی شده است، و این به زعم بنده ایجاد تداخل می کند و می توان با ژانر دانستن این قالب راه را برای اختراعات من در آوردی که در حقیقت اختراع دستاوردی نیستند باز می گذارد. یا همو در مصاحبه‌ای که در سایت دانشگاه کاشان منتشر شده است خود را مبدع یک «دستگاه ادبی» دانسته است، و پیروانش سه‌گانی را صاحب ژن یا به عبارتی DNA می‌دانند که در حوزة ادبیات چنین تعابیر غیرعلمی‌ای بی‌سابقه است و البته به نظر باید منتظر کروموزم های ایکس و ایگرگ مربوطه و شعر مذکر و مؤنث نیز  از جانب ایشان باشیم!

**

صد البته نقض تعاریف و حرف های آقای فولادی، مطلقا به معنای نقض ارزش شعر سه سطری نیست، بلکه چون ایشان راه را اشتباه آمده اند، در حال سوزاندن بزرگترین فرصت جریان های ادبی در دهه های پایانی این قرن هستند. بازتعریف درست و مواجهه ی درست ما با پیشینه های شعر سه سطری، و از مسئله اختراع و اکتشاف صرف نظر کردن، می تواند کمکی باشد برای این قالب شعری ارزشمند.

 

نظرات 4 + ارسال نظر
علی عباس نژاد جمعه 23 مرداد 1394 ساعت 11:33

پردیس عزیز
مساله این است که نام نوخسروانی نامی نیست که من انتخاب کرده باشم. اصلا شعر مال بنده و فولادی نیست.
اگر من بپذیرم که شعری با شناسنامه و پیشینه ی چندهزارساله و روشن، اسمی چهارساله دارد، به تک تک مردم سیستان و به تک تک مردم کرمانج استان خراسان و به شعور همه ایرانیان بی احترامی کرده ام.
ماجرا ماجرای این است که کسی بخواهد از بی اطلاعی مردم سوء استفاده کند. نوآوری روش دارد.
تعریف باید درست باشد.
تا کی باید هر چیز نادرستی را بپذیریم و بگوییم این نیز بگذرد؟
ضمنا تعریف منتج به شعر می شود. اگر مثال های آقای فولادی برای تبیین تعریف هایش نبوده، پس برای چه بوده؟!
ممنون از خواندنتان و حوصله تان.

پردیس دوشنبه 19 مرداد 1394 ساعت 07:06

درود دوست من

مطلبتان را خواندم و دریافتم که برای شعر کوتاه سه سطری هم شناسنامه هائی هست.
نقد شما از دوقسمت تشکیل شده بود
یکی نقد بر تعریف و دیگری نقد بر شعر که البته اینها با هم جور نمی ایند و باید در جای خود به ان پرداخته شود.
فقط سوالی که دارم این است که این همه اصرار بر روی نام چه معنی دارد؟
ایا جز تعصب و لج بازی معنائی دارد!
به قول گفتنی یا کچل حسن یا حسن کچل ،هردو که یک معنی می دهد.
فقط می ماند برای ما تازه کاران که بگوئیم اساتید ما چقدر لجوج و یک دنده هستند و مرغ ایشان یک پا دارد.

پیام سیستانی دوشنبه 12 مرداد 1394 ساعت 16:20 http://psistani.blogfa.com

درود بر جناب عباس نژاد عزیز

نوشته ی مهم و ارجمندی بود . خواندم و باز هم خواهم خواند و دیدگاهایم را در جستاری جدا خواهم نوشت . در آینده یا در همین نشریه و یا در نشریه ی دیگری نشان خواهم داد که نه تنها اتفاق خاصی در شعری که ایشان نامش را سه گانی می گذارند از دیدگاه زبانی و ساختمانی نیفتاده است بلکه تنها ایشان نام ساختمانی را که کمان می کند ابداع کرده است تغییر داده ..مثل این که مثلا دکتر کزاری که به جای رباعی از چارانه بهره می گیرد مدعی شود که قالبی به نام چارانه ابداع کرده است و بعد هم برایش تیوری ببافد . این حرف ها ی کلی هم در سه خشتی توسط شاعران کرد زده است و هم در آیکه و سه کایی .

باز هم چشم به راه جستارهای دیگرتان هستم .

ارادتمند شما / پیام سیستانی

کوتاه سرا شنبه 3 مرداد 1394 ساعت 21:51

سلام بهتر است در لگوی تارنما به جای مسئول شعر کوتاه: علی عباس نژاد بنویسید>>مسئول شعرسه خطی یا شعر سه سطری: علی عباس نژاد<<
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد