سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

موسی و شبان/تهیه مطلب محسن احمد وندی

یکی از زیباترین داستان های مثنوی مولانا، داستان موسی و شبان است، داستانی که بر نوعی پلورالیسم و کثرت گرایی دینی تاکید دارد. در این داستان یک شبان، با زبانی ساده و سطح معرفتی پایین، خداوند را مناجات می کند ولی مورد خشم حضرت موسی (ع) قرار می گیرد، چون به زعم وی، سخنان شبان کفر است.مولانا در این داستان می خواهد به ما بگوید هر کسی متناسب با سطح معرفت خویشتن، درک و دریافتی از خدا دارد و لزومی ندارد که همه خدا را یک جور ببینند و عبادت کنند.این داستان را از زبان مولوی بشنوید:

دید موسی یک شبانی را به راه

کو همی گفت:ای گزیننده اله

تو کجایی تا شوم من چاکرت

چارقت دوزم، کنم شانه سرت

جامه ات شویم، شپشهایت کشم

شیر پیشت آورم ای محتشم

دستکت بوسم، بمالم پایکت

وقت خواب آید بروبم جایکت

ای فدای تو همه بزهای من

ای به یادت هی هی و هی های من

این نمط بیهوده می گفت آن شبان

گفت موسی:با کی است این ای فلان؟

گفت:با آن کس که ما را آفرید

این زمین و چرخ از او آمد پدید

گفت موسی:های! بس مدبر شدی؟!

خود مسلمان ناشده کافر شدی؟!

گند کفر تو جهان را گنده کرد

کفر تو دیبای دین را ژنده کرد

گر نبندی زین سخن تو حلق را

آتشی آید بسوزد خلق را


مثنوی مولانا/دفتر دوم/تصحیح رینولد نیکلسون/ ابیات 1720-1731


شعر، فرهنگ و ادبیات

https://telegram.me/mohsenahmadvandi

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد