**
اپیزود یک:
*
شبانه از بازار های قدیمی می گذریم.
در بوی عنّاب و سدر و ترانه
دست در دست
شانه به شانه
سرخوش از نور وحشی فانوسکی
بردیوار چارسوق .
ساعت های مچی را دور می اندازیم.
موبایل ها را لعنت می کنیم
اسکناس ها را مچاله .
زیر نویس:
نوگرا هم که باشیم
دق می آوریم از نجاست تلنبار
درماهواره ها
و امواج تهوع آور.
اپیزود دو:
*
شبانه ورق می زنیم
کتاب تاریخ های خونالود را.
شبانه فکرمی کنیم به سرزمینی
که دیو و پریِ قصه هایش
پوستی خورشید گونه دارند
و آدمیزادش
رؤیایی که دوزخ را به فردوس بدل می کند.
اپیزود سه:
*
لوطی مست
تلوتلو می خورد و صدایش
از گذرگاه دلباختگی پر می کشد:
"بیا برویم
از این ولایت ،
من و تو!"
شانه به شانه ی رندان پشمینه پوش و
عیاران عاشق
که کرور کرور سنبله ی گندم
تابستانشان را زر اندود می کند.
اینجا
خانه ی مردانی گورزاد است
دست در ساعد پریان سفلیسی
با انبوه گیسوانشان.
این شهر را می گویم........
*تابستان امسال " طعم گیلاس " نمی دهد.به همین خاطر این شعر سه اپیزودی را با یاد عباس کیارستمی که افتخار سینمای آزاد و غیر دولتی ایرانزمین است مرور می کنیم.
سلام استاد
لذت بردم از این شعر زیبا