سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

روزهای نابهنگام/سید قاسم ناظمی



از من نشانی گنگ،نقشی رو به پایان ماند

فرجام من پاشید،آغازم پریشان ماند


دستان من ـ همسایگان جنگل و دریا ـ

در روز روشن زیر آوار بیابان ماند


زین پیش با من بود روحی سرخ و اشراقی

می شد کنارش همچو انسان بود و انسان ماند


من بازگشتم روح عصیان پیشه ام آن روز

انگاز در خط مقدم با شهیدان ماند


از سالهای اضطراب و آتش و تشویش

من ماندم و اسب و درفش و تیغ و میدان ماند


همچون زمینی تشنه چشمانم ترک برداشت

برخاطر من تلخی رویای باران ماند


ای روزهای نابهنگام جنون و عشق

بعداز شما روحم اسیر سکه و نان ماند


*

از یادها رفتم ولی انبوه اندوهم

در مویه های عصرهنگام نیستان ماند.




۳۶سال از آغاز جنگ و ٢٨ سال از پایان آن می گذرد. 

جنگ تجربه بزرگ و سنگینی برای ملت ما بود. این اتفاق فرصت های بسیاری را از ما دریغ کرد و البته فرصت هایی را هم برایمان به ارمغان آورد 

به زعم من تاثیر جنگ در هویت جویی جامعه ایرانی قابل مطالعه و بررسی است،جنگ و دفاع ٨ ساله   

 انسان جدیدی را به نمایش گذاشت، انسانی که ریشه هایش به معنویت، اخلاق و انسانیت تنیده شده بود و حتی در خشن ترین اتفاق روزگار _ جنگ_ هم جلوه هایی متعالی از انسانیت را به نمایش می گذاشت.

میراث بزرگ این جنگ تربیت انسانی متفاوت، متعالی و مقاوم بود اگر سیاستگذاران جامعه، فهم و توان آن را داشتند که این میراث و سرمایه را در ساخت ایران جدید به کار گیرند، می شد به افق های بلندتر چشم دوخت و سودای تمدن سازی در عرصه جهانی را داشت.

بگذریم...

این شعر در روزگاران بعد پایان جنگ و در حال و هوای آن روزها سروده شده است.


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد