سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

عاشق/ سید علی میر افضلی



امروز بعد از ظهر

جورِ عجیبی عاشقت بودم.


دریا که یادت هست؟

دریا که هر موجش به شعری تازه می مانست

یا باد، وقتی مبتلای نسترن ها بود

یا ابر، وقتی در حیاطِ کهنه می بارید

یا مِه که جنگل را بغل می کرد...


امروز بعد از ظهر

جورِ عجیبی عاشقت بودم


در بوی ختمی ها  

         دلم می خواست فرشی ،توی ایوان پهن می کردم

وَ خواب می رفتم


چشمم که کم کم روی هم می رفت،

یادم می آمد

                آب می خواهد،

آن بوته ی ختمی که روزِ شنبه روییده ست،

از درز آجرها.


دریا که یادت هست؟

دریا که هر موجش به شعری تازه می مانست


امروز بعد از ظهر

جورِ عجیبی عاشقت بودم

این را کسی جز من نمی دانست.


#سیدعلی_میرافضلی / اسفند ۱۳۸۴

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد