سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تضمین / محمد رضا راثی پور


می گفت رهنما

هر خشت این عمارت و تالار و سرسرا

چون برگهای دفتر تاریخ

ناظر به اتفاق بزرگی بود:

ایام بار عام و ملاقات چاکران،

احصاء مالیات ولایات

ابراز چاپلوسی اشراف و شاعران!



ای بس هراس توطئه از خواب می پراند

چشمی که جز اطاعت و کرنش ندیده بود

بیهوده می شتافت بدنبال قرص خواب!

تسکین این هراس گلوی بریده بود!


گفتم که این تجمل در حال انحطاط

جز مدرک حقارت انسان نیست

آنجا که فکر کرد عمارت به جای عدل،

تضمین جاودانگی نام آدمیست!



5 تیر 1390

هم زیستی هنرمند با زیست اجتماعی و زیست فکری / عابدین پاپی

مقوله ی جهان هستی یک مقوله ی هم زیست محور است و به قول معروف : کبوتر با کبوتر باز با باز/ کند همجنس با همجنس پروازو این مفاهمه ی هم زیستی در همه ی موجودات مشهود است اما در موجودی به نام انسان به معنای عام و به طور خاص درانسان هنرمند محسوس تر به دید می آید . بنابراین همچنانکه برای هر موجودی هم زیستی زیست اجتماعی و زیست فکری مهم است برای طیف انسانی و به ویژه طیف هنرمند مهم تر به نظر می آید چه این که هم زیستی هنرمند در زیست اجتماعی و زیست فکری موجب افزایش دید گاه های هنرمند و یا کاهش پنداشت های هنری آن می شود . زیست اجتماعی برای یک هنرمند می تواند نوعی منظر باشد و این منظر به هنرِ هنرمند کمکی بایسته و شایسته می کند و زیست فکری هنرمند نوعی زیست انتزاعی است که هنرمند به وسیله ی آن باورداشت های زیست اجتماعی را در قالب هنر بیان می دارد و این باورداشت های اجتماعی ممکن است در بستری بسته و سنتی باشد و یا بستری باز و مدرن و اثر هنرمند بر اساس همین بسترها حضور خود را  در جامعه احساس می کند و خود پیدایی اثر نیز همبسته و وابسته به همین بسترها است . با این چکیده که از شاکله ی این گفتار عنوان گردید به این فهم دست می یابیم که واژه ی زیست از دیر باز با تاریخ بشر همراه بوده و این همراهی نیاز به ریشه یابی دیگری را می طلبد . بدین ترتیب ، پنداشت این است که، مفهومی به نام زیست از زندگی و عمر اقتباس شده است به طوری که هر موجودی زیست و زیستنی را در طول و عرضِ عمر خویش تجربه می کند و این نوع زیستن را می توان فلسفه ی زیستی آن موجود نامید . در فرهنگ لغت دهخدا آمده است که زیست شناسی دانشی است که درباره ی موجودات زنده بحث می کند ( علم الحیاه) بنابراین تعریف در می یابیم که موجودات و به ویژه انسانها دارای زیستن و زیستنی هستند . زیستن به این معنا که زنده بودن را به مردن ترجیح می دهند و یا به تعبیری دیگر باقی ماندن را به فنا و زیستنی به این مفهوم که چه نوع شایستگی و بایستگی هایی را برای زندگی کردن انتخاب می کند . آیا زیستنی خوب و مفید را در دنیا انتخاب می کنند و یا زیستنی بد و غیر مفید . لذا این گفتار بر آن است که ابتدا تعاریفی را از زیست اجتماعی و زیست فکری ارائه نماید و در زوایایی هم به هم زیستی هنرمند با زیست اجتماعی و زیست فکری اش بپردازد. زیست اجتماعی به زیستنی  گفته می شود که زندگی و شایستگی های حیات و زندگانی فرد با اجتماع در ارتباط مستقیم است . انسان چون موجودی اجتماعی است پس زیستنی اجتماعی دارد. زیست اجتماعی از شاخک هایی چون تلاش و کار تشکیل شده است و این کاراز نظم و انضباط خانه گرفته تا اداره را شامل می شود و تلاش به معنی حرکت و کوشش در همه ی ابعاد زندگی است . یکی تلاش خود را برای دانش می گذارد و آن دیگر بر اقتصاد . یکی تلاش می کند معلم شود و آن دیگر بازرگان . یکی دوست دارد خلبان شود و آن دیگر فوتبالیست . پی آمد تلاش کار است . انسان وقتی به تلاش مد نظر خویش می رسد در واقع کار آن تازه شروع می شود . از نگاهی دیگر، زیست اجتماعی به زیستنی اطلاق می شود که فرد در یک زیست بوم و یا منطقه ای خاص که به آن زادگاه می گویند آغاز به زیستن می کند اما ممکن است که این زیست اجتماعی از بومیت فرد فراتر رود و حالتی دیگر را به خود احساس نماید . زیست اجتماعی به دو نوع تقسیم می شود . یکی اجتماع بسته است و آن دیگر اجتماع باز . دیگر موضوع زیست فکری است . زیست فکری به زیستنی گفته می شود که فکر انسان به جای مکان و فیزیک اش ایفای نقش می کند به گونه ای که ممکن است یک فرد در روستایی دور افتاده در شمال ایران زندگی کند اما زندگی فکری آن با شهر گیلان و یا تهران همگرا و همسان باشد . زیست فکری نیز به دو نوع تقسیم می شود . نخست زیست روستایی است و دیگر زیست شهری . زیست روستایی نوعی زیست مندی است که با اجتماع بسته همگام است و زیست شهری نوعی زیست مندی است که مناسبات فکری آن با اجتماع باز کلاف خورده است . با این بیان در می یابیم که مهم ترین مسئله طبقه ی اجتماعی و فکر اجتماعی است . به بیانی هر هنرمندی از یک طبقه اجتماعی تشکیل شده و این طبقه ی اجتماعی که زیستنی اجتماعی را فراهم می سازد ، زیست فکری آن هنرمند نیز محسوب می شود . حالا پرسش این جاست  که آیا زیست اجتماعی و زیست فکری یک هنرمند بایستی با هم تطابق داشته باشند ؟ دیگر این که آیا تغییر زیست اجتماعی هنرمند باعث تغییر زیست فکری و فرهنگی آن می شود و پرسش دیگر این که آیا تغییر زیست اجتماعی و فکری یک هنرمند به او آسیب می زند ؟ در جواب به پرسش نخست باید گفت که  آنچه معقول و منطقی است تطابق است . یعنی برابری و همسانی زیست اجتماعی و زیست فکری برای یک هنرمند امری ضروری است . ضروری به این معنا که شما نمی توانید در یک جامعه ی روستایی زندگی کنید اما فکری شهری داشته باشید و یا در جامعه ی شهری زیست کنید ولی فکری روستایی داشته باشید . تجربه نشان می دهد شاعرانی که در شهر زندگی می کنند اغلب با ذهنیتی شهری شعر می سُرایند . نکته ی دیگر این که وقتی طبقه ی اجتماعی هنرمند تغییر می کند در واقع زیست اجتماعی و فکری آن نیز بایستی تغییر کند . عدم تطابق زیست اجتماعی و زیست فکری هنرمند باعث دو گانگی فرهنگی و فکری هنرمند می شود و این دوگانگی ممکن است باعث دیس تایمی ( کج فهمی) و یا افسردگی شود . گذشته یک فرد هنرمند قابل تغییر نیست اما قابل ترمیم است و ترمیم به هنرمند کمک می کند تا بخشی از زیست قبلی خود را به فراموشی بسپارد و حضور هنرمند با بافتار فکری دیگر در جامعه ای دیگر ، باعث عدم تداعی بخشی از گذشته ی هنرمند می شود و در این شرایط هنرمند را می توان در دو حالت مشاهده نمود. نخست هنرمندی که بخشی از زندگی خود را در یک زیست بوم گذرانده است و در این بخش از زندگی هنرمند نبوده است و دیگر هنرمندی که ذاتا" هنرمند بوده  و بخشی از زندگی خود را در زیست بوم خود سپری کرده و بخش دیگر آن را در زیست بوم دیگری گذرانده است . هنرمندی که بخشی از زندگی خود را در یک زیست بوم گذرانده و در این بخش هنرمند نبوده است با خاطرات و رخدادهایی در ذهن خود درگیر است که این خاطرات و رخدادها او را نسبت به حالِ خویش آزار می دهند و دلیل عمده بر می گردد به نوعی تشتت افکار و دوگانگی فرهنگ وبرای این  هنرمند نمی تواند نوعی زندگی مسالمت آمیز تجویزنمود مگر این که با گذشته ی خود قطع ارتباط کند و برای هنرمندی که ذاتا" هنرمند بوده و تنها زیست اجتماعی خود را تغییر داده است باز این هنرمند هم با مشکلاتی در جامعه مواجه است زیرا که تضاد بین زیست اجتماعی قبلی با زیست اجتماعی فعلی و زیست فکری آن کاملن مبرهن و مشهود است . این طیف از هنرمندان می بایست زیست فکری خود را بر اساس زیست اجتماعی فعلی تقویت نمایند . دیگر مهم تطابق زیست اجتماعی و زیست فکری هنرمند است . در بحث تطابق می توان گفت که اگر یک هنرمند دارای زیست اجتماعی و زیست فکری یکسانی باشد این یکسانی نیاز به تقویت، تداوم و بقا دارد و تنها فرآیند یکسان بودن در این رهگذر زیستی کافی نیست . یک دکتر و یا شاعر شهری و یا روستایی تنها مختصِ به شهر و یا روستا نیست و دستاوردعلمی و هنری خویش را باید به همه ی جامعه تعمیم دهد . تعمیم پذیری اندیشه که عمومیت کار را در همه ی جوانب نشان می دهد کاری بس مهم است . تعمیم پذیری با عوام گرایی فرق می کند . تعمیم پذیری عمومیت دارد و این عمومیت شامل همه ی مردم در حال و آینده است اما عوام گرایی تنها به عامه ی مردم توجه دارد و قدرت تعمیم پذیری هم ندارد . از حقوق عوام دفاع می کند اما خواص را نمی بیند . در جواب به به پرسش دوم باید گفت که هر تغییری در هر اندازه که باشد باعث رشد و یا افول می شود . تغییر می تواند از بالا به پایین باشد و یا از پایین به بالا . . از بالا به پایین موجب افول است ولی از پایین به بالا موجب رشد و بالندگی است . بنابراین تغییر اجتماعی باعث تغییر زیست فکری و فرهنگی هنرمند می شود . وقتی رویکردهای اجتماعی و منظرهای زیستی هنرمند تغیر می یابد به منزله ی این است که هنرمند تغییر فکر و فرهنگ داده است . مهاجرت یک هنرمند از یک شهر به شهر دیگر و یا از یک کشور به کشور دیگر باعث تغییر زیست اجتماعی آن می شود و چون اجتماع تغییر می کند بی گمان فکر و فرهنگ هم تغییر می کند . اجتماع ، فکر و فرهنگ یک رابطه ای تنگاتنگ و وابسته  با هم دارند و به محضِ این که یکی از آن ها تغییر یابد آن دیگری هم دچار تغییر می شود . قاعده ی تغییر در اجتماع ،فکر و فرهنگ یک قاعده ی کلی و حساب شده است که به صورت خود کار و نظامند انجام وظیفه می نماید . انسان به اجتماع فکر می کند و حاصل آن فرهنگ است . نظامی از کارهای اجتماعی را که با پشتوانه ی فکر انجام می گیرد می توان فرهنگ نامید . از جانبی دیگر هم ممکن است این حالت پیش نیاید و ما با تغییراتی تصادم نداشته باشیم . تجربه نشان می دهد که خیلی از افراد تغییر زیستی داشته اند اما تغییر فکری و فرهنگی نداشته اند . به عنوان مثال: زبان یک شاعر اصالتا" مازندرانی و یا شمالی  است اما در تهران و یا تبریز زندگی می کند و این زیستن بر اساس همان ارزش ها و معیارها ی فکری و فرهنگی زیست بوم است . و یا این که شاعر در پاریس زندگی می کند اما به شهر خود در اهواز و یا مشهد می نگرد . هم زیستی اجتماع و فکر بسیار مهم است و این هم زیستی باعث تقویت فرهنگ و ادب می شود . فرهنگ وقتی صورت می گیرد که هم زیستی اجتماع و فکر انجام پذیرد . در این شرایط ، مهم ترین تلنگری که به هنرمند زده می شود ، بحران هویت است و بحران هویت زمانی شکل می گیرد که فرد هنرمند با هویت زیستی خود فاصله می گیرد و هویت دیگری را به نام فکر ایجاد می کند . زیست مندی یک هنرمند زمانی معقول و منطقی است که این هنرمند بتواند پلی را بین زیست بوم قبلی با زیست بوم اجتماعی فعلی برقرار سازد . فراموش کردن هویت خویش و روی آوردن به هویتی دیگر بدون شناخت از آن هویت باعث بحران هویت می شود . هویت قابل تغییر نیست اما قابل تعبیر است . مشخصه های یک هویت نیاز به بیان دارد به گونه ای که سره ها از ناسره ها جدا شوند و به بیانی قابلیت ها و محدودیت ها عنوان گردد و راهکارهایی در جهت رشد و بالندگی ارائه شود .
در جواب به پرسش سوم پنداشت این است که در دو حالت تغییر زیست اجتماعی و زیست فکری به هنرمند آسیب می رساند . نخست حالتی است که هنرمند تغییر فکر داده اما در زیست اجتماعی قبلی زندگی و حیات دارد و حالت دیگر این که تغییر زیست اجتماعی داده اما در زیست فکری قبلی زندگی می کند . لذا در هر دو حالت هنرمند آسیب می بیند زیرا که یافت ها و دریافت  های قبلی با فعلی همخوانی ندارند . هنرمند وقتی زیست اجتماعی خود را تغییر می دهد و در یک زیست اجتماعی دیگر قرار می گیرد در واقع با یک فکر و فرهنگ دیگر همگام و همخوان می شود و یا این که در زیست اجتماعی قبلی باقی مانده است اما به دنبال تغییر فکر می باشد که این رویکرد هم دارای تنلقض هایی است که به نفع هنرمند نیست. پرسش دیگرتحرک اجتماعی هنرمند است که این تحرک می تواند به هنرمند آسیب بزند . تحرک اجتماعی هنرمند می تواند از بالا به پایین باشد و یا از پایین به بالا . تحرک اجتماعی می تواند درون طبقاتی باشد و یا برون طبقاتی . درون طبقاتی بدین معنا که شاعر و یا نویسنده در طبقه ی خود رشد می کند به بیانی از پایین طبقه  به بالای طبقه و یا وسط طبقه سیر دارد و یا از بالای طبقه به زیر می آید . بنابراین درون طبقاتی اگر حالت صعودی داشته باشد کارآمد است و اگر حالت سقوط داشته باشد ناکارآمد . نکته ی دیگر برون طبقاتی است . برون طبقاتی نیز در دوحالت شکل می گیرد . نخست از شهری به شهر دیگر است و دیگر از کشوری به کشور دیگر . برون طبقاتی زمانی شکل می گیرد که هنرمند از طبقه ی خود فاصله می گیرد و قدم در طبقه ای دیگر می گذارد . خود بودن و دیگر بودن دو عامل مهم در مقوله ی برون طبقاتی به شمار می روند . ممکن است شعر یک شاعر با حضورش در طبقه ی دیگر عوض شود و هنرمند چون عقبه ی طبقاتی دارد با مشکل هویت و فکر مواجه شود و این فرآیند از عواملی است که ممکن است اثر وی در جامعه کارآمد جلوه ننماید . تغییر زیست اجتماعی یک هنرمند به زیست اجتماعی دیگر با تغییر فکر و فرهنگ هنرمند همراه است و این همراهی ممکن است سودمند و فرآرونده باشد و یا غیر سودمند و پش رونده . سخن این که،  زیست اجتماعی و زیست فکری هنرمند در دنیای واقعی یک رابطه ی دو سویه دارند اما در دنیای خیالی این رابطه ممکن است به تقابل ، جایگزینی ، همنشینی و تقابل تبدیل شود. 

جلسات ادبی مسجد ضرار هستند / بی‌سوادها ادبیات تدریس می‌کنند/ علی رضا راهب

جلسات ادبی مسجد ضرار هستند / بی‌سوادها ادبیات تدریس می‌کنند

علیرضا راهب (شاعر) در رابطه با انجمن ادبی «ونداد»، به خبرنگار ایلنا گفت: این انجمن یک انجمن مردم‌نهاد است. انجمن ادبی ونداد، شامل جلساتی است که در روزهای جمعه، ساعت سه بعدازظهر در کافه کتاب تشکیل می‌شود. بحث‌هایی که در این انجمن مطرح می‌شود؛ مجموعه‌ای از کنش‌های فرهنگی و هنری است.

او ادامه داد: سنتی که در جلسات شعر مطرح بود و اینکه شاعران بیایند، اشعارشان را بخوانند، تشویق شوند و بروند، رسم کهنه‌ای است که در این جلسات سعی کردیم از این برخوردها پرهیز کنیم. همچنین باوجود شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های مختلف، همگان همه چیز را می‌خوانند. بنابراین جلسات شعرخوانی، لذت گذشته را از دست داده و مخاطب علاقه‌ای ندارد در جلسه هم اشعاری را بشنود که قبلاً آن را در اینترنت خوانده است. در واقع از این‌گونه جلسات حرف تازه‌ای بیرون نخواهد آمد.

راهب افزود: مسئله‌ی دیگر این است که امروزه جامع‌الاطرافیِ شاعر فراموش شده است. شاعر باید از داستان‌نویسی، هنرهای تجسمی، فیلم، موسیقی و سایر هنرها هم اطلاعاتی داشته باشد، اما می‌بینیم که اینگونه نیست. ما در انجمن ادبی ونداد سعی کرده‌ایم درباره‌ی هنرهای مختلف صحبت کردیم، اگرچه تمرکز اصلی این جلسات بر مفاهیم ادبیات است، اما به هنرهای دیگر نیز پرداخته می‌شود. برای مثال ما چند کارگاه مقدماتی گرافیک داشتیم که اساتیدی چون «آیسا حکمت» و «بهزاد باشو» در این کارگاه‌ها حضور داشتند. همچنین در بحث تئاتر و موسیقی و فیلم هم مباحثی مطرح می‌شود.

مدیر انجمن ادبی ونداد، با اشاره به بخش گپ و گفت در انجمن ادبی ونداد، گفت: ما در این بخش درباره‌ی تمام آنچه که به هنر و فرهنگ مربوط می‌شود؛ صحبت می‌کنیم. بحثی که در حال حاضر در انجمن مطرح است، بررسی وضعیت برزمانیِ شعر امروز است. هر بخش از گفتگو؛ استاد خاص خود را دارد. یکی دیگر از کارهایی که ما انجام دادیم، بحث در زمینه‌ی رسانه‌های فست فودی و رسانه‌های تُنک و مضرات و معایب آن بود. ما روی این موضوع با کارشناسان مختلفی که یکی از آن‌ها علیرضا بندری بود، صحبت کردیم. همچنین جلسات شعر و نقد شعر را به‌طور حرفه‌ای داریم.

راهب ادامه داد: ما در بخش گپ و گفت جلسات، حتماً دو انیمیشن‌ می‌بینیم و درباره‌ی آن صحبت می‌کنیم. همچنین فیلم‌های کوتاه مجازی که به جشنواره‌ها رفتند را می‌بینیم و هرچند وقت یکبار از یک فیلمساز دعوت می‌کنیم تا در جلسات حضور داشته باشد و درباره‌ی سینما حرف بزند. ما در این جلسات موسیقی زنده هم داریم و از موسیقی‌دانان حرفه‌ای در سبک‌های مختلف دعوت می‌شود تا در جلسات حضور داشته باشند.

او با اشاره به تاریخچه‌ی انجمن ادبی ونداد، بیان کرد: چیزی حدود یک سال و ۹ ماه از فعالیت این انجمن می‌گذرد. با اینکه ورود برای عموم آزاد است، اما کسانی که به این انجمن می‌آیند همگی اهل فرهنگ و هنر و اهل قلم هستند.

راهب در پاسخ به این سوال که دستاوردهای انجمن تاکنون چه چیزهایی بوده، گفت: دوستانی که در طی این مدت به انجمن آمده‌اند بسیار راضی هستند. بسیاری از آن‌ها روز اولی که به انجمن می‌آمدند، آماتور بودند ولی امروز در حال تهیه و تدوین مجموعه داستان خود هستند و به سطح حرفه‌ای‌تری رسیده‌اند. باید بگویم هرکاری در ادبیات بکنیم تأثیرگذار است. در انجمن ادبی ونداد در همه‌ی زمینه‌های فرهنگی و کار می‌کنیم و و حتی کارگاه‌های حس و بیان هم برگزار کرده‌ایم.

راهب با اشاره به اینکه با کثرت جلسات و انجمن‌های ادبی مخالف هستم، گفت: اتفاقاتی که این روزها افتاده؛ نشان می‌دهد وضعیت و شعر و داستان در تهران به دلیل وجود رسانه‌های مجازی که بدون هیچ گونه آگاهی و سوادی، اقدام به انتشار مطالبی به نام شعر و داستان می‌کنند و به راحتی مرتکب سرقت‌های ادبی می‌شوند، بسیار وخیم است. در این شبکه‌ها هرکسی یک خط می‌نویسد؛ به راحتی اظهار فضل می‌کند. رسانه‌های مجازی همانطور که مصرف عام دارند تولید عام هم دارند.

او ادامه داد: تکثر جلسات ادبی در تهران بسیار زیاد است اما به جرئت می‌توان گفت همه بی‌کیفیت هستند. بسیاری از کسانی که به عنوان استاد در این جلسات تدریس می‌کنند، هنوز اصول و قوانین اولیه‌ی شعر مثل عروض و قافیه را نمی‌دانند. آن شخص فکر کرده که استعدادی دارد و کسی هم از او خوشش آمده و گفته که بیا در این فرهنگسرا جلسات شعر برگزار کن!‌ چنین جلساتی به ادبیات حرفه‌ای ضربه می‌زنند و این تکثر انجمن‌های ادبی، فضای غیرحرفه‌ای ایجاد کرده و برای ادبیات راستین ما بسیار مضر است.

این شاعر افزود: به جرئت می‌گویم تمام کسانی که در تهران جلسه دارند، خودشان حتی یک کارگاه مقدماتی را از نزدیک ندیده‌اند و باید گفت این جلسات در واقع مسجد ضرار هستند و در آن‌ها باوری درباره‌ی ادبیات به مردم داده می‌شود که در واقع ادبیات نیست. شخصی به واسطه‌ی اینکه توانسته چند ترانه بنویسد و آن‌ها را به خوانندگان پاپ بفروشد، فکر می‌کند ترانه‌سرای بزرگی است و می‌تواند کارگاه برگزار کند.این شخص به عنوان مربی در فرهنگسرایی جلسات شعر و ترانه برگزار می‌کند و جوانان فکر می‌کنند این الگوی خوبی‌ست و از آن درس می‌گیرند در حالی که چیزی که از اینگونه استاد به آن‌ها منتقل می‌شود، یک ناپختگی کامل است.

مدیر انجمن ادبی ونداد با اشاره به دنیای مجازی ادامه داد: امروزه در دنیای مجازی هرکس که خطی بنویسد فکر می‌کند دارد در دنیای ادبیات قدم می‌زند. این‌گونه توهمات، ناشی از همین جلسات است. به اعتقاد من دولت باید در هر منطقه‌ از تهران با صرف هزینه و سرمایه‌گذاری، چند استاد مطرح را انتخاب کند که در یک فرهنگسرا تدریس کنند و به‌طور شورایی آن را مدیریت کنند. آن وقت به جای اینکه علیرضا راهب حرف بزند، فرزان سجودی حرف می‌زد. متأسفانه چون دولت هزینه‌ای برای این موضوع پرداخت نمی‌کند، وضع همین است و در هرخانه‌ای را که بزنید، یک انجمن ادبی در آن دایر است! آقایان نمی‌فهمند که برای جلوگیری از مسائلی چون بی‌بند و باری در اجتماع، باید روی ادبیات سرمایه‌گذاری کنند. تُنک شدن دامنه‌ی ادبیات ایران، مسائل و مشکلات متعددی را ایجاد می‌کند ولی کسی به این حرف‌ها توجهی ندارد.

وی با اشاره به پیگیریِ مجمع صنفی شاعران در انجمن ادبی ونداد گفت: مسئله‌ای که در انجمن ادبی ونداد پیگیر آن هستیم، مربوط به مجوزی است که هشت سال پیش صادر شد در رابطه با اینکه مجمع صنفی شاعران احیا شود و آن مجوز تبدیل شود به مجمع صنفی شاعران. بعضی از دوستانِ شاعر، کنش مدنی همسویی و همگرایی را برای این مجمع صنفی ندارند اما با امضای ۴۰۰-۳۰۰ نفر از شاعران، پیگیر این مسئله هستیم و امیدوارم به نتیجه برسد.

راهب با بیان اینکه همه‌ی ما سرباز ادبیات هستیم، اظهار داشت: فکر می‌کنم آینده‌ای که برای ایران قابل تصور است، باید در ادبیات آن رقم بخورد. چقدر خوب است حواس‌مان باشد که گذشتگان چه ادبیاتی را تولید کرده‌اند و به ما تحویل داده‌اند و سعی کنیم آنچه تولید می‌کنیم، کار خوبی باشد.

وی با اشاره به اینکه ادبیات در حال تهدید شدن است، ادامه داد: امروزه زبان و ادبیات فارسی از جوانب مختلف تهدید می‌شود. من امروز روی یک نظریه‌ی ادبی کار می‌کنم درباره‌ی تغییر دایره‌ی معنایی واژگانی که ما آن‌ها را به نام ژانر می‌شناسیم. ادبیات از آنجا ضربه می‌خورد که کلمات اصلی مثل جنگ، صلح، عشق، خیانت، ترس، زندگی و… که ژانرهای کلمات دراماتیک از آن ناشی می‌شود؛ دایره‌ی معنای‌شان تغییر کند. امروزه مفهوم عشق تغییر کرده است. وقتی ژانرها تغییر معنایی می‌دهند، به این معناست که ادبیات در حال دگردیسی است و وظیفه‌ی ما این است که دگردیسی این ژانرها را که در اصل مادر ادبیات دراماتیک هستند، ثبت کنیم.

راهب افزود: در حال حاضر سعی می‌کنم این دگردیسی را تبیین و مرزبندی کنم. ژانر آثاری که درباره‌ی جنگ نوشته می‌شد با امروز بسیار متفاوت است. دلایلی که کشورها با هم می‌جنگیدند، چیزهایی مثل وسعت قلمرو و قابل صلح نبودن طرفین و مسائلی از این دست بود. اما جنگ‌های امروز به ما نشان می‌دهد که درگیری‌ها فراتر از این مسائل است و کشوری که بیست هزار کیلومتر با دیگری فاصله دارد با آن کشور درگیر جنگ می‌شود و آن را اشغال می‌کند. اینجا باید دید که ادبیات جنگ چطور رقم می‌خورد. ادبیات در حال دگردیسی است و ثبت این دگردیسی بسیار ضروری و مهم است و نیاز به ثبت و ضبط دارد.

ایلنا

ادبیات اقلیت / ۲ دی

عشق پاره وقت / علی رضا راهب

کتاب شعر دیگر راهب «عشق پاره وقت» بوده که در ۱۳۹۳ خورشیدی توسط انتشارات نیماژ منتشر شده است. شاعر در این کتاب می سراید:

مرگ می تواند ادامه‌ آواز من باشد
که سالیان
کنار آتش چوپان ها
بر لب البرز گرم می شود…
نترس
بومیان می گویند،
درختی که تبر نخورد
ثمرش تلخ می شود!
شراب و دشنه بیاور
برقص
فردا شاید آخرین پرچم زمین
رقص گل های پیراهنت باشد
که گرده می پراکند در باد


درباره علیرضا راهب/ ایرنا

درباره علیرضا راهب

تهران- ایرنا- علیرضا راهب به عنوان شاعر، ترانه‌سرا و منتقد ادبی شناخته می‌شود که شاعری تجربه‌گراست. رویکرد او به زندگی شهری و رخدادهای آن قابل توجه است و در ماهیت ایده‌های شعرش بیشتر جسارت در بیان احساس و عواطف در قبال رخدادها و روابط و نقش‌ها بوده که جسورانه و طبیعی بیان شده است.

نخستین ویژگی بی‌تعارفی و صریح بودن او در حوزه مسایل فرهنگی و ادبی و دیگری همراهی و همگامی وی در حوزه حمایت از جوانان در عرصه شعر و ادبیات بود. همین ویژگی ها باعث شده بود تا همراهی و حضور جوانان در مقام شاگردان او در انجمن ادبی ونداد و در دیگر نقاط کشور باعث ایجاد سبک و نگاهی نوین در عرصه شعر و ترانه معاصر اجتماعی کشورمان شود؛ اینها بخشی از گفته های شهاب دارابیان شاعر و ترانه‌سرا درباره علیرضا راهب است.

تولد و تحصیل

علیرضا راهب مازندرانی در ۲۷ دی ۱۳۴۶ خورشیدی در تهران دیده به جهان گشود. پس از پایان تحصیلات ابتدایی، متوسطه و دبیرستان در رشته حقوق وارد دانشگاه تبریز شد و همزمان به شعر گفتن هم روی آورد. وی شعر را به خصوص از سال‌های دهه ۶۰ خورشیدی آغاز کرد.

راهب یک دوره ۱۰ ساله در تبریز سکونت داشت و در همین فرصت مناسب زبان و ادبیات ترکی آموخت. وی درباره این حضور و اقامت خود در تبریز گفته است: در تبریز این فرصت را داشتم که با بزرگانی نظیر استاد عبدالله واعظ، استاد منوچهر مرتضوی و پرفسور بهمن سرکاراتی آشنا و افتخار شاگردی‌شان را داشته باشم.

از دیگر استادان راهب در حوزه شعر و ادبیات می توان به افرادی همچون سیدحسن سادات ناصری، مهرداد اوستا، علامه فرزیب (پرفسور دانش کجوری)، تقی ذوقی لنگرودی و... اشاره کرد.

انجمن ادبی ونداد

یکی از مهمترین فعالیت های راهب در حوزه شعر و ادبیات در اوایل دهه ۹۰ خورشیدی راه اندازی انجمن ادبی ونداد بود که خود او هم مدیریت آن را برعهده داشت و شاگردان بسیاری را در عرصه شعر و ترانه از میان جوانان مستعد کشور تربیت کرد. وی در خصوص این انجمن می گوید: این انجمن یک انجمن مردم‌نهاد است. انجمن ادبی ونداد، شامل جلساتی است که در روزهای جمعه، ساعت سه بعدازظهر در کافه کتاب تشکیل می‌شود. بحث‌هایی که در این انجمن مطرح می‌شود؛ مجموعه‌ای از کنش‌های فرهنگی و هنری است. سنتی که در جلسات شعر مطرح بود و اینکه شاعران بیایند، اشعارشان را بخوانند، تشویق شوند و بروند، رسم کهنه‌ای است که در این جلسات سعی کردیم از این برخوردها پرهیز کنیم. همچنین باوجود شبکه‌های اجتماعی و اپلیکیشن‌های مختلف، همگان همه چیز را می‌خوانند. بنابراین جلسات شعرخوانی، لذت گذشته را از دست داده و مخاطب علاقه‌ای ندارد در جلسه هم اشعاری را بشنود که قبلاً آن را در اینترنت خوانده است. در واقع از این‌گونه جلسات حرف تازه‌ای بیرون نخواهد آمد.

راهب اعتقاد دارد که امروزه جامع‌الاطرافیِ شاعر فراموش شده است. شاعر باید از داستان‌نویسی، هنرهای تجسمی، فیلم، موسیقی و دیگر هنرها هم اطلاعاتی داشته باشد اما اینگونه نیست. به همین دلیل هم آنها در انجمن ادبی ونداد سعی کرده اند، درباره‌ هنرهای مختلف صحبت کنند. اگرچه تمرکز اصلی این جلسات بر مفاهیم ادبیات است اما به هنرهای دیگر نیز پرداخته می‌شود. برای نمونه در این انجمن چند کارگاه مقدماتی گرافیک وجود دارد و استادانی همچون «آیسا حکمت» و «بهزاد باشو» در این کارگاه‌ها حضور دارند و در بحث تئاتر و موسیقی و فیلم هم مباحثی مطرح می‌شود.

آثار

راهب در زمینه شعر ۲ کتاب از خود به یادگار گذاشته است؛ یکی از این کتاب ها «دو استکان عرق چهل گیاه» است که توسط نشر چشمه چاپ و منتشر شده و دارای ۴۴ قطعه شعر است که با رویکردی اجتماعی، دغدغه‌های شاعر را منعکس می کند.

این کتاب شامل بخشی از سروده های راهب بوده که در یک فاصله ۱۷ یا ۱۸ سالگی نوشته است و بیشتر این کارها با انتخاب گروس عبدالملکیان منتشر شده است. در این مجموعه لمس تفاوت زمانی سروده‌ها فاحش است و این کاملاً مشهود است که شاعر در گردآوری سروده‌هایش برای این مجموعه از غالب تجربه‌های شعری خود در فواصل زمانی گوناگون استفاده می کند. در یکی از شعرهای این مجموعه آمده است:

برای همه ما پدربزرگ های ما

یک تفنگ زنگ زده بود

با یک نوار فشنگ مشقی

آن هم در عکاسخانه ی شهر

شمایل مشقی پدربزرگ ها را به دیوار خانه

میخ کردیم

ما برای حفظ تصاویر مضحک اجدادمان

دیوار را به رسمیت شناختیم!

این مجموعه شعر تلاش‌های شاعری تجربه‌گراست ‌که شانس خود را در سهل و ممتنع نویسی رابطه عاطفه شخصی خود با احساس اشیا، رفتارها و وقایع پیرامونش سنجیده است. یکی از مشخص‌ترین تکنیک‌های تجربی شعر وی بهره‌گیری از امکان غافلگیر کردن مخاطب در تحلیل رخدادها و شرح موقعیت آنها در شعر است. برای نمونه می سراید:

تقدیر چیز مسخره‌ای‌ست

اگر مردن در رختخواب باشد

 مسخره است که روشنت کنند

 که مثل سیگار تا آخر بسوزی

و سرنوشت

پاشنه‌ای باشد که برای له کردن فرود آید!

راهب شاعری تجربه‌گراست اما تمام شعرهای این کتاب به یک اندازه از این خاصیت بهره نگرفته‌اند. رویکرد او به زندگی شهری و رخدادهای آن قابل توجه است اما در ماهیت ایده‌های شعر او کمتر نوآوری دیده می‌شود و بیشتر جسارت وی در بیان احساس و عواطف در قبال رخدادها و روابط و نقش‌هاست که جسورانه و طبیعی است.

کتاب شعر دیگر راهب «عشق پاره وقت» بوده که در ۱۳۹۳ خورشیدی توسط انتشارات نیماژ منتشر شده است. شاعر در این کتاب می سراید:

مرگ می تواند ادامه‌ آواز من باشد
که سالیان
کنار آتش چوپان ها
بر لب البرز گرم می شود…
نترس
بومیان می گویند،
درختی که تبر نخورد
ثمرش تلخ می شود!
شراب و دشنه بیاور
برقص
فردا شاید آخرین پرچم زمین
رقص گل های پیراهنت باشد
که گرده می پراکند در باد

شعر راهب

اگرچه سروده‌های بلند راهب دارای قابلیت‌ها و ظرفیت‌های زیباشناسانه قابل توجهی هستند که می‌توان به آنها اشاره کرد اما احساس می‌شود در چنین سروده‌هایی میل به اندیشه‌مداری در کنار ساختارگرایی همچنان در آنها مشهود است، شعر گاهی دچار اطناب شده و میل ساختاری‌اش که می‌توانست ایجاد فرم محکمی کند، نسبتا مخدوش شده است.

راهب که به گفته خود تلاش کرده در سرودن شعرها نوعی سنت گریزی را مدنظر داشته باشد. خود وی در این مورد می گوید: این سنت گریزی خود نیز بر یکی از سنت های ادبی که همان زبان فارسی استوار است که در همه تاریخ ادبی نمونه آن مشاهده می شود و در انتشار این مجموعه(دو استکان عرق چهل گیاه) می خواستم بدانم آیا این شیوه مورد سلیقه مردم قرار می گیرد یا نه. البته این را هم باید متذکر شوم که سنت گریزی زمانی خوب است که به نفع منطق زبان باشد.

 از آنجا که راهب در سروده‌هایش در عین استفاده از پیشنهادات کلاسیک زبانی مانند واژگان کلاسیک (اهریمن، یزدان، عمارت، پیشانی نوشت و...)، ترکیب‌ها یا اضافات (عقرب جرار، وهم آفرینش، ملوانان ملول، به جست‌وجوی خاطره عبور تو و...) دارای گرایشات نویی مانند استفاده از معیارهای نو و مصادیق جدید (تغذیه و مطالعه/ یک زندگی خوب...، لوک بدشانس، پازل، بیلبورد و...) نیز است اما خواننده آثارش با وضعیتی یکدست روبه‌رو نیست به این معنی که در خوانش آثار گاهی با سطرها یا بندهایی مواجه می‌شود که در آنها واژه‌نویسی کلاسیک یا ترکیب و تتابع‌اضافات یافت می‌شود و از طرف دیگر با سطرهایی روبه‌روست که عاری از هر پیشنهاد تکراری و شامل گرایشات نو هستند.

 این اتفاق هم در برخی سروده‌ها به صورت همزمان رخ داده و هم در آثار مستقلی که در یک مجموعه کنار هم قرار گرفته‌اند. در مورد زبان یک مجموعه شعر می‌توان وجود چنین اتفاقی را از یک‌طرف آسیبی متوجه کلیت سروده‌های آن تلقی کرد و از طرفی دیگر تصور کرد که شاعر عامدانه و برای تثبیت زبانی فردی از این طریق، چنین اتفاقی را صورت داده است.

علی‌رغم میل نوشتاری (زبانی) دوگانه راهب، میل به نوگرایی و طراوت در وجه محتوایی اکثر آثار او وجود دارد. این ادعا را بیشتر می‌توان در بن معنایی و به خصوص پایان‌بندی‌های معمولاً عینی و قابل توجه آثار او شاهد بود.

خبر مبتلا شدن به کرونا

اما در روزهای که بیماری کرونا تمام جهان را درگیر خود کرده، راهب هم مانند بسیاری از افرادی که به آن مبتلا شدند با این بیماری دست و پنجه نرم کرد. چنانکه در چهارم تیر ۱۳۹۹ خورشیدی بعد از حدود ۲ هفته درگیر بودن با این بیماری در پستی اینستاگرامی خود از تنگی نفس و تپش قلبش بر اثر این بیماری خبر داد و نوشت: دوستان تست کووید ۱۹ من مثبت شده. بعد از حدود دو هفته مداوا و درگیری و تنگی نفس و تپش قلب دارم، آماده می‌شم به بیمارستان آتیه برم. خواهش می‌کنم با من تماس نگیرید. قادر به پاسخگویی نیستم! بچه‌های انجمن ونداد و دوستان نزدیکم از من خبر خواهند داشت... عطر نفس، دعا و انرژی مثبتتون شفاست.

پایان قصه راهب

سرانجام این شاعر معاصر کشور به دلیل ابتلا به کرونا و بر اثر ایست قلبی حوالی ساعت سه بامداد پنج‌شنبه، پنجم تیر ۱۳۹۹ خورشیدی در بیمارستان‌ آتیه تهران چشم از جهان فروبست تا مرگ بتواند ادامه آوازش باشد.