چه نامنظم
چه بی قواره
تلاش دارد کسالتش را
به ضرب یک نرمش کذایی
در آرد از تن
به قول نصرت
از اصطکاک دو مهره بر هم
ترق تروقی ملال آور
چه بی تناسب
شتاب و کابوس دیر کردن
کلاف سر در گم میادین
و التهاب چراغ قرمز
صدای بوق هزار ماشین!
کدام اکسیر می تواند
عذاب بیداریی چنین را
به یک تبسم فرونشاند؟
یگانه اکسیر امید واهیست
به چشمهساری که در سراب است
به کورسویی که در سیاهیست
زنده باد و دست مریزاد