بر شانههامان بال امید است،
افسوس در بنبست
پرواز کردن یادمان رفتهست.#فاطمه_پوررضایی_مهرآبادی
┄┅─═◈═─┅┄
چه جای امن؟ که دیدیم آشیان در خون
که گم شدهست بنیآدم این زمان در خون
کدام ابرِ پر از غصّه میتواند شُست
چنین که غرقه شده کُلّ کهکشان در خون
چه جنگِ بیهنری! جنگ کودکان با مرگ
کسی شنیده عروجِ فرشتگان در خون؟
چرا درخت جوان مُرد و جغدِ پیر نمُرد؟
چه شد که رفت صنوبر دواندوان در خون؟
نشان غصّه به هر کوچه میتوانی دید
که نامهایست ز ابلیسِ بینشان در خون
در این سکوت پس از مرگ در حوالی شب
خوشا سرودِ بلندِ روندگان در خون
#جویا_معروفی
بنگرید ای اهل عالم با اذان دیگری
بر فراز دار میرقصد جوانِ دیگری
شهر ارواح است و من برگشتهام از دفن خویش
میدوم بیوقفه در تشییعِ جانِ دیگری
دفترِ عمر مرا سوزاند داغِ صد جوان
سوخت دفترخانه را چنگیزخان دیگری
شعلهای را گاه میخواهم بخوابانم به اشک
دامنم را میکشد آتشفشان دیگری
کاشکی افتاده بودم بر زمینی غیر از این
کاشکی من زاده بودم در زمان دیگری
جای فریاد است ای مردم نمیباید گریست
نیست ما را احتیاجِ روضهخوان دیگری
آخر ای نفرین من بنگاهِ ظالم را بسوز
من دعایی کردم اما با زبان دیگری
#مرتضی_لطفی
روز مادر است
آه
انتظارِ شاخهگُل ز هیچ کس
انتظارِ آمدن ز هیچ راه
جان
فدای مادرانِ داغدار
جان
فدای مادرانِ دادخواه