سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

کارنامه‌ی یک شاعر: منصور اوجـی / خوابگرد


۲۳ مهر ۱۳۸۲

گزارش صد و چهارمین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه

تازه‌ترین نشست کتاب ماه ادبیات و فلسفه با عنوان «کارنامه‌ی یک شاعر: منصور اوجی» بیست و دوم مهرماه در خانه‌ی‌کتاب برگزار شد. این نشست با سخنان منصور اوجی شروع شد و سپس «کامیار عابدی»، «احمد ابوالمحبوب» و «عمران صلاحی» به ارزیابی چهل سال شاعری منصور اوجی پرداختند.

 

منصور اوجی

در ابتدای این نشست منصور اوجی ضمن برشمردن برخی افراد که به نقد اشعار او پرداخته‏اند، درباره‌ی  ویژگی‌های اشعارش از دیدگاه آن منتقدان گفت: منتقدان آثار من چند ویژگی را در شعر من متذکر شده‏اند که مهم‏ترین آن‌ها کوتاهی و ایجاز در اشعار، روشنی و شفافیت اشعار، بن‏مایه‏های مرگ و مرگ‏اندیشی و تکرار بن‏مایه‏های شور حیات و زندگی و سرزندگی در آن‌هاست. اما به غیر از این چهار ویژگی اصلی، این منتقدان به ویژگی‏های دیگری در اشعارم اشاره کرده‏اند که از جمله‌ی آن‌ها می‏توان به حضور شعر و شیراز، حضور زمان و زمان آگاهی از لحظه تا ابدیت و حضور دخترم، غزل، در این اشعار اشاره کرد. [متـن کامـل گـزارش

 


mansour owji


کوتاهی اشعار اوجی

یکی از دلایل کوتاهی اشعارم شاید این است که من خیام را خیلی زود کشف کردم و پیش از آن‌که غزل و شعر نو بگویم، اولین اشعارم در قالب کوتاه و رباعی بوده است. دلیل دیگر آن است که شعر از دو مرحله‌ی‌ کوشش و جوشش تشکیل شده و از آن‌جایی که در شعر کوتاه چه بسا با همان جوشش اولیه، شعر تمام شود ودیگر نیازی به کوشش و کار کردن بر روی آن نباشد، ترجیح می‏دهم که اشعارم کوتاه باشد، چرا که برای جوشش به خاطر ناخودآگاه‏تر، طبیعی‏تر و خالص‏تر بودن، ارزش بیش‌تری قائلم.

 

کامیار عابدی

در ادامه‌ی این نشست کامیار عابدی درباره‌ی ارتباط شعرهای کوتاه نیمایی با قالب‏های کلاسیک گفت: اگر بخواهیم یکی از قالب‏های کلاسیک را با شعرهای کوتاه نیما مقایسه کنیم، آن قالب، قطعه است. یعنی به عبارت دیگر در شعر نو نوعی توجه مستقیم و غیرمستقیم به قالب قطعه صورت گرفته و چنان‌چه قرار باشد برای بسیاری از شعرهای نو ساختاری فرض کنیم آن اشعار به ساختار قطعه نزدیک هستند. اما پس از نیما شاعرانی آمدند که در کنار قطعات نیمایی، توجه خود را به اشعار کوتاه نیز معطوف کردند. آن‌ها به نوعی معتقد بودند که شعر کوتاه را باید از نوع ادبیِ دوبیتی و رباعی خارج کرد و در قالب‏های نوتری عرضه نمود.

 

سیر شاعری اوجی

منصور اوجی از دهه‌ی چهل به طور خودآگاه یا ناخودآگاه توجهش را بر اشعار کوتاه متمرکز کرد. یعنی حتا اگر در شعرش به قالب نیمایی توجهی نشان داد در حقیقت آن شعر مضمون بسیار کوتاهی بود که در سطور بیش‌تری ادامه می‏یافت. مهم‏ترین دلیل توجه منصور اوجی به شعرهای کوتاه این است که ذهنیت او در شعر، ذهنیت لحظه‏ای‌ست، یعنی ذهنیتی نیست که بتوان آن را به یک قطعه‌ی نیمایی کامل گسترش داد. او لحظه را می‏گیرد و در شعرش بیان می‏‏کند. از این هوشیاری ذاتی اوجی، شاعری برمی‏خیزد که در حقیقت با ابتکار، خود را در قالب قطعه‌ی نیمایی محصور نمی‏کند و سعی می‏کند در این زمینه به قالب خاص خودش برسد. البته چون پیش از او تلاش چندانی در این زمینه نشده بود، منصور اوجی راه ناهموار و طولانی‏ای را در پیش داشت. اما او از همان ابتدا تا به امروز این راه را استمرار بخشید. بنابراین اوجی مهم‏ترین و موفق‏ترین نماینده‌ی شعر کوتاه در ادبیات مدرن فارسی است.

 

بن‌مایه‌های شعر اوجی

اگر بن‏مایه‏های شعر اوجی را در نظر بگیریم، این بن‏مایه‏ها یک مثلث را ایجاد می‏کنند که در سه رأس آن زندگی، مرگ و شعر قرار دارد. او به راحتی از زندگی به مرگ می‏رود، از مرگ به شعر و از شعر به زندگی. در حقیقت این سه رأس مثلث در تعامل عجیبی با هم قرار دارند.

اوجی در مجموعه‌ی خیل عظیم شعر معاصر، خانه‏ای کوچک اما استوار برای خود بنا کرده است و حقش همواره در شعر معاصر، محفوظ است، چون با استمرار و پافشاری به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه برای رسیدن به چارچوب استعدادهای شعرِ لحظه‏ای تلاش کرده است.

 

احمد ابوالمحبوب

پس از آن دکتر احمد ابومحبوب در تبیین کارنامه‌ی شاعری منصور اوجی صحبت کرد و گفت: اوجی در دهه‌ی چهل آثار چون «باغ شب» و «شهر خسته» را منتشر کرد و به مرور، زبان و بیان و شکل شعری خود را بازیافت. منصور اوجی در سیر تاریخچه‌ی شاعری خود، شیوه‏های گوناگونی را آزموده است که از آن جمله‏اند: شعر نیمایی، شعر سپید، تمایل به فرمالیسم و گرایش به موج نو. پس طبیعی‌ست که در آغاز همچون هر شاعر نوپایی، گرفتار بسیاری از بازی‌های بیانی و تصنعات بوده است. شعر دهه‌ی چهل، حقیقتاً سیاست زده بود و اغلب شاعران جوان را خواه ناخواه به دنبال خود می‏کشید و در حقیقت اغلب آن‌ها در ورطه‌ی سیاست‏گویی غرق و تباه می‏شدند و از شعر و هنر بسیار فاصله می‏گرفتند. اما خوشبختانه اوجی در آن ورطه نیفتاد و غرق نشد و مسئله‌ی سیاسی نیز هم‏ارز و هم‌ردیف بسیاری دیگر از مسائل در اشعار او مطرح شدند.

 

سمبولیسم در شعر اوجی

اوجی، در جرگه‌ی شاعران سمبولیست معاصر ایران قرار دارد، ‌اما نه به مفهوم فرانسوی آن که مبتنی بر بیان اندوه و وحشت در طبیعت، جدایی از عقل و منطق برای تأکید بر احساس، دوری از واقعیت عینی و تأکید بر واقعیت ذهنی و تأکید بر وزن و موسیقی کلمات است، و نه به مفهوم سمبولیسم اجتماعی محض که محصول یک جریان در دوران معاصر بود. شعر او، شعر مبتنی بر زبان نیست، یعنی در اشعار او هیچ گرایش خاص زبانی وجود ندارد. هم‌چنین کشف واژه، ساختن واژه و عبارات و ترکیبات ویژه و هر چیز که مرتبط به زبان است، در اشعار او دیده نمی‏شود. بنابراین نمی‏توان چیزی در اشعار او یافت که خارج از هنجار باشد. اما اتکای او بر سمبول‌هاست.

 

در ادامه دکتر ابومحبوب سمبول‌ها را از حیث وظیفه‏ای که در شعر دارند به دو دسته‌ی سمبول‌های تصویرساز و سمبول‌های روانی تقسیم کرد و در تبیین سمبول‌های روانی که اساس سمبولیسم منصور اوجی است، اظهار داشت: سمبول‌های روانی، نمادهایی هستند که به هیچ وجه در تصویرسازی نقشی ندارند و اصولاً هیچ‏گونه تصویری نمی‏سازند. یعنی ممکن است خواننده، در شعر هیچ تصویری نبیند، یعنی شعر به یک بیان ساده تبدیل شده باشد، اما واژه‏ای در آن وارد می‏شود که تداعی‏گر مفاهیمی گسترده است. در اغلب اشعار او تصویری به چشم نمی‏خورد، اما در انتها با بیان یک نماد، مفاهیم گسترده‏ای را فراهم می‏آورد و اغلب نظام سمبولیک اوجی به این سو متمایل است.

 

ویژگی مهم آثار اوجی به ویژه در کتاب باغ و جهان مردگان سمبولیسم و نوستالژی است. شاید همین نوستالژی باشد که او را در این اثر بیش‌تر به اندیشه‌ی مرگ فرو برده است. البته نوستالژی، بیش‌تر به آثار دو دهه‌ی اخیر او مرتبط است، منصور اوجی با تمایل به شعر نیمایی و با نظام سمبولیک خود,‌ قدرت بیشتری را نشان می‏دهد.

 

عمران صلاحی

پس از آن عمران صلاحی درباره‌ی منصور اوجی omran salahiو آثارش سخن گفت: اگرچه اشعار اوجی بسیار کوتاه هستند، اما معانی آن‌ها بسیار بلندند. او با کوتاه‏ترین و کم‌ترین کلمات توانسته، بلندترین مفاهیم را بیان نماید. منصور اوجی در اشعار خود با طبیعت، اشیاء و انسان و تمام زیبائی‏ها یگانه شده، به همین جهت به نظر من او یکی از شاعرترینِ شاعران است که توانسته بی‏هیچ شائبه‏ای با اشیاء و طبیعت برخورد کند و حتی از زبان آن‌ها حرف بزند.

 

صلاحی در ادامه به ذکر رگه‏های طنز در آثار منصور اوجی پرداخت و در این‌باره نیز گفت: طنزهای اوجی بسیار درونی هستند و نوعی انبساط درونی پس از خواندن آن‌ها برای خواننده ایجاد می‏شود که این انبساط در اصل نوعی لبخند درونی‌ست.

 

اگرچه بعضی معتقدند که در شعر اوجی بازی زبانی وجود ندارد، اما به واسطه‌ی سادگی بیش از حد اشعارش است که این بازیها به چشم نمی‏آیند، اما چنان‌چه کمی در اشعار او دقت کنیم درمی‏یابیم که اشعارش بسیار عمیق هستند و حرف‌های زیادی در آن بیان شده است.

 

زبان ساده‌ی اوجی حاصل چهل سال تلاش است

در پایان این نشست منصور اوجی درباره‌ی سادگی زبان اشعارش گفت: من برای دست یافتن به این زبان، چهل سال تلاش کرده‏ام. چون به نظرم دیگر دوره‏ای که باید کلمه‌ی فاخر در شعر بیاید، تمام شده است. یعنی امروزه شاعران تلاش می‏کنند تا عادی‏‏ترین کلمات را در شعر بیاورند. من یک شبه به این زبان نرسیده‏ام، بلکه کارم را با زبان فاخر شروع کردم و هر روز سعی نمودم این زبان را ساده‏تر کنم. پس وقتی درباره‌ی زندگی عوام شعر می‏‏گویم، لازم نمی‏دانم که از زبان فاخر استفاده کنم. چون چهل سال تلاش کردم تا به این زبان ساده‌ی امروزی در باغ و جهان مردگان دست یابم.

منصور اوجی؛ شاعر لحظه ها / دکتر محمد نبی تولایی

«شاعر لحظه ها» گزیدة اشعار منصور اوجی است که دکتر محمد نبی تولایی، محقق و مترجم، آنها را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است.

«شاعر لحظه ها» گزیدة اشعار منصور اوجی، شاعر، است که دکتر محمد نبی تولایی، محقق و مترجم، آنها را به زبان انگلیسی ترجمه کرده است. کتاب مقدمه ای دارد که منصور اوجی نوشته و دکتر تولایی نیز در بخش «چرا منصور اوجی» علت انتخاب اشعار این شاعر گرانقدر را توضیح داده است. در بخشی دیگر نیز گفتگوی هادی محیط را با منصور اوجی می خوانیم.

سپس اشعار برگزیده اوجی به همراه ترجمه انگلیسی شان آمده است.

دکتر تولایی، مترجم، در مقدمه خود می گوید:

«منصور اوجی را به درستی شاعر لحظه ها نامیده اند. در این ارتباط، اشعار وی با یکی از مؤثرترین و بانفوذترین جنبش ها در شعر انگلیسی، یعنی ایماژیسم، پیوند می یابد. ایماژیسم جنبشی بود در شعر انگلیس و آمریکا در اوایل قرن بیستم که در تصویرگری، دقت و صراحت را و در زبان، روشنی و قدرت را تأیید می کرد... اوجی در گذر از مرزهای آشنا و پشت سر نهادن تصویرگری باسمه ای توفیق یافته اما در دام جریان های ادبی مُد روزی چون فوتوریسم و دادائیسم نیفتاده است... شعر اوجی که اغلب بُعدی فلسفی دارد دارای قالبی است محکم و استوار و تصاویری بدیع و اصیل... وی شاعری است "یگانه" و در ایران و به خصوص استان فارس از شهرت بالایی برخوردار است. اوجی در انواع شعر طبع آزمایی کرده اما بیشتر شهرت وی به خاطر سرودن اشعار کوتاه بوده است و در این هنر، تجسّم و مظهر کمال هنری به شمار می آید.»

درباره شاعر

منصور اوجی، متولد 1316 در شهر شیراز، در رشته ی فلسفه از دانشگاه تهران موفق به کسب مدرک لیسانس شد و پس از آن در رشته ی علوم تربیتی از دانشسرای عالی تهران مدرک فوق لیسانسش را کسب کرد. پس از آنکه به زادگاهش بازگشت، بار دیگر به دانشگاه پهلوی (دانشگاه شیراز) رفت و مدرک لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی اش را هم گرفت. او پس از سال ها تدریس، به تازگی، تصمیم گرفته که تدریس را رها کند و تمام اوقاتش را در خانه اش بنشیند و به شعرش اختصاص دهد.

درباره مترجم

محمدنبی تولایی متولد 1326 در شیراز است. ایشان تحصیلات کارشناسی و کارشناسی ارشد خود را در رشته زبان و ادبیات انگلیسی، قبل از انقلاب، در دانشگاه شیراز به اتمام رساندند و به استخدام 

دانشگاه ارومیه درآمدند. بعد از انقلاب، برای اتمام تحصیلات خود در مقطع دکترا به دانشگاه نیوساوت ولز، در سیدنی استرالیا، رفتند. حوزه های تحقیقاتی و مطالعاتی ایشان در زمینه ادبیات انگلیسی و ادبیات و تاریخ ادبیات فارسی، و ادبیات تطبیقی بوده است. اولین مجموعه اشعار ایشان به انگلیسی در سـال 2017 در آمـریکا با نام «تصاویر ازلی ایران» انتشار یافت. از ایشان ده ها مقاله در حوزه ادبیات فارسی و انگلیسی نیز در مجلات تخصصی به چاپ رسیده است.

کتاب «شاعر لحظه ها» به همت انتشارات سبزان به تازگی راهی بازار نشر شده است. در صورت تمایل می توانید این کتاب را از فروشگاه اینترنتی آی آی کتاب سفارش دهید.

 

 

بررسی مفاهیم نوستالژیک در اشعار منصور اوجی/ دکتر اسدالله جعفریاستادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور/زهرا قدیمی


.مقدمهنوستالژی نوعی حسرت به گذشتۀ غیر قابل بازگشت و از بنمایههای رایج در شعر است که بسیاری از شاعران به آن پرداخته و میپردازند(محمّدی و عباسزاده، 1391 :167).اندوهگینی و گرفتگی روحی به دلیل دوری از سرزمین مادری و درد وطن ،حزنی که بهدلیلمیل به دیدار دیار خود تولید شود، حسرت گذشته، میل به بازگشت به خانه و ا ش ا ن ه و ا ح س ا س غ ر ب ت و د ل ت ن گ ی ی ب ی ه س ی ب و د و ر ی ا ز و ط ی ن ی ی ا د ل ت ن گ ی ی ح ا ص ی ل ا ز کیادآوری گذشتههای درخشان و شیرین. در زبیان فارسیی ایین واره را غالبیا بیه غیم غربت و احساس غربت1و حسرت گذشته ترجمه کردهاند« .»معنی لغوی نوسیتالژی به ترتیو از فرهنگهای انوشه، لاروس، نفیسی، پورافکاری، آکسیفورد و انیوری زییل همین واره نقل شده است(شریفیان، 1386 :65 ،نظری و کولیوند، 1389 :3.)امروزهدربررسیهایجدیدادبی،نوستالژیرابهدوگونۀشخصیواجتماعینیزتقسیممیکنند؛ شاملو بر این باور است که درنوستالژی شخصی،شاعریانویسندهبهلحظهیالحظاتیاززندگیفردیخودمیپردازد وبرآنحسرتمیخورد؛ بیآنکهدیگرانرادراینحسرتواندوهباخودهمراهکند درنوستالژیاجتماعی،فردبه موقعیّتاجتماعی ویژهایکهدارد،اهمیّت میدهد (خزانهدارلو و خوشضمیر، 1393 :62.)بنابر نوشتۀ دیکشنری بلک ول، واره نوستالژی2، ریشهای یونانی داردو از دو بخش تشکیل شده است: نوستوس3که به معنای سرزمین مادری است و آلگوس که بر شرایطی دردآور (اندوه، رنج، سوگواری و یا حزن) تأکید میورزد (Blakwell,2007: 1.)امّا شریفیان در پژوهشی در مورد ریشۀاین واره، نوستالژی را وارهای فرانسویمیداندو البتّه به ریشۀیونانی آن نیز اشاره میکند و در ادامه، نوستوس را «بازگشت »معنی کرده است (شریفیان، 1386 :64.)نخستین بار، «جوهانس هافر »پزشک سوئیسی، وارۀ نوستالژی را در مقالهای به کاربرد که برای توصیف حالات روحی دو بیمار منتشر کرد. «این مقاله دقیقا در تاریخ 22روئن 1688نوشته شده بود »(ابراهیمی تکامجانی، 1391 :4.)یکی از بیماران دکتر هوفر، دانشجوئی از شهر برن بود که به بازل آمده و بیمار دیگیر وی یک خدمتکار بود. هر دوی این بیماران پس از بازگشت نزد خانواده خیود کیام بهبود یافتند. «بارون پرسی »یکی از پزشکان براین باور بود کیه درمیان ایین بیمیاری، Downloaded from lire.modares.ac.ir at 19:22 IRDT on Monday May 10th 2021
فصلنامهپژوهشهایادبیسال14،شماره57،پاییز 1396بررسی مفاهیم نوستالژیک در اشعار منصور اوجی83آیا با وجود این همه پلشتی و آسمانخراش و دود و چرک، میشود که آسمان باز هم پاک و زلال باشد و خود در جواب میگوید: آری میشود به شرطی که آسمان یکی دو روز بارانی شود و ببارد.«میشود هنوز زیر بدر آسمان نشست و خواند/ میشود کنار دوست، رفته را کلید زد/ خاطرات دور را مرور کرد.../ با وجود این همه پلشت/ کارخانه،/ برج،/ آسمانخراش،/ چرک،/ دود/ میشود هنوز؟/ آری میشود عزیز!/ گر ببارد آسمان یکی دو روز»(اوجی، 1387 :30.)اوجی با حسرت بسیار و با خشم از بهار مرده میگوید! بهاری که دیگر خبری از او نیست و میتوان تابوت او را بر شانۀ انسانها دید؛ چرا که همین زنان و مردان بودند که طبیعت و بهار طبیعت را کشتند و حال با دست خود، او را چال میکنند و جالو ایناست که گریانند.«گفتم بهار کو؟/ تابوتی در غروب نشانم داد/ بر شانههای مردان/ در شیون زنان/ با لالهای که سرخ و سراسیمه رسته بود/ از لای درزِ آن »(اوجی، 1387 :90).او در این قسمت، آرزوی بهاری سبزتر از سالهای پیش دارد؛بهاری بهتر و زیباتر از پارسال و سال قبل. بهاری سبز، همچون سبزۀ سفرۀ نوروز: «نه چنان پار/ نه چون پیرار/ سالتان سبزترین امسال/ سبز چون سبزۀ نوروزی در سفرۀ عید/ سبز چون سبزی گندمزار در صبح بهار!/ به امیّدی که چنین باشد »(اوجی، 1391 :55)12.2-8عوامل اجتماعیموجاجتماعی-سیاسیدهۀسیب( هحوزۀشعررمانتیگامنهاد.اشعارسیاسی-عشقیباقالبهایقدیمیوجدیدبافقرنگاریهایروشنفکرانسادهانگارفراوانشد.شاعرانیچونشاملو،ابتهاج،مشیری،حمیدمصدقوسیمینبهبهانیازاینگروهند(نظری و کولیوند، 1389 :8 .)همنین، شکستنهضتملّیباعثشدشاعرانی -که غالبا روشنفکرانمبارزبودند-بشدّتسرخورده شوند.اینشکستاجتماعیدرنهادبسیاریاز آنهابهشکستعاطفیودرمرحلهبعدیبه شکستفلسفیمنجرشد (خزانهدارلو و خوش ضمیر، 1393 :64.)عوامل اجتماعی، یکی از عوامل اصلی و مهم نوستالژی است که موارد زیادی رادرون خود دارد. دوری از عزیزان، جنگ و .. از مواردی است که اوجی در اشعار خود به آنها میپردازد.Downloaded from lire.modares.ac.ir at 19:22 IRDT on Monday May 10th 2021
فصلنامهپژوهشهایادبیسال14،شماره57،پاییز1396909090یکی دیگر از دغدغههای او در اشعارش، گذر عمر است.اگر پیری و مرگ را دو مقولۀ مربوط به هم بدانیم،میتوان ادعا کرد که مهمترین دغدغۀ ذهنی شاعر است؛چرا که بیش ازیک سوم اشعار نوستالژیک را به خود اختصاص داده است؛لذا برای آرام کردن خویش یا به گذشتۀ خود، اعم از کودکی و جوانی، بازمیگرددو یا لو به گله میگشاید و در نهایت اضطراب خود را نیز از این موقعیّت سنّی پنهان نمیکند.پینوشت1.Home sickness2.Nostalgia3. Nostos4 .ادامه اشعار اوجی در مورد حسرت:1387 :227؛ 1389 :54-53؛ 1391 :98و 97.5 .ادامۀ اشعاری که اوجی در مورد کیودکی سیروده اسیت: 1387 :208،213؛ 1389 :67،158،183؛ 1391 :44.6 .(ادامۀ اشعاری که شاعر در مورد بو(عطر)سیروده اسیت: 1387 :208؛ 1387 :213؛ 1389 :19،67،80،156،157،158،183،197؛ 1391 :44.7 .ادامۀ اشعاری که شاعر در مورد غم غربی سیروده اسیت: 1387 :112؛ 1389 :80،81،82،130،183،154و 153،157.8. Homesick9 .ادامۀ اشعاری که اوجی در مورد از دست دادن عزیزان سروده است:1387 :89و 88؛ 1391 :76.10 .ادامۀ اشعاری که اوجی در مورد پیری و حسرت جوانی سروده است. 1387 :62-60،74و73،144،145،146،149،180،197،220؛1389 :80،108،188،212،157،158،204،208.11. return to natur12 .ادامۀ اشعاری که اوجی در موردحسرت طبیعت سروده است :1387 :139؛1389 :143،168،19 ،29،40؛ 1389 :65،90،91،119،137،144،165،168،183؛ 1391 ،71،72،75و74،77،126.13 .ادامۀ اشعاری که اوجی در مورد دوست و فراق او سروده است:1387 :196؛ 1389 :159،214.14 .ادامۀ اشیعاری کیه اوجیی د ر میورد میرگ سیروده اسیت. 1382 :218؛ 1387 :120؛ 1387 :127،148،172،196؛ 1389 :192،194،217؛ 1391 :136،142،144،146،147،150،151،152،153،156 .منابع -ابراهیمی تکامجانی، حامد؛نوستالژی در شعر،دوره بازگشت ادبی،پایان نامه کارشناسی ارشد. استاد راهنما: دکتر بهادر باقری،تهران: دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تربیت معلم ،1391.Downloaded from lire.modares.ac.ir at 19:22 IRDT on Monday May 10th 2021

منصور اوجی در شعر کوتاه نیمایی موفق‌ترین و مهم‌ترین شاعر است / کامیار عابدی



منصور اوجی در شعر کوتاه نیمایی موفق‌ترین و مهم‌ترین شاعر است

کامیار عابدی گفت: سیمین بهبهانی و سیمین دانشور در مقاله‌های مختلفی به شعر اوجی پرداخته‌اند و معتقد بودند که او شاعر لحظه‌ها یا شکارچی لحظه‌هاست. به اعتقاد من منصور اوجی مهم‌ترین و موفق‌ترین شاعر نیمایی است که شعر کوتاه گفته است


 
کامیار عابدی گفت: سیمین بهبهانی و سیمین دانشور در مقاله‌های مختلفی به شعر اوجی پرداخته‌اند و معتقد بودند که او شاعر لحظه‌ها یا شکارچی لحظه‌هاست. به اعتقاد من منصور اوجی مهم‌ترین و موفق‌ترین شاعر نیمایی است که شعر کوتاه گفته است.

 
 آئین اختتامیه دوازدهمین جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران عصر روز یکشنبه (20 اسفندماه) با حضور شخصیت‌های فرهنگی در مرکز تبادل کتاب برگزار شد.

کامیار عابدی در این مراسم با اشاره به شروع فعالیت‌های شعر سپید گفت: اگر به تاریخ شعرنو نگاه کنیم، متوجه می‌شویم که جریان اصلی از سال 1320 شروع شده است. در طول دهه 20 تا 50 شاهد حضور پررنگ سیاست در شعر هستیم و ماه‌ به ماه و سال به سال این حضور پررنگ‌تر می‌شود. در دهه 60 بحث چپگرایی اوج می‌گیرد و بعد از آن فضا به سمت جنگ و دفاع مقدس می‌رود. در چنین شرایطی عجیب نیست که در دهه 70 یک نوع دلزدگی پیش می‌آید.

وی ادامه داد: این جریان تا نیمه دهه 80 ادامه پیدا می‌کند و بعد از آن شاهد تعدیل فضا هستیم و رفته‌رفته با شعر جدیدی روبه‌رو می‌شویم. در آن 15 سال دهه 70 تا 80 شاهد یک نوع گسست میان شاعران جوان و قدیمی هستیم. تصور من این است که جایزه شعر خبرنگاران پلی میان این شاعران ایجاد کرده است و قصد دارد که این گسست را پوشش دهد.
 
این پژوهشگر با اشاره به سخنی از تی‌اس‌الیوت گفت: تی‌اس‌الیوت در چند اثرش گفته است؛ اینکه یک اثر جزء مجموعه ادبیات است یا نه، باید با معیارهای ادبی صورت بگیرد؛ اما بزرگی هر اثر ادبی الزاما با مولفه‌های ادبی تبیین نمی‌شود؛ چون انسان در مسیر ادبیات است و ما نمی‌توانیم انسان را از ادبیات حذف کنیم.

عابدی با اشاره به منصور اوجی، شاعر تجلیلی در این دوره از جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگاران اظهار کرد: منصور اوجی فعالیت‌های ادبی خود را از دهه 40 آغاز کرد. او از نسل دوم شاعران بعد از نیماست؛ چراکه او از نسلی است که یا نیما را ندیده‌اند، یا بسیار کم دیده‌اند. اصولا شاعرانی که بعد از سال 1310 متولد شدند چندان با نیما همنشین نبودند.

وی افزود: اگر ما توجه ویژه به شعرهای منصور اوجی داشته باشیم متوجه می‌شویم که آثار او علاوه بر اینکه به فرم، موسیقی و تصویر توجه دارند، مجموعه‌ای از تلقی شاعر از هستی، انسان و طبیعت است. شعرهای منصور اوجی درلحظه شکل می‌گیرد و یک نوع رفت‌وآمد میان تغزل و تفکر است.

این پژوهشگر با اشاره به اهمیت توجه به آثار منصور اوجی گفت: شفیعی کدکنی معتقد است که اخوان پلی میان خراسان و یوش زده است؛ خود اخوان نیز می‌گوید که سایه بین یوش و تبریز کشوری درست کرده است (شهریار و نیما)، من نیز معتقدم که چنین کاری را مفتون امینی میان تبریز و یوش انجام داده است اما منصور اوجی مثلی میان شیراز، نیشابور و یوش ایجاد کرده است.

وی ادامه داد: اوجی در کارهایش تغزلی دارد که به سعدی و حافظ بسیار نزدیک است. همچنین مرگ‌اندیشی‌ای مانند خیام دارد که او را به نیشابور نزدیک می‌کند؛ از طرفی او نوگراست و این به نیما و یوش مربوط می‌شود. همه این موارد در شعر اوجی نمایان است به همین دلیل وقتی ما آثار او را بررسی می‌کنیم، متوجه می‌شویم که او شعر به شعر و کتاب به کتاب گسترده‌تر و شفاف‌تر شده است.
 
عابدی در توضیح دیگر ویژگی‌های شعر اوجی اظهار کرد: سیمین بهبهانی و سیمین دانشور در مقاله‌های مختلفی به شعر اوجی پرداخته‌اند و معتقد بودند که او شاعر لحظه‌ها یا شکارچی لحظه‌هاست و این نکته قابل تقدیر است. در مجموع باید بگویم که به اعتقاد من منصور اوجی مهم‌ترین و موفق‌ترین شاعر نیمایی است که شعر کوتاه گفته است.

 

ای کاش تب سری‌دوزی و انتشار کتاب شعر فروکش کند
در ادامه این برنامه علیرضا بهرامی، دبیر جایزه کتاب سال شعر به انتخاب خبرنگار پشت تریبون آمد و گفت: بعضی وقت‌ها فکر می‌کنم که چرا این جایزه را برگزار می‌کنیم؟ و بعد چرا استمرارش می‌دهیم؟ و در آخر چرا هر سال مراسم پایانی آن در آخر اسفندماه برگزار می‌شود؟ به نوعی احساس می‌کنم که این کار خود به امضای این جایزه تبدیل شده است. یعنی زمانی که همه چیز در این کشور تعطیل می‌شود، یک جایزه، کتاب سال معرفی می‌کند. چون معمولا در پایان سال برنامه‌های فرهنگی فوران می‌کنند به این خاطر که مسئولان فکر می‌کنند که باید بودجه‌ها را به هر شکلی مصرف کنند، بعد که خیالشان راحت شد، همه چیز فرهنگ مملکت برای یک ماه تعطیل می‌شود.


 
دبیر جایزه شعر خبرنگاران با اشاره به محل برگزاری جایزه شعر خبرنگاران اظهار کرد: محل برگزاری جایزه شعر خبرنگاران سیال است و هرسال یک جا برگزار می‌شود اما به دلیل آنکه دوستان در مرکز تبادل کتاب به ما لطف داشتند و من نیز علاقه‌مند هستم تا مراسم را در میان کتاب‌ها برگزار کنم، امسال نیز مراسم در این مکان برگزار شد. با این حال یک روز کتابفروشی روشن وجود داشت که این مراسم در آنجا برگزار می‌شد اما مجوز آن را معلق کردند، در ابتدا کتابفروشی تعطیل شد و بعد نشر.

وی افزود: من برای سال آینده اصرار دارم که جایزه در اینجا برگزار شود و فکر می‌کنم اگر این مرکز تبادل کتاب هم مثلا روزی به یک مرکز تجاری تبدیل شود، باز هم یک کتابفروشی پیدا می‌شود که چنین مراسمی در آنجا برگزار شود.

این شاعر با تعجب به میزان کتاب شعر چاپ شده گفت: سال 92 زمانی که گفته شد بیش از دو هزار مجموعه شعر در طول یک سال منتشر شده است، حیرت‌زده شدم. امسال حیرتم بیشتر شد وقتی یکی از داوران جایزه شعر فجر گفته بود در این دوره بیش از سه هزار و 500 کتاب شعر داوری شده است. هنوز نمی‌توانم باور کنم این مقدار کتاب شعر در شرایط فرهنگی و اجتماعی جامعه ما منتشر شود.

وی ادامه داد: دو سال پیش در برگزاری مراسم اختتامیه آرزو ‌کردم که ای کاش تب سری‌دوزی و انتشار کتاب شعر فروکش کند اما امروز می‌بینم که متاسفانه ناشرانی جدید فعال شده‌اند که به سری‌دوزی کتاب شعر روی آورده‌اند. در چنین شرایطی می‌بینیم که برگزیده جایزه شعر خبرنگاران ناشر-مولف است. البته امیدوارم که این کتاب ویرایش و بعد از آن در یک نشر معتبر منتشر شود.
 
بهرامی با گلایه از وضعیت چاپ کتاب شعرهای پولی اظهار کرد: در این مراسم از دوستانی که قصد دارند چهار، پنج میلیون به ناشر بدهند تا کتاب شعر برای‌شان چاپ کند و به جمع آن سه هزار و 500 نفر بپیوندند، خواهشی دارم؛ از این افراد می‌خواهم چنین کاری نکنند؛ چراکه اگر فرد شاعر باشد، می‌تواند ساکن شهر چناران باشد و در همین شهر به عنوان ناشر-مولف کتاب چاپ کند و برگزیده هم شود.
 
این روزنامه‌نگار در بخش پایانی صحبت‌هایش گفت: از دوستان خواهش می‌کنم به اصالت و درستی کار توجه کنند و با نازل کردن مقام مجموعه‌شعر به کارت ویزیت تلاش نکنند تا شاعر شوند؛ چراکه چنین کاری امکان‌پذیر نیست و با پرداخت پول و چاپ کتاب تا به حال کسی شاعر نشده است.

 

منبع: ایبنا

منصور اوجی، شاعری که دوست نداشت شبیه کسی باشد


1396/9/11 ۱۱:۳۹

منصور اوجی، شاعری که دوست نداشت شبیه کسی باشد

منصور اوجی، شاعر پیشکسوت کشورمان معتقد است که شاعر باید اثر انگشت و امضا داشته باشد و شاعران امروز به دلیل نداشتن این ویژگی، همه شبیه به هم شده‌اند. او می‌گوید در هشتاد سال عمرم سعی کردم خودم و زندگی‌ام را بنویسم و هیچ وقت دوست نداشتم شبیه کسی باشم.


 
 
 
منصور اوجی، شاعر پیشکسوت کشورمان معتقد است که شاعر باید اثر انگشت و امضا داشته باشد و شاعران امروز به دلیل نداشتن این ویژگی، همه شبیه به هم شده‌اند. او می‌گوید در هشتاد سال عمرم سعی کردم خودم و زندگی‌ام را بنویسم و هیچ وقت دوست نداشتم شبیه کسی باشم.


شهاب دارابیان: شعر در خانه و خانواده‌اش جایگاهی حذف نشدنی دارد؛ در دوران کودکی‌ هر شب بساط شعرخوانی در خانه پدری‌اش برپا بوده و شاید به همین دلیل است که در هشت دهه زندگی، دغدغه‌های شعر و ادبیات یک لحظه تنهایش نگذاشته است. او در این سال‌ها بیش از 15 دفتر شعر منتشر کرده است و هنوز هم چند دفتر منتشر نشده دارد؛ عاشق شیراز است و به‌جز چند سال تحصیل، دیگر نتواست از شهر حافظ و سعدی دل بکند. خودش می‌گوید که در طول 80 سال عمر پربرکتش، غیر از نیما یوشیج و سهراب سهپری با تمامی شاعران معاصر برخورد و گفت‌وگو داشته است و این روزها در نخستین لحظات هشتمین دهه از زندگی، تنها به شعر می‌اندیشد و از کنار آشفتگی‌های شعر امروز با نگاهی دلسرد و خسته عبور می‌کند. نهم آذرماه، زادروز منصور اوجی، بهانه‌ای شد تا به سراغ این شاعر پیشکسوت بریم و با او گفت‌وگویی داشته باشیم که در ادامه می‌خوانید.
 
 

 

آقای اوجی شما شاعری را از پدر به ارث بردید اما کم نیستند کسانی که پدرشان شاعر بوده است اما نتواستند در شعر موفق شوند. داستان علاقه شما به شعر و شاعری از کجا شروع شد؟
درست می‌فرمایید، شاعری در خانواده ما ارثی بود و من آن را از پدرم به ارث بردم؛ اما باید توجه داشته باشیم که استعداد و علاقه هم نقش بسیار تاثیرگذاری در ورود من به این داشته است. برای مثال استاد محمدرضا شجریان، چندین فرزند دارد که همه فرزندان‌شان از این فرصت طلایی استفاده نکرده‌اند و تنها همایون در این حوزه ورود کرده است و توانسته مانند پدر موفق باشد. من در خانواده‌ای متولد شدم که پدرم شاعر بود و در آن دوران هیچ کدام از امکانات تفریحی مانند رادیو، تلویزیون، تلفن همراه، ماهواره و کامپیوتر نبود؛ در نتیجه در شب‌های زمستان، دور اجاق می‌نشستیم و شعر می‌خواندیم؛ در واقع شعر تنها تفریح ما در آن دوران بود. در کل می‌توان گفت که دو ویژگی ارثی و محیطی در شاعر شدن من تاثیرگذار بوده است. به خاطر دارم که در سال ششم دبستان، مریض شدم و یک هفته در خانه بودم. در آن روزها به سراغ کتابخانه پدرم رفتم و رباعیات خطی خیام را پیدا و شروع به خواندم کردم و با دنیای جدیدی آشنا شدم؛ چراکه اشعاری که پدر، مادر، خواهران و برادرانم می‌خواندند همه از سعدی، حافظ و فردوسی بود و با پیدا کردن این کتاب، دریچه جدیدی رو به من باز شده بود.
 
 

 

پس به همین دلیل شعر را با رباعی آغاز کردید؟
بله همین طور است؛ چراکه من شعر را با رباعی و غزل آغاز کردم. البته بعدها همه این شعرها را دور انداخت؛ اما این ذوق ادامه داشت تا اینکه بالاخره دو مجموعه رباعی «حالی است مرا» و «مرغ سحر» را منتشر کردم. حتی شعرهای کوتاه من نیز، شاید به دلیل علاقه زیادی است که به خیام داشتم. غزل نوشتن و رباعی نوشتن من ادامه داشت تا اینکه در دبیرستان دو کتاب «زمستان»، اخوان و «هوای تازه»، شاملو من را به سمت شعرنو کشاند و مسیر تا حدودی تغییر کرد.
 
 

 

اولین شعری که برای پدرتان خواندید را به یاد دارید؟
اولین شعری که نوشتم غزل بود و این طور شروع می‌شد که: «فاش اسرار دلم کس بر صیاد نکرد/ بال و پرها بشکستند و کسم یاد نکرد». این اولین سطر غزل بود. پدرم وقتی آن را شنید ذوق کرد و من را برای نوشتن کارهای بهتر تشویق کرد. علاوه بر من دو خواهر دیگرم نیز شاعر هستند. همچنین در نسل جدید فرزندان خواهر و برادرانم شاعر هستند و شاعری نسل به نسل در خاندان ما در جریان است.
 
 

 

نخستین شعر شما چه زمانی منتشر شد؟
به خاطر دارم نخستین شعر من با عنوان «لحظه» در سال 36 یا 37 در مجله «فردوسی» منتشر شد. متن شعر دقیق به خاطرم هست که در آن گفته بودم «صبح برخاستنت/ بعد از آن شیرین خواب/ گل سرخی است که با عطری تند/ بشکفد در مهتاب»، همزمان با این شعر، اثری دیگری نیز در مجله همین دلیل من در مکاتباتی که با خانم دانشور داشتم، موضوع را توضیح دادم. ایشان نیز در نامه‌ای به من نوشتند که شماره تلفن من را به خانم بهبهانی بدهید تا با من تماس بگیرند و من نیز این کار را کردم و به این شکل، این دو بزرگ شعر و داستان زنان با هم آشنا شدند.
«روشنفکر» منتشر شد. همچنین نخستین مجموعه شعر من به نام «باغ شب» در سال 44 توسط انتشارات آیین تربیت در شیراز منتشر شد. جلد این کتاب را زنده‌یاد مرتضی ممیز طراحی کرده بود که در زمان خودش بی‌نظیر بود. آن زمان‌ها شعر چاپ کردن به این شکل نبود و شعرها از زیر دست اساتید رد می‌شد و شاعر باید به معنی واقعی کلمه شعر می‌نوشت تا بتواند آن را در مجله‌ای منتشر کند. در آن زمان صفحه ادبیات «فردوسی» دست محمد زهری، صفحه «روشفکر» دست مشیری، مجله «خوشه» زیر نظر شاملو و «زن روز» توسط نصرت رحمانی اداره می‌شد؛ بنابراین هر مطلبی را نمی‌توانستیم جای شعر در این مجله‌ها منتشر کنیم. اما امروز همه‌ دغدغه نشریه این است که صفحه را پر کند و به این توجه نمی‌کند که اگر دو دفعه شعر فلان شاعر را منتشرکند، آن فرد دیگر خدا را بنده نیست و ادعای شاعر بودن می‌کند.
 
 

 

چطور شد که با توجه به علاقه شدید به شعر و ادبیات به تحصیل در رشته فلسفه پرداختید؟
سال آخر دبیرستان نفر اول مدارس کل استان فارس بودم. آقای صورتگر که در آن زمان رییس دانشگاه شیراز بود، بدون کنکورنفرات برتر را در دانشگاه شیراز نام‌نویسی می‌کرد تا زبان و ادبیات بخوانند؛ اما من علاقه بسیار زیادی به حقوق سیاسی داشتم. در آن سال‌ها در کنکور حقوق سیاسی شرکت کردم و در دو رشته فلسفه و زبان انگلیسی نیز در دانشسرای عالی امتحان دادم. نتیجه حقوق اول اعلام شد؛ به همین دلیل رفتم و ثبت‌نام کردم و در آنجا با سیمین بهبهانی آشنا شدم؛ چراکه من در آن دانشگاه حقوق سیاسی می‌خواندم و وی حقوق قضایی می‌خواند. در دانشگاه ثبت‌نام کردم اما هزینه‌های هتل و رفت و آمد بسیار سنگین بود، به همین دلیل بعد از اعلام نتایج دانشسرای عالی از آن دانشگاه انصراف دادم و مشغول تحصیل در رشته فلسفه شدم. دلیل این تغییر مسیر این بود که من رتبه سه رشته فلسفه شده بودم و می‌توانستم از خوابگاه کوی دانشگاه استفاده کنم؛ بنابراین مسیر به کلی تغییر کرد به سمت فلسفه رفتم. بعد از فارغ‌التحصیلی به شیراز بازگشتم و از فرصت موجود استفاده کردم و در دانشگاه شیراز مشغول به تحصیل در رشته زبان و ادبیات انگلیسی شدم. بعدها رشته مشاوره و راهنمایی را خواندم تا بتوانم به تدریس بپردازم و به شکل سال‌های تحصیل من گذشت.
 
 

 

در همان مدت کوتاهی که با خانم بهبهانی هم دانشگاهی بودید، با وی هم کلام نشدید؟
 من در آن زمان یک شاعر تازه‌کار بودم اما سیمین بهبهانی صاحب کتاب و جایگاهی مشخص بود و همه وی را در شعر و ادبیات قبول داشتند؛ به همین دلیل دوستی ما در حد سلام و ادای احترام بود؛ اما بعد از انقلاب که وی به کانون نویسندگان آمدند، آشنای من با ایشان بیشتر شد. نامه‌نگاری من با وی هم مربوط به همین زمان است. به خاطر دارم سال 46 که کانون نویسندگان تشکیل شد، من یکی از اعضای ابتدایی آن بودم. در آن زمان خانم بهبهانی در کانون نبود. بعد از انقلاب خانم بهبهانی از من خواستند که وی را با سیمین دانشور آشنا کنم، به همین دلیل من در مکاتباتی که با خانم دانشور داشتم، موضوع را توضیح دادم. ایشان نیز در نامه‌ای به من نوشتند که شماره تلفن من را به خانم بهبهانی بدهید تا با من تماس بگیرند و من نیز این کار را کردم و به این شکل، این دو بزرگ شعر و داستان زنان با هم آشنا شدند.
 
 

بعد از این داستان هم مکاتباتی با دو سیمین داشتید؟
این دو سیمین تا سال‌های سال از دوستان نزدیک من بودند و من با هر دو نامه‌نگاری داشتم. امروز که این موضوع را برای شما تعریف می‌کنم، خیلی خوشحالم که واسط رابطه این دو نفر بودم. خانم بهبهانی در کتاب «یاد بعضی نفرات» مفصل درباره این موضوع توضیح داده است. به یاد دارم زمانی که خانم دانشور فوت کرد، سیمین بهبهانی با من تماس گرفت و گفت: «یک سیمینت رفت» و وقتی خانم بهبهانی فوت کرد، پسرش علی با من تماس گرفت و گفت که منصور اوجی سیمین دوم هم رفت.
 
 

قصد انتشار نامه‌های خود با دو سیمین ادبیات ایران را ندارید؟
به موضوع خوبی اشاره کردید. اتفاقا 110 نامه‌ی این دو عزی به من جمع‌آوری شده که این نامه‌ها در قالب کتابی با عنوان «یکصد و ده نامه از دو سیمین» توسط انتشارات نیلوفر منتشر شده است که در روز تولدم (9 آذرماه) رونمایی خواهد شد.
 
 

 

بعد از سال‌های تحصیل چگونه توانستید خودتان در میان آن همه شاعر مهم و تاثیرگذار تثبیت کنید؟ محمد حقوقی در کتاب «شعر نو از آغاز تا امروز» شما را در کنار محمدعلی سپانلو، احمدرضا احمدی، اسماعیل خویی و طاهره صفارزاده به‌عنوان شاعران تثبیت شده نام برده است. چه شد که چنین نظری درباره آثار شما مطرح شد؟
من در کتاب «باغ شب» توجه بسیار زیادی به محتوا داشتم اما در کتاب «خواب درخت و تنهایی زمین» توجه بسیار زیادی به فرم شد و دست به بازی‌های زبانی زدم. بعدها به این نتیجه رسیدم که نه فرم و نه محتوا به تنهایی باعث آفرینش شعر نمی‌شوند و من برای شعر نوشتن باید هر دو را در کنار هم داشته باشم. به همین دلیل بعد از انتشار دو مجموعه اول من به تثبیت زبانی رسیدم و دیگر شبیه کسی نبودم؛چراکه خودم و زندگی‌ام را نوشتم و دوست نداشتم شبیه کسی باشم.
 
 

 

آیا رسیدن به زبان واحد و تثبیت شعر در آثار شاعران جوان امروز هم دیده می‌شود؟
پاسخ این سوال خیلی آسان است. خیر.

 

 

دلیل شما برای این موضوع چیست؟
شعر شاعران امروز یا دچار کم‌کامی و یا ناکامی است. شعر شاعران دهه‌های گذشته حرفی برای گفتن داشت. شما به شعرهای فروغ، اخوان و شاملو دقت کنید، همگی حرف‌های بسیار زیادی برای گفتن دارند و در همه این شعرها فرم و محتوا در کنار هم آمده‌اند. امروز وقتی آثار بچه‌های شعر را می‌خوانیم، همگی عین هم هستند
در حال حاضر من، اسماعیل خویی و محمدرضا شفیعی کدکنی در این حوزه فعالیت می‌کنیم و شاعران کمتر علاقه‌ای به فعالیت در شعر نیمایی دارند.
و این به دلیل آن است که هیچ کدام به دنبال دستیابی به اثر انگشت مشخص نیستند. این در حالی است که اگر دو سطر از شعر شاملو، آتشی یا اخوان را برای شما بخوانند به راحتی می‌توانید حدس بزنید که شعر برای چه شاعری است. اگر شاعر به ابزار کارش مسلط باشد و شعر کلاسیک، نیمایی و سپید را بشناسد؛ بدون شک می‌توانید زندگی‌‌اش را در شعر بیان کند و آن وقت است که صاحب امضا می‌شود. من زندگی‌ام را به شعرم آوردم و به این شکل دارای اثر انگشت و امضا شدم.
 
 

پس با این تفاسیر، شما نیز به جریان کپی‌نویسی در شعر امروز اعتقاد دارید؟
نمی‌توان از این موضوع چشم‌پوشی کرد. در آن زمان‌ها ناشران علاقه بسیار زیادی داشتند که کتاب شعر چاپ کنند اما در حال حاضر ناشران از چاپ کتاب شعر فرار می‌کنند و اگر هم به چاپ کتاب شعر دست بزنند آن را در تیراژ 50 تا 100 تا منتشر می‌کنند. دلیل این اتفاق چیست؟ برای پاسخ به این سوال باید گفت که همه شاعران مثل هم شده‌‌اند و انگار همه از روی دست هم کپی می‌کنند. در زمان ما هر کس شغلی مشخصی داشت و همه علاقه‌مند نبودند تا تحت هر شرایطی شاعر شوند؛ اما در حال حاضر همه بیکار هستند و نمی‌دانم چرا از بین این همه شغل تنها به شاعر شدن فکر می‌کنند. شاید دلیل این اتفاق آن است که در جامعه امروز شاعر شدن بسیار راحت شده است.
 
 

 

شما سال‌های سال در حوزه شعر نیمایی فعالیت کردید اما امروز کمتر به این حوزه توجه می‌شود. به نظر شما دلیل این بی‌توجهی چیست؟
همان طور که توضیح دادم همه دوست دارند شاعر شوند و معمولا ساده‌ترین راه را نیز انتخاب می‌کنند. جامعه امروز دوست دارد که با کمترین تلاش به نتیجه مطلوب دست پیدا کند. کسی می‌تواند شعر نیمایی بگوید که به ریزه‌کاری‌های شعر مسلط باشد و از آنجایی که فردی به این ریزه‌کاری‌ها مسلط باشد نیست، شعر نیمایی هم طرفدار ندارد. در حال حاضر من، اسماعیل خویی و محمدرضا شفیعی کدکنی در این حوزه فعالیت می‌کنیم و  شاعران کمتر علاقه‌ای به فعالیت در شعر نیمایی دارند. این روزها همه شعر سپید می‌گویند و متاسفانه آن هم بیشتر در فضای ژورنالیستی است و کارکرد عملی ندارد.
 
 

 

وقتی به شعرهای شما نگاه می‌کنیم، در کنار همه‌ی زیبایی‌های شعر و المان‌هایی از طبیعت، تم مرگ در همه آثار شما تنیده شده است. دلیل این اتفاق چیست و چرا در برخی کارها فضا به شدت تیره و تار می‌شود؟
من پنج ساله بودم که پدربزرگم مریض شد و همه خانه ایشان بودیم. عصر من و مادرم به خانه‌ی خودمان آمدیم. منتظر پدرم بودیم تا با اتفاق او دوباره به خانه پدربزرگ برویم. نزدیک غروب مادرم رفت سر حوض تا وضو بگیرد که به یکباره جلوی من خورد زمین و همان جا درگذشت. شاید باور نکنید اما من همراه او مردم و از همان زمان تم مرگ همراه من است و در کارهای من تکرار می‌شود. البته به گفته بزرگانی مثل اسماعیل نوری علاء، کامیار عابدی و سیمین بهبهانی علاوه بر مرگ، بن‌مایه‌هایی مانند: زمان، شعر، عشق و شیراز نیز در آثار من خودنمایی می‌کنند.

 

 

از شعر و شاعری که فاصله بگیریم؛ شما سال‌ها در فضای دانشگاهی استان فارس مشغول تدریس بودید؛ اما به یکباره این کار را رها کردید. دلیل چه بود؟
 چند سال پیش بزرگداشتی برای من گرفتند که من در آن مراسم اعلام کردم که 50 سال شعر نوشتم و 50 سال درس دادم. البته آن زمان هنوز تدریسم 50 سال نشده بود اما زمانی که کامل شد، نزد رییس دانشگاه رفتم و از او عذرخواهی کردم و گفتم دیگر نمی‌توانم در خدمت شما باشم و از آن به بعد تنها به شعر نوشتن پرداختم.

 

 

شما به‌عنوان کسی که سال‌ها شعر نوشتید و سال‌ها تدریس کردید. چه نگاهی به شعر امروز دارید؟
واقعا دوست ندارم درباره شعر امروز صحبت کنم.

 

 

از تجربه‌های 80 سالگی برای ما بگویید؟
من در چندین جایزه ادبی برنده شده‌ام؛ ده‌ها کتاب دارم و در شب‌های شعر «خوشه»‌ شاملو و شب‌های شعر کانون نویسندگان ایران حضور داشتم. خوشحالم که در این سال‌ها حتی به چای و سیگار هم اعتیاد نداشتم و لب به این‌ها نزدم؛ چراکه دیگران این تجربه‌ها را انجام دادند و مردند. امروز نیز با خیال آسوده در گوشه‌ای نشسته‌ام و کاری به کار کسی ندارم.
 
 

 

آقای اوجی خاطره‌ای جذاب از شاعران دهه 40 و 50 دارید که تا به حال تعریف نکرده باشید؟
من در سال‌های عمرم همه شاعران مهم معاصر به‌جز نیما و سهراب سپهری را دیده‌ام و با همه این‌ها خاطره دارم؛ پس اجازه بدهید خاطره‌ای جذاب از فروغ برای شما تعریف کنم که تنها یک بار او را دیدم. به خاطر دارم سال 44 نخستین کتاب من منتشر شد و از طریق اسماعیل نوری علاء کتاب به دست شاعرانی مثل فروغ، شاملو، اخوان و سپانلو رسید. سال 45 در سفری که به تهران داشتم نوری علاء از من خواست که پنجشنبه به کانون فیلم برویم؛ در این برنامه من به همراه مریم جزایری، نوری علاء، سپانلو، جلال آل‌احمد و سیمین دانشور حضور داشتیم. در حال صحبت بودیم که فروغ که تازه از سفر ایتالیا برگشته بود، برای چند دقیقه‌ای در جمع ما حاضر شد. وقتی جلال من را به فروغ معرفی کرد؛ او بلافاصله من را شناخت و شروع کرد به خواندن یکی از شعرهای من. فروغ بعد از خواندن این شعر رفت و در بهمن‌ماه همان سال فوت کرد و من آن شعر را در کتاب‌های بعدی به او تقدیم کردم. به اعتقاد من آن شعر پیش‌بینی مرگ فروغ بود. در آن شعر آمده است: «و تو یک روز غروب / بی صدا خواهی مرد/ دیده‌ات چشمه شدن خواهد / موی چون دود تو ابریشم/ گونه ات لاله ی عباسی/ و تو یک روز غروب/  بی صدا خواهی مرد / و به مرز شب و روز / چشمه می روید ، چون غم به کویر / و به شب ابریشم/ و به تک مانده ترین باغ جهان / لاله عباسی .»

 

 

سخن آخر...
دوست دارم که به مناسب تولد 80 سالگی‌ام آخرین شعرم را با مخاطبان خبرگزاری کتاب به اشتراک بگذارم. من این شعر را برای ورود به هشتاد سالگی نوشته‌ام. «در این خزان در راه/ هشتاد ساله‌ام من/ کو تا بهار دیگر؟/ وآن سیر و گشت آفاق/ وآن درکشیدن عطر/ در کوچه‌های شیراز»