سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تلق تلق/توکل بیلویردی



تلق تلق

می رود و نمی رود

نمی تواند برود

نمی تواند بکند

دل که به ریشه های  محکم نشود جدا هنوز

اگرچه اره های قهر

بدون هیچگونه رحم

بریده اند و برده اند تا کرانه های نا آشنا

هنوز این درخت

هنوز ایستاده سخت!

چشمان او/عظیم_زارع


چشمان او

دو کاسه پر از ”هر چه بوده” نیست

مثل دو بمب خالی و خنثای واقعی


دو دلهره

که میشی‌یشان

رفته رفته رفت

پیش‌همند

مثل دو«تنهای» واقعی



مثل دو ”تازه سرد شده”

گرم سردی‌اند


مشتی بدل

که بر تنِ زن‌های واقعی


مثل دو خال کوبی دریاچه بر کویر

دو قطعه از کویر که در چشم‌ساری‌اند 


مثل دوتا جنازه

که یک قرن آزگار

توی دو گور 

بی خبر از هم‌جواری‌اند







دو شعر از عباس کیا رستمی

نتیجه تصویری برای شعر از کیا رستمی





1)

همیشه ناتمام می ماند
حرف های من
با خودم.




۲)

اکنون کجاست؟
چه می کند؟
کسی که فراموشش کرده ام.

                                            
                                                            " عباس کیارستمی "

 

آخرین مصاحبه بانوی غزل به بهانه زادروزش /دکتربهزادی،,وعلی سرهنگی


اشاره : ... در که باز شد. مثل همیشه تمام قد ایستاده بود... ایستادگی او از نگرانی همه ما کم کرد. ..با دیدن این صحنه آرام و قرارگرفتیم... ما را به سمت خانه اش هدایت کرد و مثل همیشه با مهربانی ای که در کمتر کسی دیده می شود با ما نشست و ما با سبدی از گل های تازه به دیدار بانوی غزل ایران رفتیم ، بانویی که هنوز هم عطر غزل می دهد..."سیمین بانو" را می توان یکی از سرشناس ترین اهالی ادب فارسی دانست، اشعار "بانوی غزل ایران" بارها و بارها توسط خوانندگان سرشناس ایرانی خوانده شده... این شاعر را همه با انتقادهای صریح از اوضاع جامعه و رفتارهای نادرست مسئولان می شناسند، او بارها و بارها پاسخ های روشنی به مسئولان در برابر گفته های نسنجیده شان داده بود...چندی پیش علی بهبهانی،فرزند این شاعر در گفت و گو ئی ، خبر از مبتلا شدن مادرش به بیماری آلزایمر داده بود، این خبر نگران کننده باعث شد به عیادت بانوی غزل ایران برویم.....واکنون هم چنان که قول داده بودم آخرین مصاحبه سیمین بهبهانی راتقدیم میز کنم به خوانندگان مجله اینترنتی "فرهنگ نو "...این گفتگو  دوهفته قبل ازدرگذشتش به مناسبت سالروزتولدشان انجام شده که  باهم می خوانیم...

.

به گزارش "امیر مهرزاد "در این دیدار  دو نویسنده و شاعرو روزنامه نگار پیشکسوت "بهروزبهزادی و علی سرهنگی "به همراه خبرنگارو عکاس خبرگزاری حضور داشتند ، ابتدا " دکتربهزادی "سردبیر پیشین خبرگزاری ایسکانیوز و ازمدیران روزنامه "اعتماد"و روزنامه " ایران "  به یادآوری خاطرات قدیمی خود با سیمین بهبهانی اشاره کرد و دو دوست قدیمی یادی از جلسات خود کردند که از آن روزها حدود سی سال می گذرد و هم چنین یادی از رفقایشان نیز به جا آوردند.. رفقایی که امروز در بین ما نیستند...

.

در ادامه نشست "علی سرهنگی " سردبیرآشنای ده هانشریه ادبی و سینمائی و  مجله "فرهنگ نو "و معاون پیشین خبرگزاری ایسکانیوز ضمن یادآوری نشست های خودبااین شاعردرسال های گذشته و دوستیی مشترکش با ایشان و دکتربراهنی  ...یواشکی به طوری که کسی متوجه نشودچشمکی به خانم بهبهانی زد و ایشان هم گویا این حرکت آقای سرهنگی رامتوجه شده باشد .....به ناگهان ....درابتدا ی جلسه ...چندکلمه ای با همدیگربه زبان ترکی حرف زد ه و چاق سلامتی کرد ند...که همین موجب شگفتی و شوک درمیان جمع شد .....چون درآن جمع فقط ایشان می دانستندکه خانم بهبهانی ازخانواده ای آذری هستند...درادامه ی بهت حاضرین ...سیمین بانو شروع به تعریف خاطراتی ازمادرو پدرخودنمودو این که ارتباط مادرش باپروین اعتصامی و رفت و آمدشان باهم و نوشتن شعربه زبان ترکی کرد که درمجالی دیگربدان خواهبیم پرداخت ....سرهنگی درادامه با برشمردن ویژگی های احساسی و کارکردی غزل این شاعر شیرین سخن گفت: سیمین بهبهانی زبان، موقعیت، احساسات، نیازها ،اعتراضات و ارتباطات مدرن و شهری را وارد حریم غزل معاصر کرد تا این قالب ارزشمند و دل نشین شعر را که خلاف دیدگاه برخی که معتقدند غزل کارکرد امروزی خود را از دست داده است، غزل را از حالت کهنه گرایی و انتزاعی و دور از ذهن خارج نماید و این مهم را به شیوایی و زیبایی هرچه تمام انجام داد...

.

بهزادی در ادامه این بحث افزود: علاوه بر این نوع غزل سرایی، که مهارت استادانه می خواهد و ظرافت بی بدیل، سیمین بهبهانی نام خود را در تاریخ حفظ کرد و این نام جز با ایستادگی به دست نمی آید...وی در ادامه گفت: ایستادگی در مقابل سانسور یک شهامتی می خواهد که در همه یافت نمی شود و بهبهانی با این شهامت سال ها به وزارت ارشاد رفت...

.

علیرضا رییس دانائی مدیر نشر نگاه و ناشر آثارسیمین بانو که در این ملاقات حاضر بود گفت: به زودی کتاب شعری از "سیمین بانو" توسط نشر نگاه به چاپ خواهد رسید، این اثر شامل آخرین غزلیات و اشعار سیمین بهبهانی است که به زودی به بازار نشر راه می یابد...

.

طی این گفت و شنودها بانوی غزل ایران جمع را با لبخند همیشگی اش همراهی می کرد و به دلیل بیماری هایی که با آن ها دست و پنجه نرم می کرد، خیلی توان صحبت کردن نداشت تا از او سوالاتی کوتاه پرسیده شد...."سیمین بانو" در پاسخ به این پرسش سرهنگی که آیا هنوز شعر می سرایید، گفت: من همیشه شعر گفته ام و هیچ وقت در کاری که برای مردم می کنم وقفه نمی اندازم اما متاسفانه اجازه انتشار به آن ها نمی دهند...بانوی غزل ایران ادامه داد: مدتی است نمی توانم تمرکز کنم و گاهی وسط جمله را فراموش می کنم، اما به پزشکم اطمینان دارم و امیدوارم هرچه سریع تر این مشکل از بین برود...


:

بهبهانی لحظه سرایش شعر را برای خودش این گونه توصیف کرد: وقتی می خواهم شعر بگویم، به قول شعرا شعر می آید، من دیگر نمی توانم در جمع باشم و باید به گوشه ای بروم که تنها باشم تا هر قدر که دلم می خواهد شعر بگویم...این شاعر توانمند کشورمان در ادامه راجع به ممیزی ارشاد گفت: آن ها به هیچ وجه به خودشان نمی آیند، عده ای هستند که من را نمی فهمند، بارها به ارشاد رفته ام، با آن ها خوب حرف زدم، بد حرف زدم، هر کاری که در این مدت کردم نفهمیدند...

.

سیمین بانو درباره کتاب آخر خود گفت: به زودی کتابی از من منتشر خواهد شد که هنوز عنوانی برای آن انتخاب نشده و توسط نشر نگاه به چاپ می رسد...اگرچه 40 شعرم را ممیزی سانسورکرده است !...سیمین بهبهانی هم چنین درباره اوضاع جسمی خود گفت: با این که درد زیادی دارم و این بیماری لحظه ای من را رها نمی کند اما سعی می کنم داروها، غذا و خوابم را طبق دستورات پزشک انجام دهم....وی در ادامه گفت: هیچ وقت حتی لحظه به فکر خودم نبودم و همیشه با درد مردم زندگی کردم... مردم واقعا من را دوست دارند و این ظریف ترین و صادقانه ترین حسی است که من در زندگی ام تجربه کرده ام...

.

سیمین بهبهانی در ادامه درباره مخاطبان غزلش یعنی "چرا رفتی" که توسط همایون شجریان خوانده شده است،گفت:مردم همیشه به من محبت داشته اند البته برای تاثیر گذار شدن این غزل صدای خوب همایون شجریان خیلی مهم بوده است...بانوی غزل ایران در آخرین جمله خطاب به تمام مخاطبان شعرش گفت: من شعرم را وقف مردم کرده ام و هیچ چیزی جز شعرم ندارم؛ آن نیز برای مردم...!

.

در قحط سال مدارا و اعتماد/محمد رضا راثی پور

کثرت اتفاقهایی که ظرف یک ماه می افتد گاه چنان است که نمی توان  به آسانی از بین آنها موضوعی را انتخاب کرد و صحبت کرد و در عین حال پرداختن به همه آنها هم در این مجال اندک نمی گنجد.بنده حقیر سعی کرده ام از بطن این حوادث موضوعی را که مشترک است پیدا کنم و با صحبت در مورد آن گریزی به هرکدام از آنها بزنم بلکه قسمتی از حق مطلب را ادا کرده باشم.

اگر دور تا دور مرزهای مجاور کشورمان کانون بحران و درگیری شده است و اگر رقابت های جناحی هر روز تشنجی در افکار عمومی ایجاد می کند خواه نا خواه ذهنها را نیز با خود درگیر و متشنج می کند.

جماعت درگیر معیشت و قوت لایموت روزانه طبعا با شنیدن اخبار فیش های حقوقی نجومی و سوء استفاده ها خشمگین می شود و اعتمادش را به مصادر قانون از دست می دهد.از سوئی دیگر خشونت نیز از سوی رسانه های خبری که اخبار مرزهای مجاور ایران را منعکس می دهند تزریق می شود و نتیجه یک جامعه بی حوصله و پرخاشگر به بار می آید که تحقق هرچیزی را در اعدام و مرده باد می جوید.

چگونه می شود که کارگردانی با چنان سابقه روشن فکری که باید نقش موج آفرین فرهنگ و مدنیت را ایفا کند و در یک سخنرانی عمومی در مورد قصور و تقصیری که در مورد مرحوم عباس کیارستمی اعمال شده و هنوز در مرحله بررسی است و حکمی صادر نشده قضاوت می کند و حکم به اعدام می دهد چگونه پزشکی صحبت از سوء مصرف دارو می کند.

اگر مائی که کباده فرهنگ و خرد و هزار فضیلت اخلاقی را به دوش می کشیم اینقدرخویشتنداری نداریم و  در بازتاب دادن احساسات و برداشتهایمان عجول و نپخته ایم چه حرجی است بر عامه که کاررا با دعوا های خیابانی و یقه گرفتن حل و فصل می کند.

قطعا طالب اعدام بدون محاکمه نمی تواند کمپین برای عفو محکومان به قصاص راه بیندازد.قطعا پزشکی که موجبات قصور در معالجه هر شهروند ساده فراهم می کند موجبات افزایش بی اعتمادی و خشونت را فراهم می کند.

در ایامی که مدارا و اعتماد تبدیل به کیمیا شده است چه سخت است نفس کشیدن و ناظر اتفاقات ناگوار بودن