سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

با بیتی ازحافظ و اشگی در چشم / علی سرهنگی


.

............ به یاد عزیزانی که دیگرپیش ما نیستند !

.

زبان خامه ندارد سر بیان فراق

وگرنه شرح دهم با تو داستان فراق

.

روزهای آخرسال ....شمعی روشن کنیم وبه یاد عزیزانی باشیم که دیگرپیش مانیستند...به یاد مادران و پدران ..همسران و فرزندان ،برادران و خواهران ...فامیل ودوستان و آشنایانی که چشم ازجهان فروبسته اند...من ازیاد پدرم شروع می کنم ....پدرعزیزم ...مردی وارسته و بزرگوار که شرافت ، فکرکردن ، استقلال شخصیت ودوری از بازی های کثیف سیاست را درایران به من آموخت ...یادهمه ی  پدران  ومادران ازدست رفته بخیر....

.

به یاد همه ی روزنامه نگاران ،هنرمندان،شاعران و نویسندگانی که ازپیش ما رفتند،باشیم ....انسان های فرهیخته ای که دنیای خودراعوض کردند...انسان هائی که به زندگی می اندیشیدندو تا می توانستند زندگی کردند...اگرچه می خواستندکه بهترو زیباتر و راحت تر از این بمانند و نفس بکشند...اما شرایط ...بیماری ،خطای پزشکی ،گرانی وافسردگی ازاین شرایط ....اجازه نداد...

.

و آن ها می دانستندکه باید برای زندگی بهتر زحمت بکشند...فرهنگ و درک و اندیشه ی خود را بالا ببرند...ببینندو بخوانندو بفهمندو بپرسندو بشناسند....خوب و کافی ....تا بتواننددردیگران هم تاثیربگذارند...و سلامتی رادرجامعه ،رسانه ،فرهنگ ،اقتصادو ...بیشترو بیشترنمایند. به امید آن روزو برای کسانی که هستندو زندگی می کنند ....برای نسل امروز و فردا ....

.

چگونه باز کنم بال در هوای وصال

که ریخت مرغ دلم پر در آشیان فراق

.

با بیتی ازحافظ و قطره ی اشگی درگوشه ی چشم ولبانی لرزان که دعا می خوانند...سلامتی و نشاط و راحتی همه ی زندگان را ازپروردگارمهربان خواستاریم ...همه ی همکاران و دوستان و خوانندگان مجله را ....هم چنین شفای همه ی بیماران را ....راحتی و آزادی مهاجران و غربت نشینان و در بند ماندگان را ...سلامتی همه ی مسافران ودرراه ماندگان را ...محبت برای همه ی غریب ماندگان .....امیدبرای همه ی ناامیدان ....شادی برای همه ی دلتنگ شدگان ...طعام برای همه ی گرسنگان ...و پیاله ای آب برای همه ی تشنگان ...ویاد همه ی عزیزان رفته ی خود را گرامی می داریم ....درتهران و تبریزو شهرهاو کشورهای دیگر....مزارشان درنور و گل و آرامش ...و روحشان شاد ...

.

شعری از محمود درویش/تهیه مطلب علی سرهنگی




 بخواب تا رویایت را ادامه دهم !

.

اشاره : "محمود درویش" از بزرگترین قله‌های شعر جهان در قرن بیستم و بخشی از قرن اخیر به شمار می‌آ‌ید او که در فلسطین با آرمان‌های آن متولد شده بود سرانجام پس از تجربه زندان‌‌ها و تبعید‌های بی شمار در فلسطین و آرمان‌های آن جاودانه شد....وی در سال ۱۹۴۲در روستای البروة در بخش شرقی شهرعکا در فلسطین به دنیا آمد...این شاعر نام آور عرب که از او به عنوان شاعر "ملی" فلسطینیان نام برده می شد، در پی یک عمل جراحی در سن 67 سالگی در آمریکا، جهان را بدرود گفت... او از سال ها پیش از ناراحتی قلبی رنج می برد... محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین، مرگ وی را تسلیت گفت و در بیانیه ای به همین مناسبت گفت که "امت عربی شاعر بزرگی را از دست داد که با سخن خود داستان ملت و یک امت را روایت می کرد." بر اساس گزارش ها تشکیلات خودگردان فلسطین 3 روز عزای ملی برای درگذشت او اعلام کرد .. محمود درویش بی تردید از معدود شاعران پر نفوذ و محبوب عرب بود؛ محبوبیتی که محصول سرودن و گفتن از "سرزمین فلسطین" و از "ملتش" است که او را به عنوان نماد مبارزه برای آزادی و تأسیس دولت مستقل فلسطینیان معرفی می کرد... اشعار او به بسیاری از زبان های دنیا از جمله فارسی ترجمه شده است که همین به او شهرت جهانی بخشید...از او کتاب های زیادی به فارسی ترجمه شده «آخر شب»، «بیرون از اسطوره‌ها»‌،‌ «آخرین قطار»، «برگ‌های زیتون»، «گنجشکان در الجلیل می‌میرند»،«شاخه‌های گل»، «مزامیر: منظومه‌ای بلند» و....باهم شعری ازاورامی خوانیم ...........سرهنگی

.

· عاشقی بداقبالم ....

.

بخواب تا رویایت را ادامه دهم 

بخواب تا فراموشت کنم 

بخواب تا جایگاهم را در ابتدای گندم ، در سرآغاز کشتزار و آغاز زمین از یاد ببرم

بخواب تا بدانم بیش از آن چه دوستت دارم، دوستت می دارم

بخواب تا در میان بیشهّ انبوهی از لطیف ترین موها بر تن آواز کبوتر گام بگذارم

ودر کدامین عسل، برانگیخته خواهم شد

بخواب تا بدانم در کدامین نمک می میرم

بخواب تا دستانم را شماره کنم

تا آسمان ها و شکل گیاهان را در تو بشمارم

بخواب تا گذرگاهی برای روحم حفر کنم

روحی که از سخنم گریخته و بر زانوانت فرو افتاده است...

بخواب تا بر من بگریی.

.