سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

بده بستان/اخوان ثالث


از اولین شکایت‌هایی که [به اخوان] کردم یکی این بود که چرا تو خاموشی و هیچ چیز نمی‌گویی؟ این همه مزخرفات چاپ می‌شود و این همه در روزنامه‌ها و مجلات آدم‌های بی‌مایه نان به هم قرض می‌دهند.


گفت: "مگر نمی‌دانی که شیخ سعدی گفته :


بستان و بده بگو و بشنو

شب‌های چنین نه وقتِ خواب است


بگذار این‌ها هم بده بستان خودشان را داشته باشند. اگر کسی نفسش حق نباشد تمام دنیا هم جمع شوند نمی‌توانند او را برای مدت طولانی نگاه دارند." 


گفتم در این میانه ذوق جوان‌ها منحرف می‌شود، خطر آن جاست.


گفت: "عزیز جان! ذوقی که به این جور چیزها خراب شدنی باشد، بگذار هرچه زودتر خراب شود! "


#محمدرضا_شفیعی_کدکنی

حالات و مقامات م.امید


@shamspoem

@shamspoem

‍ کتاب نمی خوانم ، همچنان هستم!/ محسن الوانساز



دوستان بسیاری دارم که کتاب نمی خوانند یعنی اصولا مطالعه برایشان ملال انگیز است حتی یک نامه چندخطی حوصله شان را سر می برد البته من چندان اعتراضی به این موضوع ندارم چون باعث می شود قدر دوستان فهیمم را بدانم به قول معلم ها جامعه که فقط دکتر و مهندس نمی خواد! چند روز پیش یکی از این دوستان سوالی را مطرح کرد که چرا غربی ها این قدر کتاب می خوانند و ما شرقی ها حال خواندن نداریم؟! تو مترو ، تو رستوران ، تو چمدون سفر ،  تو مستراح و ... البته داستان به این غلظتی که دوستمان می گفت نیست و همه جای دنیا میزان جمعیت کتاب نخوان و فکرنکن از جمعیت کتاب خوان و فکور بیشتر است اما در مقام مقایسه بله جامعه غرب از ما کتاب خوان تر است و این امر دلایل متعددی دارد اول این که جامعه غرب برای اندیشه ارزش بیشتری قائل بوده است و این یک شبه به دست نیامده است اروپا یک تاریخ را در جنگ و خونریزی به سر برده است از تمدن های اولیه تا جنگ های صلیبی و قرون وسطی و مبارزات مردم با تفکرات جزم اندیشانه تا دو جنگ جهانی و بحران بالکان و جنگ سرد و ... تمام این ها باعث شده است تا چشم مردم به دهان اندیشمندانی باشد که نسخه ای برای حل این بحران ها داشته باشند حتی روند شکل گیری دیکتاتوری در غرب و شرق با هم متفاوت است در شرق یک دار و دسته ای با زور اسلحه و ترور دولتی را ساقط می کنند و به جایش می نشینند اما در غرب یکی مثل هیتلر با سخنرانی و ده سال مبارزه از طریق روزنامه و روند دموکراتیک به قدرت می رسد! در ایران اولین روزنامه سال 1253 چاپ شده است اما اروپا از 1800 در تسخیر روزنامه ها بوده است. در ثانی خاستگاه تفکر در یونان بوده است یعنی هزار سال قبل از میلاد مسیح فلسفه در یونان متولد شده است و اولین جرقه های پرسشگری انسان در رابطه با طبیعت هستی و مذهب شکل گرفت. و در همین مقارنه در شرق ما اندیشمند جدی و صاحب مکتبی را پیدا نمی کنیم اولین سیستم پارلمانی و دموکراسی در غرب آغاز می شود ... و اگر بخواهیم از دستاوردهای تمدن غرب بگوییم یک کتاب مطلب است ولی به طور خلاصه همیشه غرب در تمدن بشری پیشرو بوده است و به ازاء هر ابن سینا و خیام و فارابی و ... تمدن غرب ده اندیشمند ارائه کرده است این ها چیزهایی نیست که ما با تعصبات ناسیونالیستی انکارش کنیم اختراعات و اکتشافات موجود در  یک اتاق معمولی به خوبی این تمایز را بیان می کند.

و خوب معلوم است که با چنین تاریخچه ای عادات انسانی و فرهنگ و تمدن چه تغییراتی را می پذیرد اما این ها فرعیات است سوال اصلی اینجاست که چرا ما مطالعه نمی کنیم؟ یا چه کار کنیم که به مطالعه علاقه مند شویم؟ 

وقتی گفته می شود مطالعه کن ما فکر می کنیم منظور این است که برو هستی و زمان هایدگر را بخوان و بعد از آن در باب مفهوم دازاین یک کتاب بنویس! نه هدف از مطالعه این نیست که چیزی را که ابدا علاقه ای بهش نداریم دنبال کنیم ما باید بدانیم جواب تمام علاقه مندی هایمان در کتاب است از سکس ، آشپزی تا بدن سازی و طبیعت و هر چه که ما به آن علاقه داریم درنوشته های مرتبط موجود است می گویم نوشته نه کتاب زیرا مطالعه از کتاب شروع نمی شود از عادت به خواندن شروع می شود باید این عادت همیشه خواندن را در خود ایجاد کنیم همیشه و همه جا ، فرقی نمی کند که چه می خوانی داستانی سکسی یا راهنمای خرید یک جاروبرقی یا نوشته های روی یک شامپو بگذارید ذهنتان درگیر خواندن باشد .

مسئله بعدی ، هزینه کردن است با دله دزدی از این و آن و گرفتن کتاب ، کسی کتاب خوان نمی شود باید دست در جیب مبارک کنی و به قول معروف کتابی که ارزش خواندن دارد ، ارزش خریدن هم دارد. چیز مفت و مجانی ارزشش نادیده گرفته می شود . البته امروزه دانش در مفلوک ترین حالت خودش قرار دارد. شما با یک گوشی ساده به دنیایی از اطلاعات رایگان دسترسی دارید اما دریغ از یک جو همت!

مورد بعدی این است که برای انگیزه در مطالعه باید همواره مطالب زیادی برای خواندن داشته باشید دل به دریا بزنید کتاب های بیشتری بخرید حتی اگر آنها را نمی خوانید چون هیچ کتاب خوانی همه کتاب های کتابخانه اش را نخوانده است همزمان چند کتاب را با هم بخوانید اگر می توانید کتاب های حوصله سربر درسی را بخوانید و نمره بگیرید از پس این کار هم بر می آیید. 

مورد آخر این که یک کتاب همیشه با خود داشته باشید ( حتی اگر نمی خوانید)  سنگینی بارش را حس کنید این سنگینی چیزی است که شما نمی دانید!




به ابزورد بپیوندید:


https://telegram.me/joinchat/Bev08jvSuFlZGzq0QAKCbQ

شعر کوتاه / محمدعلی شاکری یکتا




دریا برای بندر و بندر برای خاک

ماتم گرفته اند:

«کشتی شکستگانیم

ای باد شُرطه برخیز»


(شعری کوتاه از دفتر چاپ نشده ی «زمزمه هوایی به وقت شستن آسمان» /

دمار/ محمد ابرغانی




جای من اینجا که اکنون هست نیست

می توان یک پله بالاتر نشست

می توان با عذر های گونه گون

حرمت و محدوده ها در هم شکست


جای من اینجا که اکنون هست نیست

شکوه ها دارم ز سیم خار دار

سیم ها می توان از هم گسست

گر نیارد تیر سربازم دمار


شعر همام تبریزی در محافل ادبی و فرهنگی شیراز /دکتر محمود عابدی *




همام الدین محمد بن علاء تبریزی (636-714 ق)، صوفی عالم و معاشر صاحب دیوان شمس الدین جوینی(مقتول 683ق)، از شاعران معروف آذربایجان و میراث دار قطران تبریزی است. 

    دیوان او، شامل اشعاری به فارسی و عربی و در قالبهای گوناگون، باقی است و به همت زنده یاد دکتر رشید عیوضی تصحیح و طبع شده است.

    رابطة همام تبریزی با گروهی از بزرگان عصر خود، مانند شمس الدین جوینی و فرزندش شرف الدین هارون، و علامه قطب الدین شیرازی، سفر او به روم در ملازمت صاحب دیوان، خوانده شدن شعر سعدی در مجالس سماع خانقاهیان تبریز و سقّایی سعدی و نسبت او به «سلاسل جوانمردان» از جملة فوایدی است که از شعر همام بر می آید.

     همروزگاری همام با سعدی، شهرت و مقام سعدی در شاعری و رابطة مستقیم همام با بعضی از ممدوحان او، بخشی از شعر همام را تحت تأثیر سخن شیخ قرار داده است؛ اتفاقی که دربارة شعر خواجو و حافظ، و سلمان ساوجی و حافظ، با نتیجه ای متفاوت افتاده است.اما احتمالاً اشارة شکوه آمیز همام در پایان یکی از غزلهای او را، در وزن و قافیه، با چند غزل سعدی، نوعی معارضه و منافسة ادبی بدانند و در همان سالها (حدود 742 ق) با برابر نهادن نزدیک به پنجاه غزل از هر دو شاعر، مجموعة «معارضات»ی فراهم آرند.

       اگرچه شعر همام، گاهی، در استواری زبان مانند سخن استادان قوی مایه نیست و از بعضی ظرایف و دقایق بلاغی ادیبان نیز خالی است، و گویی به گفتة نویسندة مقدمة دیوانش «از آنجا که همّت بلند احرار است زادة وقت را به دست دایة روزگار بازگذاشتی و نظر از تحسین و تزیین و ترتیب آن برداشتی»؛ وقتی دریافتهای عرفانی او با سلامت زبان همراه شده، شعر او را به حدی از لطافت و تازگی رسانده است که دیوان او در محافل ادبی و مراکز فرهنگی قرن هشتم شیراز راه یابد و توجه نمایندگان شعر و ادب آن روز را به خود معطوف کند. 

        ورود مصراع هایی از شعر همام در غزل حافظ نشانة استقبال و پذیرش جامعة فرهنگی شیراز از شعر این شاعر تبریزی است. از نتایج این پیوستگی و داد و ستد فرهنگی است که، با اتفاقات گوناگونی که در عالم کتابت نسخه ها پیش می آید، غزلی از همام در دیوان سعدی وارد شده است؛ غزلی با مطلع:


در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم 

 بدان امید دهم جان که خاک کوی تو باشم


این غزل را شمس الدین محمدبن دولتشاه شیرازی، معروف به شمس حاجی، که با احتمالی قریب به یقین دیوان شاعر را در اختیار داشته است، در سفینة خود (تدوین و کتابت 741ق) به نام همام آورده است، و در دو نسخة کهن و کهن ترین نسخه های شناخته شده از دیوان همام (مکتوب به سالهای 816 و 821ق) آمده است، و با بسیاری قرائن لفظی و معنوی نسبت آن به او تأیید می شود.




*استاد گروه ادبیات دانشگاه خوارزمی



@safinehyetabriz