سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نظر اخوان ثالث در مورد ه.الف سایه

من معتقدم که #سایه، یک خادم و ستایشگر وفادار و ارجمند زیبایی و ظرافت و غزل و غناست. اگر کسانی چون من حق داشته باشند از این گونه زیبایی‌ها لذت ببرند باید از او سپاسگزار باشند. سنگ، دیوار، نیلوفر، غروب، درد گنگ، نایافته، احساس و بعضی دیگر، سکه‌های زرینی هستند که شاید نام سایه را در زبان فارسی همیشگی کنند و چون در حد اعلای خوبی و زیبایی‌اند.(...)

یکی از خصیصه‌های برجسته‌ی شعر سایه زیبایی و سلامت و خوش‌آهنگی و بجا نشاندن الفاظ است و مهارتی که وی در بکار بردن مناسب و دلنشین دارد:


شبی بود و بهاری، در من آویخت

چه آتش‌ها، چه آتش‌ها برانگیخت

فروخواندم به گوشش قصه‌ی خویش

چو باران بهاری اشک می‌ریخت.


درین مجال تنگ به این ایجاز و فصاحت و زیبایی(در عین حال که شاعر آنگونه که می‌خواسته سخن گفته حتی برای تأثیر و زیبایی و تمامت در همین مجال بسیار محدود «چه آتش‌ها» را تکرار می‌کند) سخن گفتن، نشانه‌ی قدرت است. این ویژگی سایه غالبأ ذوق‌های پرورش‌یافته و شعر خوانده و کارزار دیده و دست‌اندرکار را هم قانع می‌کند، این خصوصیت در بیشتر معاصران و گاهی در بالنسبه پیش‌کسوتان شعر نو هم بدین کمال نیست.



#مهدی_اخوان_ثالث

مقالات/ کتاب اول/ ص۷۷و۸۰(درباره زمین، دیوان شعر سایه، ۱۳۳۴)



@alefnuun

رمز آزادی / محسن صلاحی راد




سنگِ بی‌جانی

          در آن‌سُوی دریاها

مشعلی بر کف و

                تاجی بر سر

که «منم آزادی!»


وین‌سُوی دریاها

                 آینه‌درآینه

                           انسانی

جانِ او

    از ابدیّت سرشار

قامتش

   غیرتِ خورشید و فلک

تابِ گیسویش

   برهم‌زنِ خوابِ خوشِ خفّاشان

لبِ خاموشش

   فریادگرِ عزت و بیداری

دستِ او

  خورده به یک شاخۀ نازک پیوند

شاخه‌ای تُرد

        شکافندۀ دریاها

رمزگانی دیگر

رنجِ دیرینۀ انسان‌ را...



منصفا،

         ای که مرامت رادی‌ست،

تو بگو

      زین دو

              کدام

رمزِ آزادگی و آزادی‌ست؟




محسن_صلاحی‌راد


 ۱۳ بهمن ۱۳۹۶



H . G:

فی الآغوش!

(ویرایش دوم)


آن شوخ که لَیس آمدی فی الآغوش

مِن۫ جام می الغرور هستی مدهوش

الیوم، غزال شوخهِ البازیگوش

فی مخمل خطّه بخواب الخرگوش!


سید علی مهری (سدۀ یازدهم ق)

▪️

بخشی از ادبیات، جنبه تفنّنی و تفریحی دارد. یعنی عده‌ای در شعر، به دنبال سرگرمی و وقت‌گذرانی و محفل‌گردانی هستند و از شعر انتظار ندارند که به ایشان لذّت معنوی والا ببخشد یا تکان و تأثیر خاصی در روح‌شان ایجاد کند یا در لحظات سخت و شیرین زندگی حضور پُررنگ و معناداری داشته باشد. آن‌ها به لذّت‌های کوتاه و کوچک قانعند و شعر را برای رفع خستگی می‌خواهند نه ایجاد خستگی! شاعرانی که این جنبه تقاضای مخاطبان را اجابت کنند، کم نیستند. حتی شاعران جدّی ما هم در دیوان خود، جایی برای تفنّن باقی گذاشته‌اند که این دسته از مخاطبان را از دست ندهند. مطایبات و خبیثات اغلب شاعران، به همین منظور است! بماند که عده‌ای از شاعران، مخصوصاً در دوران حاضر، فکر می‌کنند دارند در شعرشان رسالت مهمی را به انجام می‌رسانند،  اما حاصل کارشان فقط موجب تفریح ملت است. 

سرودن شعر فارسی با قاعدۀ زبان عربی و چسباندن الف و لام تعریف به اول کلمات فارسی، یکی از روش‌های طنز‌آفرینی در حوزۀ شعر است و از آنجا به زبان عامۀ مردم فارسی زبان راه یافته است. در شعر عصر صفوی، خلق اشعار بی معنا (صنعت تزریق)، فارسی و عربی در هم آمیخته (در شعر و مهری آملی)، و ساخت مصادر جعلی (در شعر فوقی یزدی و طرزی افشار)، بازار داغی داشت. 

▪️

میر سید علی مهری، به روایت نصرآبادی، «خلف سید مساعد از خاک پاک جبل عامل است. والدش در عباس آباد اصفهان فوت شد. مشار الیه، جوان نامراد درویشی است در کمال صلاح. فی الجمله تحصیلی کرده و در ترتیب نظم، طبعش لطفی دارد؛ چنانچه عربی و فارسی درهم چند بیت گفته».

این عربی و فارسی درهم، در بعضی کتب بدیع، صنعت شمرده شده است و نمونه‌هایی هم دارد که اغلب به درد یک بار محفل گردانی می‌خورد! فخرالدین علی صفی گوید: «صنعت تعریب چنان است که شاعر الفاظ فارسی را بر اسلوب عربی نظم کند و تا شاعر بر فنون عربیّت ماهر نباشد، این نوع شعر گفتن نتواند و معین الدین طنطرانی که از افاضل شعراست، بر این اسلوب قصیده‌ای دارد». سپس شواهد متعددی برای آن آورده که از جملۀ آن‌ها، این رباعی است:

الاُشتر کآذرٍ الی الرّاهات

لا یترس مِن فتادن چاهات

قد کرّد خوناً دل همراهات

مِن نالتِهِ، گاه سحرگاهات.

▪️

منابع:

بیاض متطبب اصفهانی، برگ 45ر؛ تذکره نصرآبادی، ج 1، 568؛ لطایف الطوایف، ۲۶۲ – ۲۶۳

▪️▪️

"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4

فی الآغوش /سید علی می رافضلی


آن شوخ که لَیس آمدی فی الآغوش

مِن۫ جام می الغرور هستی مدهوش

الیوم، غزال شوخهِ البازیگوش

فی مخمل خطّه بخواب الخرگوش!


سید علی مهری (سدۀ یازدهم ق)

▪️

بخشی از ادبیات، جنبه تفنّنی و تفریحی دارد. یعنی عده‌ای در شعر، به دنبال سرگرمی و وقت‌گذرانی و محفل‌گردانی هستند و از شعر انتظار ندارند که به ایشان لذّت معنوی والا ببخشد یا تکان و تأثیر خاصی در روح‌شان ایجاد کند یا در لحظات سخت و شیرین زندگی حضور پُررنگ و معناداری داشته باشد. آن‌ها به لذّت‌های کوتاه و کوچک قانعند و شعر را برای رفع خستگی می‌خواهند نه ایجاد خستگی! شاعرانی که این جنبه تقاضای مخاطبان را اجابت کنند، کم نیستند. حتی شاعران جدّی ما هم در دیوان خود، جایی برای تفنّن باقی گذاشته‌اند که این دسته از مخاطبان را از دست ندهند. مطایبات و خبیثات اغلب شاعران، به همین منظور است! بماند که عده‌ای از شاعران، مخصوصاً در دوران حاضر، فکر می‌کنند دارند در شعرشان رسالت مهمی را به انجام می‌رسانند،  اما حاصل کارشان فقط موجب تفریح ملت است. 

سرودن شعر فارسی با قاعدۀ زبان عربی و چسباندن الف و لام تعریف به اول کلمات فارسی، یکی از روش‌های طنز‌آفرینی در حوزۀ شعر است و از آنجا به زبان عامۀ مردم فارسی زبان راه یافته است. در شعر عصر صفوی، خلق اشعار بی معنا (صنعت تزریق)، فارسی و عربی در هم آمیخته (در شعر و مهری آملی)، و ساخت مصادر جعلی (در شعر فوقی یزدی و طرزی افشار)، بازار داغی داشت. 

▪️

میر سید علی مهری، به روایت نصرآبادی، «خلف سید مساعد از خاک پاک جبل عامل است. والدش در عباس آباد اصفهان فوت شد. مشار الیه، جوان نامراد درویشی است در کمال صلاح. فی الجمله تحصیلی کرده و در ترتیب نظم، طبعش لطفی دارد؛ چنانچه عربی و فارسی درهم چند بیت گفته».

این عربی و فارسی درهم، در بعضی کتب بدیع، صنعت شمرده شده است و نمونه‌هایی هم دارد که اغلب به درد یک بار محفل گردانی می‌خورد! فخرالدین علی صفی گوید: «صنعت تعریب چنان است که شاعر الفاظ فارسی را بر اسلوب عربی نظم کند و تا شاعر بر فنون عربیّت ماهر نباشد، این نوع شعر گفتن نتواند و معین الدین طنطرانی که از افاضل شعراست، بر این اسلوب قصیده‌ای دارد». سپس شواهد متعددی برای آن آورده که از جملۀ آن‌ها، این رباعی است:

الاُشتر کآذرٍ الی الرّاهات

لا یترس مِن فتادن چاهات

قد کرّد خوناً دل همراهات

مِن نالتِهِ، گاه سحرگاهات.

▪️

منابع:

بیاض متطبب اصفهانی، برگ 45ر؛ تذکره نصرآبادی، ج 1، 568؛ لطایف الطوایف، ۲۶۲ – ۲۶۳

▪️▪️

"چهار خطی"

https://telegram.me/Xatt4

کوتاه /محمد رضا راثی پور



پرنده ایست که رنگین کمان آوازش

طلوع می کند از شاخه های ناپیدا

از آن حرارت و آتش چه می توان گفتن

از آن لطافت و اعجاز

که سنگ هم بشود از شنیدنش شیدا


پرنده ایست که اندازه توقف آه

ترا جدا کند از حجم سرب و توده دود

برای لحظه کوتاه

گمان کنی که در افلاک بال می سایی

رها از این همه غم در اثیر بالابی


پرنده ، آه

چقدر کوتاه!


بهمن ۹۶


محمد رضا راثی