چهل سال است در این روستا فصل زمستان است
درون واژه هایم ردِ پای درد پنهان است
فرو خواهد نشست این گرد و خاکی را که می بینید
به روی نیزه ها معلوم خواهد شد که قرآن است
نیاور باد بوی یوسف و پیراهنش را چون
دوباره دوره پیراهن خونینِ عثمان است
به جنگ شیخ با خودکار رفتن کار دشواری ست
که او بر پرچمِ میزِ اتاقش عکسِ میزان است
جنوبی هستم و با درد و رنج و غم گلاویزم
همیشه سهم ما گرد و غبار و مرگ و بحران است
بگو با کدخدای روستای ما بپا خیزد
بگو با کدخدای خوابِ ما برخیز طوفان است
دوباره مادرم فهمید دارم شعر میگویم
سراسیمه دعا میخواند و سر در گریبان است
#جواد_شیردل
@javadshirdel58
امسال نیز یکسره سهم شما بهار
ما را در این زمانه چه کاریست با بهار
از پشت شیشه های کدر مات مانده ام
کاین باغ رنگ کار خزان است یا بهار
حتی تو را ز حافظه گل گرفته اند
ای مثل من غریب در این روزها ، بهار
دیشب هوایی تو شدم باز این غزل
صادق ترین گواه دل تنگ ما بهار
گلهای بی شمیم به وجدم نمی کشند
رقصی در این میانه بماند تا بهار
jorenoosh
دریغ از عمر که طی شد به پای بعضی ها
چقدر مسئله دارد حنای بعضی ها
چنان به قطع و یقین حرف میزنند،انگار
که در بهشت رزرو است جای بعضی ها
کسی به حضرتشان اقتدا نخواهد کرد
اگر که رو بشود ماجرای بعضی ها
زمین و جنگل و دریا و کوه را خوردند
چه می کشد وطن از اشتهای بعضی ها
به آسمان که نه،تا سقف هم نخواهد رفت
اگر بساط ریا شد دعای بعضی ها
گرانتر از دوسه تا عقد و یک عروسی است
مراسمِ شبِ هفتِ عزای بعضی ها
به در زدم که به دیوار هم بفهمانم
و برخورَد به تریجِ قبای بعضی ها
#مصطفی_علوی
@moalavi
از بمیرانه ترین حالت یک بُغض ، پُرم
تا به کٍی دوره بیفتم ، غمتان را بخورم!?
می نشینم پس دلمردگی مغرورم
تیر هایی که نشاندی به دلم ، می شمرم
تو مرا دست اجل دادی و رفتی به سفر
به غریبانه ترین گریه ، تو را می سپرم
مرغ بخت تو پرید از سر تقدیرم و رفت
اجل است اینکه نشسته ست به پشت شترم
دل بُریدی و مرا وعده به توفان دادی
کار من نیست که از عاشقی ات دل ببُرم
پاتوق ناب شعر و موسیقی
@abdiisalar
نازنین است سحرگاه که با نغمه گنجشکی شاد
خواب را از تن تو می گیرد
و در آن روشنی نور و نثار
دوست داری که سر شاخه بیداری
نغمه ای ساز کنی
نغمه ای مایه دلگرمی این خلق ملول
نغمه ای تا به بلندای بهار