سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

نقد شعر خانم مهتاب بازوند

توی اتاق ذو‌زنقه کار می کنم

اما عجیب دایره‌ام استوانه‌ام

در گیر ودار منطق آدم بزرگها

مانند رقص شاپرکم : کودکانه‌ام

 

شرمنده‌ام همیشه یک آدم فضایی‌ام

در چار چوبهای شما جا نمی شوم

هی با پیامهات ارور می زنم وهی

در جدول ومعادله معنا نمی شوم

 

"مهتاب" روی شانه شب پهن می شود!

"مهتاب" یک تخلف ناسازگار نیست؛

من له شدم درون حضور اداری‌ام؛

در سیستمی که هیچ مجال فرارنیست.

 

در سیستم زمینی آدم بزرگها

از جمعهای جن زده تفریق می شوم

در ایستگاههای "توقف نمی کنم!"

در گوشهای ساکتشان جیغ می شوم

 

از چار طاقهای اداری که رد شوم

تعظیم می کنم به سکوت الاغها

آرام در نهایت خود غرق می شوم

زل می زنم به کوچ عظیم کلاغها

 

به نام هستی بخش


1- گویا شعر به صورت کارگاهی سروده شده . واژه هایی همچون ذوزنقه، آدم فضایی ، ارور ، اداری و سیستم این ذهنیت را به وجود می آورد که شاعر تکلیف خود را در قالب یک چهارپاره انجام داده است و همانگونه که می دانید این کارگاهی بودن به هیچ عنوان ضعف شمرده نمی شود .

2-با آوردن واژه ذوزنقه در مصرع نخست شاعر تکلیف خودش را با خودش و شعرش مشخص کرده است  و شعر از لحاظ معنی کلی حول محور یک مدار نامتوازن می گردد و این نامتوازن بودن تا آخر شعر ادامه پیدا می کند که این موفقیت شاعر را می رساند .

3-  صنعت مراعات نظیر بین واژگان ذوزنقه ، دایره و استوانه در بیت نخست را نمی توان نادیده انگاشت .

4- در مصرع دوم شاعر از خودش در برابر این ناهمگونی دفاع می کند هرچند باز دایره ای ست که بر مداری تکراری می چرخد که اول و آخرش هیچ مشخص نیست .

5- با بیت دوم مخاطب دیگر مطمئن می شود که شاعر از چیزی فرار می کند و سعی دارد خود را تبرئه کند . زنانگی را می توان در بیت دوم به خوبی لمس کرد . و حتا اگر شاعر نام خود را نمی آورد می شد حدس زد که یک خانم شعر را سروده .

6- حال که دست شاعر رو شده است دیگر دلیلی برای مقدمه نمی بیند و سراغ اصل موضوع می رود . ( در چارچوب های شما جا نمی شوم ) .

واژه و معنای "آدم فضایی" در کل بند دوم غریب افتاده و هیچ معنی و واژه ای با او همخوانی ندارد به جز اینکه او را با معنای کلی شعر بیاوریم .

7- در بیت دوم بند دوم ( هی با پیامهات ارور می زنم و هی/ در جدول و معادله معنا نمی شوم) عدم تناسب معنایی را بین دو مصرع می توان تشخیص داد . هر چند می توان این دو مصرع را به طور مستقل معنی کرد ولی واژه "هی" که در آخر مصرع نخست آمده این مصرع را به مصرع بعدی می چسباند و این نکته شاعر نتوانسته بین دو مصرع ارتباطی قوی برقرار کند .

8- در بیت نخست بند سوم ( مهتاب روی شانه شب پهن می شود ) کارکردی که شاعر از مهتاب کشیده بسیار زیرکانه و هنرمندانه است .

9- شاعر در این بند دچار تناقض گویی می شود و با بیت هایی که در آغاز شعر آورده هیچ ارتباطی برقرار نمی کند . در آغاز می گوید من هنوز دایره ام و همسان و موزون و همچنین کودکانه و شاپرک گونه که هنوز اسیر هنجارهای شما نشده ام و در جایی دیگر خود را تسلیم شده در برابر هنجارهای این سیستم می داند که حتا له شده و مجالی برای فرار نیست و بی شک باید همرنگ جماعت شود . هر چند نباید مصرع "مهتاب یک تخلف ناسازگار نیست" را فراموش کرد . این مصرع توجیه این عدم همخوانی بیت هاست ولی باز به مخاطب کمکی نمی کند که شاعر عزیز آیا تو مقاومت کرده ای و هنوز درگیر منطق آدم بزرگ ها نشده ای و یا تسلیم شده ای و راه فراری نداری .

10- "مهتاب" روی شانه شب پهن می شود! / "مهتاب" یک تخلف ناسازگار نیست؛  من له شدم درون حضور اداری‌ام؛ / در سیستمی که هیچ مجال فرارنیست.

این بیت به نظر خیلی از اعضای انجمن به طور مستقل و جدایی از معنی کلی شعر یکی از شاهکاهای شاعر است و می توان شاه بیت(بند) این شعر نامیدش .

11- در بند چهارم شاعر به جای فرار کردن می ایستد و مقاومت می کند . پس حرکت شعر را یک بار دیگر مرور می کنیم : الف ) نخست شاعر خود را بی گناه و بی آلایش می داند ب) بعد خود را اسیر و درمانده می پندارد . ج) می ایستد و مقاومت می کند .

12- و اما بیت پایانی که شاعر از لحاظ معنی و نه از لحاظ ظاهری فرم دایره ای به خود گرفته و باز شاعر آرام می شود و به احساسات درونی و بی آلایش خویش سلام می کند و با گفتن " ازچارطاقهای اداری که رد شوم / تعظیم می کنم به سکوت الاغها " با دهن کجی به آنچه برای او بد است به نبرد خویش ادامه می دهد .  این بیت را جور دیگر نیز می توان معنا کرد . شاعر تا هنگامی که در آن فضا هست اسیر هنجارها و قید و بندهاست و به محض اینکه از آن فضا رهایی پیدا کرد با تمسخری آنچه را که می خواهد و کودک درونش فرمان می دهد انجام می دهد .

13- واژه "کوچ" برای سرانجام دادن به این چهارپاره بسیار هنرمندانه است . همانگونه که نمی توان به کلاغ اشاره ای نکرد که در کنار کوچ گویای دو نکته بسیار ریز است . یکی عظمت و جهان بینی شاعر که برای او کوچ کلاغ ها نیز زیباست ( و چرا در قفس هیچ کسی کرکس نیست .سهراب سپهری) و دوم اینکه کلاغ ها همیشه در پایان قصه ها سر می رسند هر چند به خانه نمی رسند و این بار کلاغ ها در پایان شعر آمده اند و در حال رفتن به خانه هستند .

لحاظ وزنی بر شعر ایراداتی وارد است.

14-  مصرعی که در آن "آدم فضایی" آمده  و روی همین واژه شکست وزنی ملموسی ست و همچنین مصرع های که در آنها واژگان ارور ، ناسازگار ، سیستمی و سیستم است .

15- اینکه شاعر یک فضای تجربی را به تصویر می کشد و یا یک فضای ذهنی باید گفت که فضا فضای ذهنی ست . تصویر ها چندان قوی نیستند به جز بندهای 1 ، 3 و 4 . کشف شاعرانه بند 3 قابل ستایش است .

انجمن ادبی یسنا فولادشهر

لبریز/زهرا نعمتی


لبریزِ احساسی و بی طاقت

درگیررنج وغصه وغربت

هر لحظه وهر روز وهر ساعت

وقتی دلت ،گیرِ کسی باشد

 

 

سر می کنی با هر نداری هات

با دردها وزخمِ کاری هات

وقتی که قابِ بی قراری هات

بی تابِ تصویر کسی باشد

 

 

می آیی از شبهای پی در پی

از رخوتِ پاییز  و سوز دی

آخر چگونه! تا کجا! تا کی!

قلبت به زنجیرِ کسی باشد

 

 

چون موج می آیی و می کاهی

با هر شبِ ولگرد همراهی

با روزهایی که نمی خواهی

بعد از تو تقدیر کسی باشد

 

 

هم می زنی در قهوه فالت را

آرامشِ هر قیل وقالت را

هی خواب می بافی خیالت را

شاید که تعبیر کسی باشد

 

 

پر می شوی از باید وشاید...

بالت به پروازی نمی آید

دل، آسمانها را ...چه می داند!

وقتی زمین گیر کسی باشد

 

 

خواهی نخواهی، هرطرف هرجا

غم می رود از شانه ات بالا

دنیا پر از اندوه وتنهایی ست

بی آنکه تقصیر کسی باشد


 

مرده / رضا شیبانی


ای آشنا چه سود

گیرم قفس شکست
پرواز مرده است در این آسمان پست



تصویر ها / زهره جعفر زاده


[یک جشن ِ کودکانه، پفک ، کیک ِ خامه ای!]

تصویرهای بی سر و ته در رسانه ها

مادر کنارِ «جای پدر!» توی خانه ها

شهری که می تواند از این درد گم شود

هی تکه، تکه، تکه تنم... تا اتم!! شود

هر روز می گریزم و هر روز بدترم

از هر چه مرده توی جهان هم جسد ترم

خمیازه می کشد همه ی تار و پود من

کز کرده بچه ای عصبی در وجود من

 

شش روز بعد...

توی سرم واژه های نو

در فکرِِ تازه تر شدن ِ هر چه، غیر تو

از چار شنبه های فقط سوری ِ بدم

تا رشته های گم شده در کشمش و پلو!

حساسیت به هر نفس عاشقانه ای

لطفا فقط بدون ِ توقف برو!، برو!!

سرمای بی ارده ی یک روز قبل ِ عید

گرمای دستهای کسی توی تابلو...

عادت قدیمی / ازرا پاوند

@literature9
از عادت قدیمی شماست که دخل نویسندگان خوب را بیاورید،
یا دیوانه‌شان می‌کنید، یا به انتحارشان بی‌اعتنایید،
وگرنه بر بنگ و این شایعات که دیوانه‌اند و منگ، دیده می‌بستید،
ولی من این داغ دیوانگی را به دل‌تان می‌گذارم.

ازرا پاوند(۱۸۸۵- ۱۹۷۲) شاعر و منتقد آمریکایی.
(به نقل از کتاب «تاریخ جنون از عهد باستان تا عصر مدرن»، روی پورتر، ترجمه‌ی سما قرایی، نشر هنوز ۱۳۹۸، ص ۸۵) @tabarshenasi_ketab