سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

یادی از علی اصغر اقتداری متخلص به حرمان


ایسنا/خراسان رضوی علی اصغر اقتداری، ملقب به حرمان، که از شاعران پیشکسوت شهرستان سبزوار بود، شامگاه گذشته در سن ۶۴ سالگی درگذشت.

در پی درگذشت این شاعر خراسانی، روابط عمومی مجمع انجمن های ادبی خراسان رضوی نوشت: «خبر درگذشت شاعر پیشکسوت و متعهد؛ استاد علی اصغر اقتداری که پس از سال‌ها خدمت در زمینه شعر و ادبیات و نقد ادبی دعوت حق را لبیک گفت، باعث تأثر و تأسف است. این شاعر توانمند در طول عمر پر برکتش خدمات زیادی به عرصه شعر و ادبیات خراسان عرضه داشت.
روحش شاد و قرین رحمت الهی باد». 

به گزارش ایسنا، اقتداری از شاعران پیشکسوت اهل سبزوار و از موسسان انجمن ادبی اسرار سبزوار بود و شاعران زیادی را در این شهرستان تربیت کرده بود.

از وی دو کتاب شعر به نام های «زمزمه های خاکستری» و «از دل به کاغذ» به جای مانده است.

شعری از استاد طارق خراسانی در سوگ آن مرحوم :


دیم رارام / محمد ابرغانی

دیم رارام دیم رارام ضرب سنتور

مایه ای تلخ و غمگین ز ماهور

دکلمه با صدایی گرفته :


یاد ما کم تو ای یار زیبا

یاد این عاشق دل نهاده

بعد تحریر همچون قناری

یاهاها ها هاه هاه هاهاه ها


ای دریغا

مایه بزم و سرگرمی ما

ناله های گلوگیر گشته

موسیقی که پر روح باشد

بهر ما همچو زنجیر گشته

زورق / حسن اسدی



درشط بیکرانه ی احساس

بازورق طلایی وگوهرنشان عشق

درپیچ وتاب موج، چه مستانه میرویم

اما چه غافلیم که درانتهای راه

بهرشکستِ زورق بی بادبان ما

دریای پرخروش جنون

                          نقشه می کشد


انگشت نوشته / آرزو نوری


نمی دانم تا حالا به انگشت نوشته هایی که روی گرد و خاک بعضی از وسایل نقلیه نقش بسته  توجه کرده اید یا نه؟ 

«لطفا مرا بشورید.»!

عموما  فراوانی این جمله بیشتر از بقیه جملات است. با همین جمله ی چند کلمه ای است که مینی بوس ها و اتوبوس ها در عین سکوت همیشگی خود حرف می زنند، نه این که خود خواسته پی به مشکل خود برده باشند یا عمدا اعتراض کنند بلکه کسی پیدا شده و انگشت اشاره اش را به این سمت گرفته و حالا من و تو عابر، که خیلی وقت ها از کنار خیلی چیزها بی توجه می گذشتیم مکث می کنیم، نگاه می کنیم و حتی دلمان میخواهد با سطل آب و دستمال تمیزی گرد و خاک ماشین را بگیریم!

«لطفا مرا بشورید»!

آدم حساسی که با سرانگشت معترض خود این جمله را می نویسد روح نا آرام جامعه است که بی نظمی و نقصان را  تاب نمی آورد و از آنجا که ناتوان از حل یک تنه مشکل است با این اشاره مختصر وجود آن را به من و شما یاد آوری می کند، یادمان می آورد چیزهایی برای دیدن و تجدید نظر کردن وجود دارد.

حسین پژمان

#حسین_پژمان_بختیاری (۱۳۵۳ – ۱۲۷۹) محقق، مترجم و شاعر معاصر اهل ایران است


در سال ۱۲۷۹ خورشیدی در محله حسن‌آباد تهران به دنیا آمد. پدر پژمان، «علیمرادخان میرپنج» از سرداران دوران مشروطه بود که در دشتک بختیاری سکونت داشت و در دوره مظفرالدین شاه برای تصدی مناصب نظامی به تهران مهاجرت کرد و صاحب عنوان لشکری میرپنج (سرتیپ) شد. خواهر علیمرادخان مادر علیقلی خان سردار اسعد بختیاری بود. مادر پژمان عالمتاج قائم مقامی متخلص به (ژاله) از شاعران آن زمان بود که نسبش به خاندان میرزا ابوالقاسم قائم‌مقام فراهانی می‌رسید.


پژمان نخستین بار در روستای دشتک به مکتبخانه رفت و نزد ملاعلی بنده بهرامی خواندن و نوشتن آموخت. سپس در تهران در مدرسه فرانسوی «سن لویی» تحصیلات خود را ادامه داد و با زبان و ادبیات فرانسه آشنا شد. ابتدا مدتی در خدمت وزارت پست و تلگراف بود و سپس به شعر و تصنیف روی آورد. پژمان از شاعران سنت‌گرا اما نوپرداز معاصر است و این ارادت او به ادبیات کهن انگیزه‌ساز تصحیح دیوان حافظ توسط وی شد. تصحیحی که به واسطه زاویه دید و حاشیه نویسی‌های وی بر اشعار دارای شیرینی و لطافت خاصی است و شاید هم از این رو تصحیح حسین پژمان در حوزه حافظ پژوهی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. وی در نظم و نثر آثار فراوانی را برجای گذاشت

وی در اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۳ درگذشت و در گورستان بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد