سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شعر زنانه ، شعر مردانه / اسماعیل امینی

درمحافل ادبی، شیوه‌ای در نقد آثار شاعران زن رایج است که به نظر نیازمند بازنگری است.‏

هر وقت که قرار است دربارة شعری که سراینده‌اش زن است، بحث شود؛ بلافاصله این بحث مطرح می‌شود که در این شعر چقدر از نشانه‌های زن بودن و زنانگی دیده می‌شود؟

حتی گاهی محافل و جایزه‌های جداگانه‌ای برای شعر زنان فراهم می‌آید؛گویی که شعر زنان، شعریکی از اصناف اجتماعی است، مثل شعر دانشجویی یا شعر دانش آموزی.‏

اما آن نشانه‌های زن بودن که مورد نظر منتقدان محفلی است، چه چیزهایی است؟

نخست این که زندگی از منظر ایشان دو بخش دارد؛ یکی بخش عمومی که مربوط به اجتماع و سیاست و اقتصاد و اندیشه است و دیگر بخش خصوصی زندگی که مربوط به خانه و آشپزخانه و خوراک و پوشاک و عشق و عاطفه است.‏

روشن است که در این نگاه، زنان در این بخش اخیر، یعنی جنبة خصوصی زندگی، نقش دارند و زنانگی هر چیزی است که به نحوی در این محدوده محصور باشد.‏

و البته از این میان، سخن گفتن از جسم و تمایلات جسمانی در شعر زنان، با اقبال منتقدان مواجه می‌شود. شگفت آن که در این نکته، طیف روشنفکران غربگرا با منتقدان متمایل به محافل سنتی،هم سلیقه‌اند!‏

یعنی هر دو طرف دعوا، بر سر جسم زن دعوا دارند، و زن را چیزی جز پیکری زیبا و برانگیزانندة تمایلات غریزی نمی‌بینند؛ با این تفاوت که روشنفکران غربگرا می‌خواهند که این پیکر، مکشوف و در معرض تماشای همگان باشد، و آن طرفی‌ها می‌خواهند که از آن بهرة اختصاصی ببرند. اما در اصل موضوع ؛ یعنی ابزار تمتع بودن زنان،میان طرفین دعوا توافق حاصل است.‏

بر این اساس است که منتقد غربگرا از زنان شاعر توقع داردکه هر چه عریان‌تر وجسمانی ترو بی پرواتر بنویسند و بسرایند و منتقد طیف مقابل او نیز در شعر زنان فقط در پی پرده‌ها و دیوارها و پوشش‌هایی است که نگذارد جاذبه‌های جسمانی زن آشکار شود.‏

گویی زنان شاعر اگر از چیزی غیر از جاذبه‌های جسمانی، به تأیید یا به انکار، بسرایند؛ از محدودة شعر زنان بیرون رفته‌اند و دیگر نشانزنانگی در شعر آنها نیست . نویسنده :  اسماعیل امینی

شعر زن از آغاز تا امروز/پگاه احمدی


دهه شصت، سرفصل تازه ای را در شعر زن گشود. در این دهه شاعرانی نظیر شیده تامی، مرسده لسانی، خاطره حجازی، بنفشه حجازی، فرشته ساری، ناهید کبیری، ندا ابکاری، نازنین نظام شهیدی، آزیتا قهرمان، نسرین جافری و ... پا به عرصه گذاردند و هر یک به نوعی کوشیدند تا نوعی زبان و زیبایی شناسی جدید را در شعر خود به کار گیرند. شعر هر یک از این شاعران، کمابیش دارای ویژگی های مستقل زبانی است. اگر چه هر یک از این شاعران به نوعی لحظات درخشانی را در آثارشان آفریده اند اما این آفرینش ها مبتنی بر تصویرسازی های خلاق، به کارگیری نوع جدیدی از بیان حسی - عاطفی و موفقیت در ریتم و هارمونی موسیقایی کلام است. شعر این شاعران بیش تر معطوف به بیان اندوه فردی و خلوت شخصی است و غالبا به بیان دغدغه هایی مانند حس غبن ناشی از شکستی عاطفی، دوری، تنهایی، انتقام، انتظار، از دست رفتن جوانی، حس میانسالی، کهولت، دغدغه مرگ، و پاره ای از تفکرات انتزاعی می پردازد و سوای فرشته ساری و خاطره حجازی، به نظر می رسد که بقیه شاعران زن دهه شصت در آثارشان، نسبت به وقایع اجتماعی و اساسا ً حیات اجتماعی خود، برخوردی منفعل داشته اند و دغدغه های سیاسی - اجتماعی، به ندرت در آثارشان نمود یافته است.

( صفحه 38)

چنین به نظر می رسد که بیان رمانتیک دهه شصتی، در شعر دهه هفتاد به نوعی پختگی نزدیک می شود. این پختگی، شاید محصول زیست واقعی نسلی باشد که به حکم تحول شرایط اجتماعی - فرهنگی با نوع پیچیده تری از مناسبات زیستی درگیر می شود و در زندگی واقعی اش هم دیگر به سادگی و بی آلایشی نسل پیش از خود عمل نمی کند، بلکه به تحلیل ناکامی های نسل پیش از خود می پردازد. به کارگیری نوع متفاوتی از بیان عاشقانه که ضمن جسورانه بودن تلخ و موضع گیرانه نیز هست، می تواند پیامد چنین زیستی باشد. در شعر دهه هفتاد، نوعی قداست زدایی از معیارهای بیان زنانه نیز بویژه در حوزه شعرهای حسی - عاطفی رخ می دهد که نمونه های آن را می توان در سروده های شاعران این دهه نظیر شیوا ارسطویی، رویا تفتی، گراناز موسوی، پگاه احمدی، مریم هوله، فرخنده حاجی زاده، فریبا صدیقیم، آفاق شوهانی و سپیده جدیری مشاهده کرد. ( صفحه 41)

...

 

عنوان کتاب: شعر ِ زن  (از آغاز تا امروز)

نویسنده: پگاه احمدی

ناشر: نشر چشمه

سال نشر: چاپ اول 1383 - چاپ دوم 1389

شمارگان چاپ دوم: 1200 نسخه

شماره صفحه: 326 ص.

موضوع: شعر فارسی - قرن 14 - مجموعه ها

زنان شاعر ایرانی

شعر زنان - مجموعه ها

قیمت چاپ دوم: 60000 ریال

  
نویسنده : لی‌لی کتابدار ; ساعت ٩:۳۱ ‎ق.ظ روز شنبه ۸ شهریور ۱۳٩۳

زن در شعر معاصر/سایت حوزه

شخصیت زن در ادبیات پارسی مورد ستم قرار گرفته است و برخی شاعران با استفاده و در حقیقت با سوءاستفاده از ابزار هنر، نابخشودنی ترین خطاها را در حق زن مرتکب شده و بدآموزی کرده اند. از میان هنرها تأثیر شعر بر فرهنگ جمعی یک جامعه به هیچ روی قابل انکار نیست. در این گفتار به آثار برخی دیگر از شاعران که در باره زن سخن گفته اند، نظر می افکنیم.

حسن هنرمندی شاعر و مترجم معروف ایران است که طبعی توانا در شعر و ادبیات داشت. او نیز مانند بسیاری دیگر از شاعران، تنها از بعد جنسی و جسمی به زن نظر دارد و در برخی از آثارش نفرت شدید خود را نسبت به جنس زن بگونه ای ناپسند و زشت ابراز می کند و زن را مورد نکوهش قرار می دهد:

من نیز چون خدا که ز زن دیده برگرفتحوزه

دیری است دیده از رخ زن برگرفته ام

پرسد کس از خدا که تو بی زن چگونه ای

همچون خدای، شیوه دیگر گرفته ام

هر زن که آفریده من بود و شعر من

از من رمید و خفت در آغوش دیگری

شد خواستار نغمه ز لبهای من ولی

لب برنهاد بر لب خاموش دیگری

جز در خیال من که بهشت من است و بس

دیگر زنی نمانده که لب بر لبم نهد ...

... بس روی دلفریب که آراستم به شعر

سوگند می خورم که زنی آنچنان نبود

در شعر من شکفت اگر خنده ای شکفت

لبخند دلربای زنی هرگز آن نبود.(1)

در شعر دیگری با نام «غم»، زن را عامل دفن شدن ذوق و هنر و شعر می داند و معتقد است غمی که زاینده شعر و هنر است با زن قابل جمع نیست ولی با این حال زن را «گل اندوه» می داند. البته از این تناقض گوییها در شعر شاعران کم نیست زیرا گویا ناف شعر را با قیچی دروغ و تناقض و تضاد بریده اند و از شاعرانی که تربیت مکتبی نشده اند و ایمان و عمل صالح را پیشه خود نساخته اند، بیش از این انتظار نمی رود. دمدمی مزاج بودن و هر لحظه به شکلی درآمدن و به گونه ای اندیشیدن معمول شاعران، از این منظر قابل ارزیابی است که تا هنگامی که احساس نیاز به جنس زن دارند در مقام گفت و گوی عاشقانه برمی آیند اما اگر بدانچه می خواهند دست نیابند در مقام نفرت و اعلام برائت برمی آیند!

آن همه زن بود، زن که شعر در او مرد

آن همه غم بود غم، که شعر در او زاد

وین دل من گاه از این رمید گه از آن

گاه برین دل نهاد و گاه بدان داد

تا که غم آمد به خانه زن ز درم رفت

تا که زن آمد سه و دو شعر به لب مرد

من ز تو ای زن بگو کجا بگریزم

کز تو دریغا به شعر ره نتوان برد

...

آن همه زن بود، زن که دور ز من بود

آن همه غم بود غم که دور ز من نیست

باز شبی گر ز چنگ غم بگریزم

هیچ پناهی به غیر بستر زن نیست

تا که زنی چهره برگشاید و خندد

چهره غم در نگاه خویش نشانم

باز چنان شکوه سر دهم به نهانی

تا غم دیرینه را به خویش کشانم

گرچه نگاه تو ای زن ای گل اندوه

نقش دلاویز پرده های خیال است

باید اگر بگسلم من از همه پیوند

از تو توانم، ولی ز شعر محال است

کاش تو بودی و شعر در تو نمی مرد

تا سخنی تازه در نگاه تو جویم

کاش شبی بود تا به شعر دلاویز

قصه این رنجها به گوش تو گویم

آن همه زن بود زن که دور ز من بود

آن همه غم بود غم که دور ز من نیست(2)

زن در شعر کاسمی

دکتر نصراللّه کاسمی، شاعر و مترجم مشهور در قصیده ای با نام «زن کیست» به ارج و مقام زن می پردازد و از منظر زیباشناختی به خلقت زن اشاره می کند و زن را شاهکار خداوند می داند که خداوند آفریده ای به این خوبی خلق نکرده است.

بقیه این قصیده بلند به اندرز و پند به زنان اختصاص یافته است. شاعر، زنان را به صداقت و حفظ ارزش شخصیت انسانی خود و پرهیز از بازیچه مرد شدن فرا می خواند:

زن کیست شاهکاری دلبند

از شاهکارهای خداوند

در کارگاه صنع بسی بست

این چیره دست چهره دلبند

روزی که نقش زن به در آمد

بر کارگاه خود نظر افکند

دید اندر آن میان نتوان یافت

با زن یکی به جلوه همانند

شد در شگفت کاینهمه خوبی

بر تار و پودش از چه پراکند

وین آفریده را به چه علت

این گونه خوب کرد و خوشایند

گلگونه رخ چو غنچه به اُردی

پاکیزه تن چو برق به اسفند

با گیسویی چو سنبل پیچان

با قامتی چو سرو برومند

از چشم او عیان هوس و عشق

در لعل او نهان شکر و قند

الهام بخش خاطر شاعر

نقش آفرین دست هنرمند

نیروفزای جان به تکلم

روشن کن جهان به شکرخند

از تازگی چو صبح نشابور

وز خرمی چو دامن الوند ...

چون نیک بنگریست به زن دید

خلقت ز نقش اوست کرامند

او را پسند کرد و بر او بست

دل را و مهر از دگران کند

ای زن تو چون پسند خدایی

خود را به دام شیطان مپسند

سرمایه ساز صدق و صفا را

یکسو گذار جادو و ترفند

تو آبروی خلقت اویی

مگذار کآبروت بریزند

در دست مرد ملعبه بودن

باللّه که از تو نیست خوشایند

هشیار باش و خویش نگه دار

از مکر و ریو مردم پرفند

چون قدر خویش بندانی

خواهی چرا که قدر تو دانند

تو مقصدی ز خلقت و مقصود

از خلقت تو هست به پیوند

شاعر در ادامه این قصیده، زن را به حفظ حریم حرمت خویش و دوری از اختلاط با بیگانه و پیراستن خانه دل از پلیدیها و آراستن منزل با شور و عشق فرامی خواند و معتقد است زینت زن، مهرورزی و تقوای او است:

بیگانه را بران ز حریمت

چون زاغ از کمین جگربند

خانه اگر چو دل نبود پاک

غرقابه ای است از لجن و گند

ور پاک شد مکان خدای است

دور از خدات ماندن تا چند

در خانه شور عشق برانگیز

چون موبدان به نغمه پازند

از ره مرو به لحن مخالف

برّند اگر چه بند تو از بند

ارزش تو را به جامه نباشد

سوگند می خورم به تو سوگند

زینت تو را به عشق و به تقواست

خوش آن که دل از این دو بیاکند

پرهیز را به عشق بپیوند

چونان ز ره فراز کژ آغند

خرم زنی که هست به گیتی

تنها به شوی خود خوش و خرسند

زیباترین نگار جهان چیست؟

زن در کنار شوهر و فرزند

دارم امید آن که بگیری

از گفته درست یکی پند(3)

زن در شعر نوید

سیدابوالقاسم حبیب اللهی متخلص به «نوید» در برخی از شعرهای خود از دردها و محرومیتهای زنان سخن به میان می آورد و تحمل زن را به شایستگی می ستاید، چنان که در قرآن نیز تحمل و صبر و استقامت زنان ستوده شده است:

یا رب چه تحمل است زن را

با این همه رنج و درد دیدن

نه ماه به صد تعب جنین را

هر لحظه به جانبی کشیدن

زادن به هزار درد و محنت

وانگاه به رنج پروریدن

از بهر غذای طفل دادن

تا صبح دمی نیارمیدن

اندر پی کار خانه هر روز

تا شام به هر طرف دویدن

وانگاه به شب ز شوهر خویش

صد یاوه و ناسزا شنیدن(4)

در شعری دیگر مقام مادر و اهمیت آن را در پرورش فرزندانی نیک یا بد، بیان می کند. شاعر، زن نیک را فرمانروای کشور منزل می داند و به زنان و مادران سفارش می کند تا در کسب دانش و خرد و هنر بکوشند:

کودک هر آنچه دارد از آغوش مادر است

گر زشت خوی باشد و گر نیک محضر است

خویی که از نخست کسی را به سر نشست

او را هماره تا به دم مرگ بر سر است

در دفتر معلم و آموزگار نیست

آن تربیت که زاده آغوش مادر است

...

خوشبخت آن که مادر دانا به روز و شب

چونان فرشته بر سر او سایه گستر است

چون کشوری است خانه که در وی هماره زن

فرمانروای مطلق و سالار و سرور است

زن چون عفیف باشد و دانا و نیک خوی

در تیرگی جهل چو تابنده اختر است

فرزند خوب مادر نادان نپرورد

این نکته نزد مردم دانا مقرر است

در دست مادران خردمند باهنر

خوشبختی و سعادت ابنای کشور است(5)

زن در شعر نظام وفا

نظام وفا متخلص به «نظام» (متولد 1266 شمسی) در اشعار خود فراوان از زن سخن به میان آورده و او را سخت ستوده است. او در شعری، پاک سرشتی و حیا و راستی را از ویژگیهای یک زن نمونه می شمرد و این را عوامل خوشبختی مرد می داند. شاعر بر تساوی بین زن و مرد تأکید می ورزد و هر کدام از زن و مرد را به تنهایی ناقص می داند که کمال آن دو در وحدتشان است:

بهر مرد از پاک طینت همسری

روز حاجت نیست بهتر یاوری

زن اگر ز آزرم دل روشن بود

کوکب اقبال مرد آن زن بود

زن اگر از راستی و مهر او

جانب دیگر نگردانیده رو

کعبه اقبال کوی او بود

قبله امید روی او بود

مرد و زن در زندگانی توأمند

هر کدامی نیمه عمر همند

بگسلند از هم اگر خود تار مهر

یا که از هم بگسلاندشان سپهر

هر یکی تنها و دور از آن دگر

ناقص است و ناتمام و بی ثمر

...

خلقت زن بر نکوکاری بود

زندگانی اش فداکاری بود

مادری و مهربانیهای او

رنجها و جان فشانیهای او

هر یکی از دیگری بالاتر است

آن چو خورشید است آن گر اختر است(6)

نظام وفا در شعری دیگر حروف کلمه دختر را رموزی از برخی عناصر می داند و دانش و خرد و تربیت و رضایت را تشکیل دهنده این رموز می پندارد. منظور از رضایت شاید این باشد که دختر در تعیین سرنوشت خود، تصمیم گیرنده نیست و تنها باید به وضع موجود راضی باشد:

دختر است آراسته از چار حرف

که به هر حرفی است رمزی در میان

«دال» دانش خ «خرد» ت «تربیت»

ر «رضایت» ز آنچه پیش آرد جهان

شاعر در شعری دیگر زن را به آیینه تشبیه می کند که هر چه از زشتی و خوبی را می بیند منعکس می کند و مجذوب هر آنچه در مقابلش

است می شود. این پندار شاعر، زن را تا حد یک موجود بی اراده که از خود هیچ مایه ای و تمایلی به چیزی ندارد تنزل می دهد. جای بسی تأسف است که برخی زن را در شکل موجودی می بینند که هر لحظه به چیزی روی می کند و ثباتی ندارد:

شنیدم قلب زن آیینه آساست

در آن هر زشت و زیبایی هویداست

اگر در پیش رویش باشی از مهر

نگاه اندر نگاه و چهر بر چهر

تو را هر نقش باشد بر دل و روی

فتد در قلب چون آیینه اوی

ولیکن رفتی اش چون از مقابل

رود نقشی که بودش از تو در دل

جز آنکو پیش روی وی نشیند

دلش هرگز کسی دیگر نبیند

...

الا ای خیل دلبازان مقبل

نشینید از بر آیینه دل

چو می خواهید نقش خویش برپا

مبادا آن که برخیزید از جا

که این آیینه با کس آشنا نیست

در او چون در جهان نقش وفا نیست(7)

در شعری دیگر لزوم کسب دانش و معرفت برای زنان را متذکر می شود و بر توجه زن به آراستگی معنوی و اخلاقی تأکید می کند و حسن ظاهری را در صورت بی بهره گی از حسن باطن، مایه و بال می داند و می گوید در صورتی که زن به زیور مهر و شرم آراسته گردد، حسن جاوید و زیبایی حقیقی را کسب کرده است:

بکوشیم و دانش به دست آوریم

به خیل جهالت شکست آوریم

به شوق و جوانی و طبع بلند

به هر کار چیره شود هوشمند

زن و حسن هر یک ز بهر همند

دو گوهر برآورده از یک یمند

شوند این دو گوهر گر از هم جدا

بیفتند هر یک ز فرّ و بها

ولی حسن تنها به اندام نیست

به گیسوی و زلف سیه فام نیست

جمالی است دل را که مانند او

نباشد در اندام و گیسوی و رو

دل خود بیاراید ار زن ز مهر

برافروزد از شرم و آزرم چهر

نگارنده حسن جاوید اوست

فروزانتر از ماه و خورشید اوست

جمال و بهای جهان از زن است

ولیکن از آن زن که دل روشن است

زنی را که از جهل دل تیره است

بدو خوی اهریمنی چیره است

جهان در جهان گر جمال است او

در آخر جهان را وبال است او(8)

نظام وفا در شعری دیگر یادی می کند از زنان روستایی ایران و نقش آنان در روند زندگی روستایی. زنانی که بیشترین بار زندگی را با مناعت طبع و علوّ همت به دوش می کشند و از زندگی جز طعم رنج را نمی چشند و قدمی از دایره حیاء و تقوا بیرون نمی نهند. اما شاعر از ضعف فرهنگی این زنان یاد می کند. ولی شاعر تحت تأثیر تبلیغات روشنفکران غربزده بوده است، زیرا فرهنگ اصیل و ناب و انسانی را در روستاها بیشتر می توان یافت:

زنان دهاتی ایران نژاد

چنان پاک قلبند و روشن نهاد

بسازند با زحمت و کار و رنج

نخواهند از دهر جز دسترنج

چو زنهای ایران در آزرم و مهر

ندیده زنی دیدگان سپهر

سوی کس به حاجت نیازیده دست

شکیبا به هر زندگانی که هست

به چشمان پرمهرشان هیچ چیز

چو ناموس و تقوا نباشد عزیز ...

دریغا ز فرهنگ کم بهره اند

اگرچه به روشن دلی شهره اند(9)

در شعری دیگر، وسعت اندیشه و مهرورزی را از صفات نیک زن برمی شمرد و زن را منشأ و انگیزه ایجاد رازها و رمزها و شعر و سوز و ساز و ... می داند و با تعابیری همچون روشنایی بخش محفلها و بانوی کاشانه دلها یاد می کند:

از زنان فکر باز دلنواز

کشور آباد است و میهن سرفراز

زن نبد گر در جهان رازی نبود

شعر و سوز و ساز و آوازی نبود

بانوی کاشانه دلهاست زن

روشنایی بخش محفلهاست زن

کهکشان زندگی دامان وی

اختران سعد فرزندان وی

حسن زن دلجویی و آزرم اوست

زیور زن مهر و خوی گرم اوست(10)

شاعر، دانش و تقوا را برای هر دو «جنس زن و مرد» همچون جان و دل در جسم و تن می داند که بدن بی روح و تن بی جان از حیات بی بهره است:

دانش و تقوا برای مرد و زن

هست همچون جان و دل در جسم و تن

لیک زن چون آینه پا تا سراست

جلوه دانش در او زیباتر است

زن نخست آموزگار منزل است

تمشیت در خانه بی زن مشکل است

در کنار مادری دانش شعار

کودک نادان نمی آید به بار(11)

زن در شعر عارف قزوینی

پیش از پرداختن به چهره زن در آثار عارف قزوینی، تذکر این نکته ضروری است که امواج روشنفکری کمی پیش از مشروطه به ایران رسید. در این میان عکس العملی که قشر تحصیل کرده ایران داشت عمدتا منفعلانه و متحیرانه بود. اینان در برخورد با موج هجوم فکری و تبلیغاتی غرب به جای بازگشت و رجوع به اصالتها و ارزشها، محو در فرهنگ مهاجم شدند و متأسفانه در این معامله به باطن و مغز آن فرهنگ نرسیدند و در ظواهر خیره ماندند و در ترویج ابعاد برونی فرهنگ غرب تمام تلاش خود را کردند. سادگی است اگر گمان کنیم این دسته روشنفکران نمی دانستند با اخذ لایه بیرونی فرهنگ غرب نمی توان به درون و باطن آن و ابعاد مترقیانه آن دست یافت. کار این روشنفکران این بود که به مظاهر فرهنگ خودی بتازند و ارزشهای این فرهنگ را به تمسخر بگیرند و برای همنوا کردن جامعه ایرانی با الگوهای غربی بکوشند و در این رهگذر علت مخالفت اینان با حجاب که شکل سنتی پوشش زنان ایرانی بود مفهوم می یابد. عارف قزوینی یکی از کسانی است که در حرکت تجددطلبانه! کشف حجاب پیشگام بوده و به حجاب تاخته است:

بفکن نقاب و بگذار در اشتباه ماند

تو بر آن کسی که می گفت رخت به ماه ماند

بدر این حجاب و آخر به درآ ز ابر چون خور

که تمدن ار نیابی، تو به نیم راه ماند

تو از این لباس خواری شوی عاری و برآری

بدر همچو گل سه از تربتم ار گیاه ماند

دل آن که روت با واسطه حجاب خواهد

تو مگوی دل که آن دل به جوال کاه ماند

پی صلح اگر تو بی پرده سخن میان گذاری

نه حریف جنگ باقی نه صف سپاه ماند

تو از آن زمان که پنهان رخ از ابر زلف کردی

همه روزه تیره روزم به شب سیاه ماند

نه ز شرم می نیارم به رخت نگاه، ترسم

که به رویت از لطافت اثر گناه ماند ...(12)

زن در شعر ابراهیم صهبا

ابعاد گوناگون شخصیت زن که همانند مرد در صحنه ها و زمینه های مختلف جمال بروز و ظهور می یابد گویا تعجب برخی از شاعران را برانگیخته است. طبیعی است که شخصیت انسان معجونی است از عشق و نفرت، لطف و خشونت، مهر و خشم، خنده و گریه و ... این امر، مرد و زن نمی شناسد. اما شدّت تأثیر جنس زن بر جنس مرد اهمیت ابعاد مختلف شخصیت زن را بیشتر کرده است. از این رو شاعرانی همانند ابراهیم صهبا از زن نالیده اند و داد سخن داده اند:

من در عجبم ز خلقت زن

کز پهلوی آدم آفریدند

از لطف و جمال و حیله و کین

یک خلقت درهم آفریدند

در نرگس مست دلفریبش

افسون دمادم آفریدند

تا دل به کمند زلفش افتد

در گیسوی او خم آفریدند

وآن خنده جانفزای او را

پاکیزه چو شبنم آفریدند

وآن گریه جانگزای او را

سوزان چو جهنم آفریدند

باشد غم او قرین شادی

در شادی او غم آفریدند

گر دست زند به حیله سازی

ابلیس مجسم آفریدند

هم فتنه گر است و هم دلارام

زهری است که مرهم آفریدند

گر خوب و اگر بد است ما را

یک دلبر همدم آفریدند

افسوس که در خمیره او

اکسیر وفا کم آفریدند

صهبا در شعری دیگر به تساوی بین زن و مرد تأکید می کند و شعر فردوسی که زنان را همانند اژدها و هر دو را سزاوار خاک می داند، ناروا می شمرد و نقش مثبت زن عصر حاضر در تکامل و پیشرفت جوامع را یادآور می شود:

جدایی بین مرد و زن روا نیست

که زن از مرد و مرد از زن جدا نیست

به هر جا گلرخان همدوش مردند

که بی گل هیچ بزمی را صفا نیست

کنون دیگر در این عصر درخشان

زنان را روزگار انزوا نیست

نباشد دوره فردوسی امروز

زن قرن طلایی اژدها نیست

حقوق مرد و زن باشد مساوی

که قانون است و قانون ادعا نیست

به چشم خویشتن باشیم شاهد

که بی زن رونقی در کارها نیست

...

صهبا چندزنی را برای مرد ناروا می داند و معتقد است دو زن در یک سرا نمی گنجند و از چندزنی بنیان خانواده لرزان می شود:

درست است این عمل امری حلال ست

ولیکن مایه بس قیل و قال است

کجا زنها به هم دمساز گردند

به کار زندگی انباز گردند

به هر جا صحبت از شوی و هووی است

همانا صحبت سنگ و سبوی است

خوش آن مردی که با یک زن بسازد

عبث بر آبروی خود نتازد

و در ادامه تعدد زن را به صورت طولی می پذیرد و سفارش می کند اگر مرد خواهان تنوع است بهتر است هر از چندی زن خود را رها کند (طلاق بدهد) و زنی دیگر اختیار کند!

وگر خواهد فزون همسر بگیرد

همان به بعد یکدیگر بگیرد

تنوع گر به نزدش هست مقبول

بیافزاید به جای عرض بر طول

چو یاری رفت یار دیگر آرد

به جایش گلعذار دیگر آرد

نه چندین ماهرو با هم بگیرد

دمادم در سرا ماتم بگیرد

که اندر خانه یک زن خود بلایی است

وگر شد چند زن محنت سرایی است(14)

شاعر در شعری دیگر دلجویی و وفادار بودن را بهترین ویژگیهای زن می داند و زنان ستیزه گر را نکوهش می کند و زن پاکدل و مهربان و خوش خو را همانند فرشتگان می داند و بر ضرورت ایجاد تفاهم و همدلی بین زن و مرد تأکید می ورزد:

زنی که مظهر دلجویی و وفا باشد

اگر که جان به فدایش کنی روا باشد

پری رخی که بود شاهکار زیبایی

اگر که زشتی از او سر زند خطا باشد

چو بی فروغ رخ او جهان بود تاریک

خوش آن که در دل او نوری از صفا باشد

زنی که پاکدل و مهربان و خوش خوی است

فرشته ای است که از جانب خدا باشد

وگر ستیزه گر و فتنه جوی و بدخودبین است

به هر سرا که نهد پا نه زن، بلا باشد

چرا از آیین کین عالمی بسوزاند

چو خنده اش به همه درد و غم دوا باشد

جهان عشق و امید است کلبه زن و شوی

اگر دو روح به یکدیگر آشنا باشد

جهنم است از آن خانه خوش تر و بهتر

در آن چو فتنه و آشوب و ماجرا باشد

تباه گردد عمر عزیز مرد و زنی

که نام مشترک و روحشان جدا باشد

بود بهشت سرایی که مهد صلح و صفاست

خوش آن بهشت فرحسرای ما باشد

ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ

1ـ هنرمندی، حسن، هراس، انتشارات تابش، تهران، چاپ اول 1337، ص135 ـ 136.

2ـ همان، ص137 ـ 139.

3ـ ذکایی بیضایی، نعمت اللّه ، تذکره خوان نعمت، چاپ اول، انتشارات وحید، تهران 1348 شمسی، ص279.

4ـ حبیب اللهی، ابوالقاسم (نوید)، ارمغان نوید، اصفهان، انتشارات میثم تمار، 1363، ص386.5ـ همان، ص435.

6ـ دیوان نظام وفا، به کوشش احمد کرمی، سلسله نشریات ما، چاپ اول، 1363، ص181.

7ـ همان، ص259.8ـ همان، ص248.

9ـ همان، ص211.10ـ همان، ص181.

11ـ همان، ص178 ـ 179.12ـ دیوان عارف قزوینی.

13ـ صهبا، ابراهیم، دفتر صهبا، تهران، چاپ دوم،1358،ص282.

14ـ همان، ص382.

شعر زنان و بحران مخاطب / آزاده بانوی دواچی


 


شعر زنان در دوره ها ی مختلف تغییرات بسیاری کرده است ، تغییراتی که در قالب و محتوای اشعار زنان و همینطور در زبان آنها ایجاد شده است . حاصل رفتارهای اجتماعی و همچنین روند جنبشهای سیاسی و فرهنگی در جنبش زنان ایران بالطبع برادبیات آنها نیز تأثیر گذاشته است . همانطور که اکثر منتقدان و محققان بیان کرده اند ،مبدأ جنبش زنان ایران به دوران مشروطه باز می گردد دوره ای که پس از آن تغییرات شگرفی چه در ساختارهای اجتماعی و چه در نهاد های فرهنگی و سیاسی رخ داد " توجه به شآن و مرتبه ی زن درشعر دوران مشروطیت در واقع فرآیند حضور زنان در عرصه های فرهنگی و سیاسی است " (باباچاهی ، 47). دراین زمان تشکلهای مختلف زنان به صورت گروههای مستقل شکل گرفت و مدرسه های زنان گشوده شد، زنان وارد عرصه های سیاسی و اجتماعی شدند و در کنار مردان ، هرچند با مشکلات فراوان ، به مبارزه برای حقوق خویش پرداختند . در واقع یافته های جنبش زنان که در نتیجه بر ذهینت عمومی زنان در اجتماع تأثیر گذاشت از همین زمان آغاز شد " به رغم زن ستیزی های پنهان و آشکار که گاه از جانب چهره های معتبر و از سوی برخی از رهبران مشروطه مشاهده می شد ، به تدریج حمایت از مظلومیت زنان ایرانی و حقوق اجتماعی او محور توجه قرارگرفت . به ویژه آن که در این میان زنان نیزبر شأن و جایگاه و حقوق اجتماعی و فرهنگی خود تأکید می ورزیدند . روزنامه ها نیز منعکس کننده ی فریادهای اعتراض آمیز زنان بودند . افزون بر این شعراو نویسندگان و بعضی از رهبران مشروطه نیز در این زمینه حساسیت زیادی نشان می دادند " (باباچاهی ، 50).

پس از دوران مشروطیت، زنان به تدریج ا ز فضاهای سنتی و تعریف شده خارج شدند و وارد عرصه های نوین اجتماعی و مدنی گشتند . شعر زنان هم در این دوران با تأثیر زیادی که از جنبش های اجتماعی گرفت توانست خلاقیتهای نوین خود را به نمایش بگذارد . این تأثیر ، مبارزات و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی جنبش زنان ، بر ادبیات زنان تاکنون و حتی تازمان حال ادامه داشته است . با همه ی این پیشرفتهایی که در ادبیات زنان به واسطه ی تکامل شرایط و محیط اجتماعی آنها ایجاد شده است ،شعر زنان همیشه با چالشهای مخاطبان خود مواجه بوده است . درواقع این چالش به شرایط سیاسی و اجتماعی هر دوره باز می گردد که ادبیات زنان نیز آنها را تجربه کرده است . برای مثال در زمان مشروطه گروههای مذهبی و سنتی بیشتر از سایر اقشار جامعه با تحصیل زنان مخالفت می کردند آنها حضور زنان در اجتماع ، سواد آموزی و تحصیل و هر نوع مشارکت در فعالیتهای اجتماعی ،فرهنگی وسیاسی را نوعی غربی شدن قلمداد می کردند که در تضاد با حوزه های سنتی و مذهبی ایران بود . این روند حتی با مدرنیزه کردن جامعه و فرهنگ که رضا شاه تصمیم پیاده کردن آن را داشت تمام نشد و تا قبل از انقلاب 57 به صورتی مشهود ادامه یافت.

پس از انقلاب جریانهای حاکم و غالب بر فعالیتهای زنان بازهم سنت و مذهب بود که بر تمامی روابط اجتماعی و فرهنگی افراد جامعه به ویژه زنان حاکم بود . این دو آنچنان باهم تنیده بوده و تنیده شده اند که کمتر کسی می تواند تاثیر آن را برشعر زنان انکار کند . این جریانها با فرهنگ عام جامعه گره خورده و فرهنگ تماما مردسالار وسنتی غالب را بر تمامی مناسبات اجتماعی فراهم می کنند . دلیل این مقدمه این است که شعر زنان در ایران هم تا حدود زیادی تحت تأثیر همین مناسبات قرار گرفته است و از قضا مخاطبانش نیز درهمین فضا به نقدو نظر آثار آنها پرداخته اند . با همه ی این توصیفات آنچه که مشخص است این است که شعر زنان از همان آغاز با چالش مخاطب خود مواجه بوده است . درواقع شعر زنان در ایران همیشه یک نوع کنش به روند تغییر ناپذیر و فرآیندهای اجتماعی بوده است که ذهن او را تحت سلطه ی مداوم خود درآورده است .

تعریف مخاطب : هرژانر ادبی بسته به زاویه ی تعریف خود و نوع اثری که ارائه می دهد مخاطب خود را داراست . تعریف عمومی مخاطب به کسی گفته می شود که از یک فضای خاص ادبی لذت برده و یا اینکه آن را بخواند و به نقد آن بپردازد. ژانرهای مختلف ادبی همواره با قشر های متعددی از مخاطبان خود مواجه بوده اند که بسته به فضای موجود و یا کیفیت اثر متغیر است . البته کمیت مخاطب بسته به فضای ارائه اثر ، نوع اثر و همینطور شرایط حاضر و نوع انتشار اثر متقاوت است . هراثری جدا از تعداد مخاطبش دارای یک یا چند مخاطب حرفه ای است که از ویژگیهای تکنیکی آن آگاه بوده و با شیوه های نقادانه ی گوناگون به نقدآن اثر می پردازند . می توان گفت که درواقع مخاطب آگاه هراثر تا حدودی منتقدآن هم می باشد که با بسط دیدگاههای خود در حوزه ی خاص به بهتر شدن کیفیت اثر کمک می کند . می توان گفت که مخاطب شعر در ایران تا حدود زیادی تحت تأثیر فضای سیاسی و اجتماعی هر دوره قرار گرفته و می گیرد و از مخاطب خود بسته به شرایط اجتماعی نوع مشخصی از شعر یا نوشتار ادبی را می خواهد. همانطور که باباچاهی می نویسد : " برای خواندن هر شعری انگیزه و فرهنگ خاصی لازم است تا عوامل تکوینی شعر ، فرضا منشأ اساطیری آن ، وضع و حال ویژه ی شاعر ، مقصد موسیقیایی و شور و جد آفرین و حالات مرموز و پنهانی رها شده در آن ، در خواننده نیز آفریده شود و شکل گیرد و این زمانی است خواننده ای فعال ، در آفرینش شعر ، با شاعر مشارکت می کند و شاعر خلاق به یمن چنین خوانندگانی به حذف احکام و قواعدی از پیش آماده دست می زند و بی حکمی چونان حکمی تازه جایگزین جملاتی می کند که فقط برای خواننده متوسط تقدس دارد " (160). اگر شرایط اجتماعی را در پذیرش اثر توسط مخاطب بپذیریم مسئله ی بحران مخاطب در شعر زنان نیز مشخص می شود در اینجاست که بعضی از شاعران زن برای جلب رضایت مخاطب خود که شاید ازفضای سنتی جامعه باشند دست به سانسور در متن خود می زند تا مخاطب خود را راضی نگه دارد . مخاطب یک جامعه ی مردسالار از شعر زنان عموما به دنبال تصویرهای کلیشه ای از زن است ، ذهن او با هرگونه دگرگونی در هویت و چسیتی شعر در تضاد است .

این تضاد به ویژه در جامعه ی ایران دو چند ان می شود از یک سو نهادهای فرهنگی با تشویق رفتارهای سنتی و مذهبی بر ذهن اکثریت افراد جامعه تاثیر می گذارند و ازسوی دیگر شاعران هم برای جلب رضایت مخاطب خود و در نظر گرفتن شرایط جامعه بخشی از چیستی شعرشان را زیر سوال می برند. با این حال در مورد شعر زنان مخاطب همیشه با نوعی چالش مواجه است او در تضاد با رفتارهای دیکته شده بر جنس زن و چیستی شعرزنان به عنوان هویت حقیقی آنها است . این تضاد هنگامی که به خصوص در جدال و نقد شعر قرار می گیرد دو چندان می شود .

شعرزنان و کمبود مخاطب حرفه ای : با وجود تغییرات و پیشرفتهای بسیاری که در ساختار شعر زنان ، زبان ، مفهوم و زیباشناختی اشعار زنان رخ داده است، اما شعر زنان هنوزبا بحران مخاطب و منتقد حرفه ای خود روبه رواست . دلیل این بحران ، عدم حضور آگاهی و شناخت تئوریهای زبانی فمنیسم به عنوان یک از تئوریهای تثبیت شده ی نقد ادبی و همینطور چالشهای پیش روی شعر زنان به عنوان یکی از بنیادهای نقد فمنیستی است . فمنیسم و یا حرف زدن از زن و آمال و آرزوهای زنانه و هویدا ساختن زنانگی در ادبیات همیشه در ایران و درفرهنگ عامه تابو بوده است . این اتفاق از زمان قاجار آغاز شد و بعددرزمان مشروطه هم دنبال شد. شاعران زنی بوده اند که در خفا نوشته اند همچون عالمتاج قائم مقامی که به دلیل توجه بیش از حد به هویت زنانه در شعرخود با بی مهری مواجه شده اند . دلیل این بی مهری تعصبی بود که نسبت به زنان وجود داشت چراکه از نظر مذهبیون زنی که خواندن و نوشتن بداند نامه های عاشقانه می نویسد و باعث ننگ خانواده ی آنها می شود . با احداث مدارس مختلف و درسطح شهرهای بزرگ وهمینطور گسترش موسسات آموزشی گروههای بیشتری از زنان بیشتری از زنان به آموختن سواد روی آوردند در زمان حکومت رضاشاه با وجود آنکه هنوز عوامل مذهبی با تحصیل زنان مخالفت می کردند اما روند آموزشی زنان بهبود یافت که منجر به بهبود در وضعیت فرهنگی زنان شد . بعد از انقلاب در ایران با وجود شرایط حاکم مذهبی و سنتی شاهد تغییرات بنیادین و شگرفی در شعر زنان بوده و هستیم . زنان ادبیات را مکانی برای بیان همه ی تبعیض های اجتماعی و ستم جنسیتی می دانسته اند از این رو در رویکردشان چه در شعر و چه در حوزه ی داستانی با پیش از انقلاب متفاوت عمل کرده اند . با همه ی این تغییرات ، نقد و تئوریهای ادبی فمنیسم هنوز در ایران و به ویژه د رحوزه ی ادبی زنان به صورت گرایشی آکادمیک جا نیفتاده است . یکی از دلایل عدم حضور مخاطب حرفه ای ، نا آگاهی و یا کم بودن آگاهی و شناخت کافی از نقدهای ادبی فمنیسم ، ساختارهای ذهن زنانه در ادبیات و همینطور رویکردهای متفاوت زنان درشعر است . به عبارت دیگر نقد های ادبی که به طور خاص چالشهای فکری و زبانی و ساختارهای متنی زنان را هویتی جداگانه بخشد کمتردرادبیات ایران جا افتاده است . از سوی دیگر فضاهای نقد ، جمع های نقد ادبی و تئوریهای نقد ادبی به خصوص در حوزه ی شعر بیشتر در دست مردان است بدین ترتیب که دراین فضاها کمتر منتقد زن که به تئوریهای فمنیسم ونقد ادبی تسلط داشته باشد و به دفاع از آنها برخیزد ؛ حضور یافته است .

عامل دیگر در ناشناخته ماند ن این تئوریها به ویژه در چند سال اخیر سخت گیری نهادها ی دولتی برای انتشار و چاپ نقد و ترجمه دراین حیطه است به طوری که بسیاری از تئوریهای مطرح در این زمینه یا نمی توانند به فارسی برگرداند ه شوند و یا اگر برگردانده شوند باید سانسور شوند اصولا به دلیل وجود تابویی که نسبت به فمنیسم وجود دارد ، باعث شده است که هرنوع کار جدی در این حوزه با مخالفت حتی بعضی از شاعران زن روبه روشود . این نوع سخت گیریهاد رچند سال اخیر به واسطه ی سیاستهای حاکم دوچندان شده است و همین بر گسترش این نوع نقد به صورت عام درسطح جامعه تاثیر می گذارد گرچه با گسترش قشرجوان ، این نقد روبه گسترش است اما هنوز جایگاه خود را در نقد شعر زنان نیافته است.

یکی از دلایل دیگر سرسختی مخاطبان مرد و همینطور توقعی است که از جنس زن درفرهنگ جامعه ی مردسالار ایران وجود دارد . برای روشن تر کردن این شرایط دوباره باید به گذشته بازگردیم و مروری بر اتفاقاتی که درآن زمان و درشعر زنان رخ داده بود داشته باشیم. در زمان رضا شاه و همینطور محمد رضا شاه با وجود تلاشهای بسیاری که برای مدرن کردن ایران ووارد کردن تمدن غرب به ایران انجام شد اما تفکر سنتی و مذهبی به خصوص در مورد زنان حضور داشت . اغلب شاعران زن که پس از انقلاب مشروطه فرصت حضور پیدا کردند در محیطی تماما مردسالار می نوشتتند زنان شاعر هنوز نتوانسته بودند فضایی را ایجاد کنند که به شعرهایشان با دیدی متفاوت از مردان نگاه شود به این ترتیب فضای نقدی لازم بود که معیارهای مرد سالاری و سرکوب زنان را در متون زنان تشخصی دهد و به کشف تصاویر کلیشه ای زنان در اشعار و همینطور نوشته هایشان کمک کند . بسیاری از زنان شاعر در این دوران از استعارات و کلماتی استفاده می کردند که اگر کسی جنسیت آنها را نمی دانست می پنداشت که شاعر مرد است . به عبارت دیگر نوع ساختار نوشتاری آنها تقلیدی از مردان بود . پگاه احمدی در این خصوص می نویسد که درون مایه های شعر زنان در دوران قبل از مشروطه بیشتر تقلیدی از سبکهای مردانه بود" در بخش قابل ملاحظه ای از این آثار، غلبه کلام مردانه ، استفاده از کلیشه های بیان عاشقانه ادبیات مذکر و اِعمال خود سانسوری ، تمایز میان اثر زنانه و مردانه را دشوار می کند . در واقع ، نفی زبان زنانه از سوی این شاعران ، نتیجه ی مستقیم سانسور درونی نگاه و تلقی زنانه درناخودآگاه ذهنی – تاریخی ست . این ذهنیت ، چنان با ترس و محافظه کاری عجین شده بود که لاجرم هیچ شفافیت و صراحتی را در این عرصه برنمی تافت . در چنین کلامی ، حتی بروز دغدغه های زنانه نیز بواسطه مولفه های مردانه پرداخت می شد ؛ بطوریکه حتی در فرم بیان تغزلٌی نیز کلیشه های واژگانی ادبیات مذکر نظیر " بت " ، " صنم " ، " عنبرین زلف " ، " سیمین ساق " ، " پری رو " ، ماه رخ " و ... ، به گونه ای مضحک مورد تقلید شاعران زن قرار می گرفت " ( احمدی ، بررسی تحولا ت شعر زنا ن از مشروطه تا به امروز ). تنها یک یا دو شاعر زن بودند که به صورتی کاملا مشخص هویت زنانه ی خود را آشکار می ساختند واشعارشان نمانیده هویت زنانه ی آنها بود . دلیل آن هم حضور مذهب و سنتی حاکم بود که از آمال و رویاهای زنانه حرف زدن در آن تابو محسوب می شد اگر زنی ، زنانگی اش رادر شعر نشان می داد ، به نقد سیستم مردسالار در نوشته اش می پرداخت و زبان متفاوت خودش را به کار می گرفت از جامعه طرد می شد . و همینطور شعرش مخاطب کمتری داشت. اما بعضی از شاعران همچون پروین اعتصامی با اقبال مخاطب خود از سوی عام جامعه مواجه می شود پگاه احمدی این نوع اقبال مخاطب از شعر پروین اعتصامی را به خوبی توصیف کرده است: " شاید یکی از دلایل پذیرش عام شعر پروین از سوی جامعه و عدم مخالفت با آن ، همسویی کامل پروین با سنت تاریخی – ادبی نهاد مردانه ادبیات و بویژه ادبیات کلاسیک در ایران باشد . همزیستی مسالمت آمیز او با این سنت و تلاش او برای حفظ ، تقلید و بازآفرینی آن ، نه تنها خللی به این پیشینه وارد نکرد ، بلکه یک " آقا" ی پروین اعتصامی را نیز به این مجموعه افزود(! شاعری که با وجود همه توان مندی هایش از بیان هویت زنانه و استقلال اندیشه خود به عنوان یک زن شاعر عاجز ماند ! " ( احمدی ، 2). از سوی دیگر مسئله ی ای دیگری که در زمان قبل از انقلاب مطرح شد ، ادبیات متعهد بود ، ادبیات آرمان گرا و ایده آلی که بیانگر تغییرات اجتماعی و مبارزات دموکراتیک باشد . ساختارهای انقلابی کمتر به زنان فرصت می داد تااز خود و با هویت خود بنویسند . در طی این دوران هم طبیعی بود که نوشتن از آرمانهای زنانه که برای بسیج زنان به کار رود، تابو محسوب می شد . تحت این شرایط شعر زنان رویکردی دوگانه داشت ، از یکسو شاعرانی چون فروغ فرخزاد حضور می یابند که شعرش بسیاری از تابوهای سنتی را می شکند و از سوی دیگر با شاعران متعدی روبه رو می شویم که در مورد رویدادهای اجتماعی وبدون در نظر گرفتن زبانی با هویت مستقل می نویسند . با همه ی اینها درهمان زمان شعر فروغ هم با بحران مخاطب مواجه می شود. عده ای از منتقدین او را به خاطر حضور بی محابای زن در شعرش و درنقد اجتماع سرزنش می کنند . شعر فروغ هم با چالش مخاطبش روبه رو می شود چراکه توانسته است هزارتوهای مردسالاری را بشکند و راهی نو برای خودش بگشاید . بعد از انقلاب ، شعر زنان تحولات عظیمی به خود دید به ویژه دوره ی هفتاد که همزمان با دوره اصلاحات بود موجی از شاعران زن و کتابهای آنان پابه عرصه نهاند و دراین دوره شعر مشخص زنان شکل گرفت . درواقع بعد از انقلاب به دلیل سیاستهای تبعیض جنسیتی ؛ جداسازی و حجاب اجباری ،ادبیات عرصه حضور زنان شد ، کتابها ، نوشته ها وو اشعار زیادی از زنان ایران به انتشار رسید که در چند دهه ی اخیر فراوانی و کسرت آنها بی سابقه بوده است . دلیل اینکه چرا زنان ادبیات را انتخاب کرده اند در واقع نشان دادن آگاهی های آنها از ستم جنسیتی برآنها بوده است . کامران تلطف در این خصوص می نویسد :" دراواخر دهه ی شصت ادبیات به خصوص به عنوان مهمترین وسیله برای بیان خود زنان تبدیل شد چراکه فضاهای عمومی برای بحث و گفتگو تا حد زیادی محدود شده بود" (9). از این دهه بود که توجه زنان در شعر به مردسالاری و تمامی وجهای اجتماعی و شخصی زنان توجه می کردند . درواقع دراین دوره ، مخاطب شعرزنان می دانست که با نوعی سرکشی درشعر مواجه است این سرکشی چه در ساختار شعر ، چه در زبان و چه درکلیت شعر مشهود بود اما کمتر اتفاق افتاد که مخاطبان از شعرهای تماما زنانه استقبال کننند ویا آن را اززوایه ی مربوط به نقدهای فمنیستی به بحث بکشانند.

گذشته از جامعه ی سنتی و مردسالار ، دیدگاه نقد منتقدان نیز نوع دیگری از برخورد باشعر زنان را شکل می دهد . با خاطر ساختارهای غالبی که در ذهنیت اکثریت جامعه است اکثر منتقدان با توجه به همین ذهیت به بررسی شعر زنان می پردازند . نوع برخورد بعضی از منتقدان مرد با شعر زنان تحت تاثیر روابط اجتماعی است بنابراین اگر هریک از شاعران زن در شعرش زبان و محتوای شعرش را زنانه تر کند با مخالفت بیشتری مواجه می شود . برخورد حرفه ای منتقد با شعرزنان نمی گویم نیست ،اما بسیار به ندرت اتفا ق می افتد ، درواقع این نوع برخورد حرفه ای با شعر زنان از منظر فمنیسم درشعر آنها به ندرت اتفاق افتاده است و همین باعث شده است اگر کسی از این حوزه فراتر رود با بحران مخاطبش مواجه شود . مسئله ی بحران از سوی دیگر به خوانندگان زن این اشعار باز می گردد ، آنها در برخورد با اشعار ساختار شکن که تابوهای رایج جامعه را شکسته باشد و ازذهنیتی متفاوت سخن گفته باشد دچار چالش می شوند به عبارت دیگر برای آنها پذیرفتن شعری ساختار شکن که نمود واقعی هویت زنانه باشد دشوار است و این چالش خود یکی از رویکردهای بحران مخاطب شعرزنان است . اما سؤال اینجاست که در جامعه ی مردسالار که فرهنگ سنتی و مذهبی برای رویارویی با شعرزنان که نماد اندیشه ی زنانه است با مشکل مواجه می شود چه باید کرد ؟

یکی از راههای موجود بالا بردن آگاهی از نقد فمنیستی ، شناساندن آن و بازکردن عرصه های نقد ادبی درحوزه ادبیات فمنیستم و تئوری های ادبی فمنیسم می باشد . این نقدها باید به صورت مکتو ب و حرفه ای به جامعه ی ادبی ارائه شوند تا فضای نقد شاعران زن با توجه به انعکاس به رویکردهای مردسالار در جامعه ی زنان بررسی شود . مسئله ی دیگر مربوط به مخاطبان شعرزنان است . مخاطبان شعرزنان که بعضا از منتقدان آن هم می شوند باید در برخورد با شعر زنان چالشهای جدی برسرراه آنها را درنظر بگیرند و با توجه به شرایطی که درآن شعرزنان شکل گرفته ، رفتارهای آنها و حساسیت و عکس العمل آنها به شرایط موجود و همینطور نقد ساختاری که شعر را ایجاد کرده به چالش گیرند . در دوره ی کنونی و با توجه به اهمیت حضور زنان به عنوان هویتهای مستقلی از جامعه ی ادبی ، نیاز به مخاطبان و منتقدانی است که چالشهای جدی شعر را با توجه به ساختار زنان ودر جامعه ی مردسالار و برمبنای نهادهای مردسالاری حاکم برفضاهای اجتماعی زنان درنظر گیرند و حضور زن در اشعار را با توجه به همین نهاد به چالش کشیند . درصورت وجود این شرایط شعر زنان با گذر زمان مخاطب حرفه ای خودش را در شعرهایی تماما زنانه به دست خواهد آورد که کمتر او را برای حضور پرقدرتش در شعر سرزنش و نکوهش کنند .

منابع :

احمدی ، پگاه . بررسی تحولات شعر زن از مشروطه به این سو .

باباچاهی ، علی . شعرامروز ، زن امروز . نشر ویراستار ، 1386.

Sedighi, Hamideh . Women and Politics in Iran: Veiling, Unveiling, and Reveiling. London; Cambridge University Press, 2007.

Talattof, Kamran. The politics of writing in Iran: a history of modern Persian literatu

بررسی جایگاه زن در اشعار زنان شاعر/ شگوفه آزادگان

شعر زنانه همانند زنی است که از هر انگشتش یک هنر می‌بارد. زنان شاعر هر کدام با سبک و سیاقی هنرمندانه و با طبع لطیف و زنانه خود در راستای ادب و فرهنگ ایران زمین نقوش ماندگاری را بر این عرصه به جای گذاشته و می‌گذارند.

سرزمین هنر پرور ما از سالیان دور شاعران زبده و هنرمندی داشته که اشعار زیبایشان امروزه قسمتی از تاریخمان را تشکیل می‌دهد. زنان ایرانی نیز همگام با مردان در راستای ادبیات فارسی آثار وزین و قابل توجهی را ارائه داده‌اند. بسا این آثار از روح زنانه پیروی کرده و پر احساس‌ تر و ظریف تر سخن شاعر را گفته اند.
شعر دارای لایه های مفهومی بسیاری می باشد و هر شاعر سبک وسیاق شاعرش را پیروی می کند . زنان شاعر با توجه به موقعیت‌های متفاوت فرهنگی، اجتماعی، احساسی و . . .  آثار متفاوتی را ارائه داده‌اند. اشعار زنانه رویکردهایی دارد که با توجه به شرایط فرهنگی و اجتماعی و حال و هوای خود شاعر، این دیدگاهها متفاوت می‌باشند. در این مبحث قسط بررسی رویکردهای اشعار زنان را داریم و همچنین به چندی از آثار زنان شاعر معاصر با دید دقیق تری نگاه می‌کنیم.

دیدگاه احساسی
رویکردهای احساسی عاطفی که در اکثر اشعار زنانه دیده می شود و این متعلق به شاعر خاصی نمی باشد چرا که ذات زنانه ایجاب می‌کند بیشتر اشعارشان علاوه بر اهدافی که به دنبال دارند پنجره‌ ای به سوی عواطف لطیف  زنانه نیز داشته باشند.

 

فکر می‌کنی بدون چادر اکسیژن /چقدر زیر آسمان بی‌ستاره /دوام بیاورم؟
یادت باشد /فردا با پست پیشتاز /چشم‌هایت را برایم بفرستی
کمپوت را وقتی که آمدی بیاور /کمپوت سیب دوست ندارم /انار تازه بیاور


 

بنفشه حجازی

 بنفشه حجازی از شاعران زن معاصر در یکی از اشعار سپیدش به در عین تلخی احساس زنانه و وابستگی عاطفی را به تصویر می کشد .چشمها یت را با پست پیشتاز برایم بفرستی نشانی از عجله داشتن در دیدن نگاه معشوقه است که با خود صدها حرف عاشقانه همراه دارد .

هما میرافشار نیز در اشعارش احساس و عشق زمینی اوج می‌زند. او زنانه عشق زمینی‌اش را می‌ستاید و برای وصال تلاشهای بسیاری می‌کند.

از من ای هستی من دور مشو / که مرا بی تو تمنائی نیست
 به خدا غیر تو ای راحت جان/در دلم بهر کسی جایی نیست
جز تمنای دو چشم سیهت /در دلم حسرت مینائی نیست
قطره ی اشکم و جز سینه ی تو/منزلم در دل دریایی نیست

 

از شاعران نو پرداز می‌توانیم به لیلا صادقی اشاره کنیم. که در سالهای اخیر با اشعار جدید و زیبایش احساس زنانه را به خوبی منتقل می‌کند. بیشتر اشعار وی  حاوی احساسی عمیقی است که در لابه لای واژه‌ها وجود دارد او زن را لیلی می داند که عشق می‌ورزد.


محل من از اعراب به بیابانی می‌رسد/خالی از سکنه
خالی از تفنگی که شلیک می‌کند/به لک لک‌های روی تنم
 به دودکش‌هایی که لانه می‌کنم از فرط تنهائی /که طواف می‌کنند دلم را که سنگ
که تنگ می‌شود از دودی که می‌رود توی چشمم/


 

در اشعار زنانه با رویکرد انتقادی نیز روبه رو هستیم . از آنجایی که در دوره های مختلف زنان تحت فشار های اجتماعی و رفتاری بوده اند ؛ اعتراض همیشه در لابه لای اشعارشان وجود دارد . گاهی این اعتراض ها همگام با تعلیم و راه کارهایی هست که خواننده را در رهایی از این فشارها راهنمایی می کند . مانند اشعار پروین اعتصامی که از وضعیت سیاسی فرهنگی جامعه اش و بی عدالتی هایی که بر رعیت و تاحدودی بر زنان  موجود بوده سخن می گوید . یکی از اشعار هما میر افشار شاعر دهه  چهل ، نشان از همین موقعیت اجتماعی وسیاسی دارد .

فروغ فرخزاد

 

وقتی که سیم حکم کند، زر خدا شود /وقتی دروغ داور هر ماجرا شود
وقتی هوا-هوای تنفس،هوای زیست/ سرپوش مرگ بر سر صدها صدا شود
وقتی در انتظار یکی پاره استخوان/ هنگامه یی زجنبش دمها به پا شود
وقتی که سوسمار صفت،پیش آفتاب/ یک رنگ،رنگها شود ورنگها شود
وقتی که دامن شرف ونطفه گیر شرم/ رجاله خیز گردد .پتیاره زا شود،
بگذار در بزرگی این منجلاب یاس/ دنیای من به کوچکی انزوا شود

 

او در این دوران اشاره به دروغگویی و ریا و ربا و دورنگی در انسانها دارد . به ایده او زن در این دوران هیچ راه چاره ای جز به انزوا و سکوت ندارد .

لیلا صادقی

گاهی هم این اعتراضات فقط نسبت به فرهنگ و محیط اطراف نیست . بلکه شکوه های عاشقانه یک عاشق را در برابر معشوقه اش را می گوید .  حسادت های عاشقانه زنی که از دلتنگی معشوقه اش به اوج رسیده باشد . لیلا صادقی دریکی از اشعارش این حس اعتراض را به خوبی بیان می کند .
او حتی نسبت به نانی که معشوقه گاز می زند یا آبی که می نوشد حسادت می کند .

 

من شدیداً دلتنگم/وقتی گاز می‌زنی نیمی از نان را
آن طرف‌تر، نیم دیگرش گرسنه می‌ماند/ چرا همیشه در را که می‌بندم
قفس می‌شود کبوتری توی سینه‌ام/و دقیقاً همان لحظه‌ای که داد می‌کشم
جنازه‌ای از حرف‌هایم بلعیده می‌شود با آب دهانم/ها کن، ها، هوای تو سرد است
و سرد یعنی من شدیداً اعتراض دارم/چرا همیشه آمدنت از آن سوی من می‌رود
درست همان لحظه‌ای که دوستم زم زم زمه می‌کنم دارم/شنا کن، برقص، دست و پا نمی‌زنی چرا
دقیقاً همان وقتی که قلپ قلپ خفه می‌شوم از مرگم

 

فروغ فرخزاد از شاعرانی است که در اشعارش تعارض زیادی نسبت به وضعیت موجود در جامعه و زندگی‌اش دارد . او نسبت به زندگی مشترک و کلا جنس مخالف نظر چندان مساعدی ندارد و شکوه‌های بسیاری از رابطه‌ها دارد. او که نسبت  به ازدواج رویکردی کاملا سیاه دارد در شعر حلقه  به این موضوع می پردازد و ازدواج را نوعی بردگی و بندگی می داند.

 

دخترک خنده کنان گفت که چیست /راز این حلقه زر /
راز این حلقه که انگشت مرا /این چنین تنگ گرفته است به بر
راز این حلقه که در چهره او /اینهمه تابش و رخشندگی است
مرد حیران شد و گفت /حلقه خوشبختی است حلقه زندگی است
همه گفتند : مبارک باشد /دخترک گفت : دریغا که مرا
باز در معنی آن شک باشد /سالها رفت و شبی
زنی افسرده نظر کرد بر آن حلقه زر /دید در نقش فروزنده او
روزهایی که به امید وفای شوهر /به هدر رفته هدر
زن پریشان شد و نالید که وای /وای این حلقه که در چهره او
باز هم تابش و رخشندگی است /حلقه بردگی و بندگی است

 

پرداختن به فیزیک و جنسیت
دیدگاه جنسیتی یکی از شاخه های شعر زنان می باشد. زمانی که از جنسیت در شعر سخن می‌گوییم دو دیدگاه به وجود می‌آید. جنسیت فیزیکی که تفاوت جنسیت در زن و مرد را شامل می شود و دیگری جنسیت رفتاری که وابسته به جنس مونث و مذکر می‌باشد.

در اشعار زنان جنسیت فیزیکی بارزتر از جنسیت رفتاری می باشد چرا که خلق و خوی شاعر، احساس لطیف و ظریف و سرشار از عشق و مهر را خود به خود در بر می‌گیرد ودر بیشتر اشعار اعم از زنانه و مردانه این حس مشاهده می‌شود؛ در صورتیکه که اشعاری که به فیزیک زن می‌پردازند  بسیار محدودتر است. در شاعران ایرانی از دیر باز نشانه‌های ظاهری زنان زیبا رو مورد ستایش و تعریف و تمجید بوده و همیشه اندامهای پری گونه مانند سیمین ساق و غنچه لب و سوسن بناگوش و سرو قامت و نرگس چشم و گونه تب دار و . . . در عشقهای زمینی شاعران  مد نظر بود ه و با ایهام و یا بدون توجه به ایهام منظور شاعر را در بر می گرفته.

 

فروغ فرخزاد

در صورتیکه در شاعران زن به خصوص در دهه ۴۰ به دلیل نگاه ابزاری به زن، فیزیک در اشعار زنانه رنگ و بویی خاص به خود گرفت و توجه به این موضوع بیشتر شد . فروغ فرخزاد یکی از برجسته ترین شاعرانی است که یکی از دیدگاه های حائز اهمیتش نسبت به شعر زنانگی را در بر می‌گیرد. به این ترتیب او در بیشتر اشعارش به بیان بی پرده حس‌های زنانه که شاید شاعران دیگر از گفتن و پرداختن به آن پروا  داشته‌اند؛ می‌پردازد. او به صراحت این حس‌ها را که در ازای عشق و عاطفه  به جنس مخالف است، بیان می‌کند.  
 

در دو چشمش گناه می خندید /بر رخش نور ماه می خندید
در گذرگاه آن لبان خموش /شعله یی بی پناه می خندید
شرمناک و پر از نیازی گنگ/با نگاهی که رنگ مستی داشت
در دو چشمش نگاه کردم و گفت /باید از عشق حاصلی برداشت
سایه یی روی سایه یی خم شد /در نهانگاه رازپرور شب
نفسی روی گونه یی لغزید /بوسه یی شعله زد میان دو لب

 

این شعر بانام  «بوسه» در مجموعه شعر او به نام اسیر سروده شده است  که حس پنهان او در یک رابطه را نشان می‌دهد. و یا در شعر بعدی به نام  «عصیان»
 

شبانگاهان که مه می رقصد آرام /میان آسمان گنگ و خاموش
تو در خوابی و من مست هوسها /تن مهتاب را گیرم در آغوش
نسیم از من هزاران بوسه بگرفت /هزاران بوسه بخشیدم به خورشید
در آن زندان که زندانیان تو بودی /شبی بنیادم از یک بوسه لرزید
بدور افکن حدیث نام ای مرد /که ننگم لذتی مستانه داده

 

این ابیات که حاصل روابط  فروغ با پرویز شاپور است که به انجامی خوش نرسید و آنها نتوانستند زندگی شیرینی را باهم داشته باشند .


به ایوان می روم و انگشتانم را/بر پوست کشیده/ی شب می کشم
چراغ های رابطه تاریکند/چراغهای رابطه تاریکند/کسی مرا به آفتاب
معرفی نخواهد کرد/کسی مرا به میهمانی گنجشک ها نخواهد برد

 

واژه هایی که او در اشعارش به کار می‌برد: پوست کشیده، بوسه، آغوش، لذتی مستانه، شرمناک و . . . همه و همه اشاره به یک دیدگاه جنسی و رابطه جنسی دارند که درجه اهمیت بالایی در نظر شاعر داشته و شاید بهتر است بگوییم او غالب اشعارش را با این مضمون سروده است.

 

شاعران زن و مادر بودن

 

مادر بودن یکی از درجات والای بشریت است . که شاید هر بانویی آرزوی دست یابی به این حس زیبا را دارد . این تقدس الهی در شعر زنان بیشتر به چشم می خورد و می توان گفت زنان  بسیار زیبا به آن پرداخته اند . شاعرانی هستند که خود تجربه مادر شدن را نداشته اند اما حس زایش را به خوبی به قلم آورده اند.

پروین اعتصامی

پروین اعتصامی هیچ گاه مادر نشد ، اما از مادر گفتن را خوب می دانست .حس مادرانه در نهاد همه دختران وجود دارد خاله بازی های کودکانه نشان از این رشد ذاتی است پروین هم دقیقا همین حالت را دارد. نمونه آن قطعه “حدیث مهر” است که در آن به زیبایى تمام، لذت مادر شدن را از زبان کبوترى براى گنجشکى بیان می کند  به گونه‌اى که گویى خود، بارها مادرى را تجربه کرده است:
 

گنجشک خرد گفت سحر با کبوتری/کآخر تو هم برون کن از این آ‌شیان، سری
آفاق، روشن است چه خسبى به تیرگی؟/روزى بپر، ببین چمن و جویى و جری
بنگر من از خوشی، چه نکو روى و فربهم/ننگ است چون تو مرغک مسکین لاغری
گفتا حدیث مهر بیاموزدت جهان /روزى تو هم شوى چو من اى دوست، مادری
گرد تو چون که پر شود از کودکان/جز کار مادران نکنى کار دیگری
روزى که رسم و راه پرستاریم نبود/مى‌دوختم بسان تو، چشمى به منظری
خوشبخت،‌طایرى که نگهبان مرغکى است /سرسبز، شاخکى که بچینند از آن بری
شیرین نشد چو زمحنت مادر، وظیفه‌ای/فرخنده‌تر ندیدم از این، هیچ دفتری

 

نکته سنجی  باریک‌ بینى از ویژ‌گى‌هاى زنان است. پروین نیز به تبع زن بودن خویش در وراى هرچیز، نکته‌اى مى‌بیند و آن را به نیکویى بازگو مى‌کند. به عنوان مثال وقتى قطعه “تیره بخت” را در دیوان او مى‌خوانیم به حس تلخ عدم حضور مادر و  بى‌مهرى نامادرانه پی می بریم .
 

دخترى خرد شکایت سر کرد /که مرا حادثه بى مادر کرد
دیگرى آمد و در خانه نشست /صحبت از رسم و ره دیگر کرد
دختر خویش به مکتب بسپرد/نام من کودن و بى‌مشعر کرد
اشک خونین مرا دید و همی/خنده‌ها با پسر و دختر کرد
نزد من دختر خود را بوسید/بوسه‌اش کارد دو سر خنجر کرد
عیب من گفت همى نزد پدر/عیب‌جوییش مرا مضطر کرد
شب به جاروب و رفویم بگماشت/روزم آواره بام و در کرد
مادرم مرد و مرا در یم دهر/چو یکى کشتى بى‌لنگر کرد
مادرم بال و پرم بود و شکست/مرغ، پروانه به بال و پر کرد

 

زیبایی‌های زنانه
همه خوب می دانیم زیبایی ظاهر و باطن در وجود زنان درخشش بیشتری دارد . حتی خود زنان نیز گاهی این جلوه ها را ستایش می کنند و جدای از خود پسندی آن را برای معشوقه خود نمایان می سازند . زنانی هستند با برجسته سازی جلوه های خدادادی خود را به نوعی بیان می کنند . زیبایی هایی که شاید معشوقه به آن کم توجه و شاید بی توجه است و بیان آن گوشزد است .

گر افلاطن و سقراط بوده اند بزرگ/بزرگ بوده پرستار خردی ایشان .
به گاهواره مادر بسی خفت/سپس به مکتب حکمت حکیم شد لقمان .
در آن سرایی که زن نیست ، انس و شفقت نیست/در آن وجود که دل مرد ، مرده است روان
به هیچ مبحث و دیپاچه ای قضا ننوش/برای مرد کمال و برای زن نقصان
زن از نخست بوده رکن خانه هستی/که ساخت خانه بی پای بست و بی بنیان


پروین اعتصامی در این شعر ارزش و زیبایی معنوی زن در زندگی را بیان می کند که نشان از اهمیت او نسبت  به زن در زندگی است. سیمین بهبهانی نیز در این شعرش جلوه های اخلاقی وظاهری زن را نشان می دهد.


یارب مرا یاری بده تا خوب آزارش کنم /هجرش دهم، زجرش دهم ،خوارش کنم ،زارش کنم
از بوسه های آتشین، وز خنده های دل نشین/صد شعله در جانش زنم،صد فتنه در کارش کنم
در پیش چشمش ساغری گیرم ز دست دلبری/از رشک آزارش دهم ،از غصه بیمارش کنم
بذری به پایش افکنم ،گویم خداوندش منم/چون بنده در سودای زر،کالای بازارش کنم
گوید بیفزا مهر خود،گویم بکاهم مهر خود/گوید که کمتر کن جفا ، گویم که بسیارش کنم
هر شامگه در خانه ای،چابکتر از پروانه ای/رقصم بر بیگانه ای ، وز خویش بیزارش کنم
چون بینم آن شیدای من فارغ شد از سودای من/منزل کنم در کوی او ، باشد که دیدارش کنم
گیسوی خود افشان کنم،جادوی خود گریان کنم/با گونه گون سوگندها،بار دگر یارش کنم
چون یار شد، بار دگر کوشم به آزاری دگر/تا این دل دیوانه را راضی ز آزارش کنم

 

 

زنان کودکان را بهتر می فهمند
کودک موجودی است که با زن رابطه تنگاتنگی دارد . زن به دلیل زایش و آبستن شدن احساس نزدیکی عمیقی  به کودک دارد . همانطور به بیشتر مربیان مهدکودکها زن هستند یا بیشتر پرستاران کودک و یا . . .

اندک شاعران زن هستند که سرودن برای کودک را به عهده دارند . این گونه شعر گفتن بسا دشوار تر از شعر بزرگ سال است . چرا که باید روحیات و خلق و خوی کودکانه را خوب شناخت و به ارزشهای این سنین اهمیت داد .

شاعرانی چون شکوه قاسم نیا ، زهرا دری ، افسانه شعبان نژاد ، سوسن طاقدیس در زمینه کودک بسیار شعر دارند . اما یکی از مجرب ترین شاعرانی که در این زمینه فعالیت دارد شکوه قاسم نیا است. نمونه ای از شعر او که به زبانی کاملا سلیس و روان  و با محتوا برای رده سنی مربوطش سروده شده است .

این، اسب است،/آرام است./آن، ببر است،
در دام است./این، مار است،/ناآرام!
آن، سار است،/بَر آن بام!/نیایش های زنانه
پشت سر هر معشوق ، خدا ایستاده است
اگر عشقت ساده است و کوچک و معمولی
اگر عشقت گذراست و تفنن و تفریح
خدا چندان کاری به کارَت ندارد
اجازه می دهد که عاشقی کنی
تماشایت می کند و می گذارد که شادمان باشی . . .

(عرفان نظر آهاری)

 

عبادت و رازو نیاز با خداوند رفتاری است که در خلق و خوی انسان به خصوص مسلمانان به طور ذاتی وجود دارد . مناجات های شبانه و راز و نیاز های ملتمسانه  و گفتگوهای خودمانی که هر انسان با خدای خود دارد برای دیگر انسانها به نحوه خود زیبا و بدیع می باشد . یکی از  رویکرد های اشعار زنانه عبادات و نیایش هایی است که شاعر با خدای خود دارد .

خدا در دیدگاه زنانه نوعی سنگ صبور و همدم تنهایی ها محسوب می شود. زنان در خلوت‌های تنهایی خود شکوه ها و دعاهایی که با خداوند دارند که خاص خودشان می‌باشد.
 

عرفان نظرآهاری

با من تماس بگیر، خدایا/حتی هزار بار
وقتی که نیستم /لطفا پیام خودت را /روی پیام گیر دلم بگذار.
اشعار عرفان نظر آهاری نمونه بارزی از این رویکرد را در بر دارد .
رازِ راه/رفتن است/رازِ رودخانه/پل
رازِ آسمان/ستاره است/رازِ خاک/گُل
رازِ اشک ها/چکیدن است/رازِ جوی
آب/رازِ بال ها/پریدن است/رازِ صبح
آفتاب/رازهای واقعی/رازهای برملا ست
مثل روز ، روشن است/راز این جهان خدا ست

از کتاب "چای با طعم خدا"

 

عارف ساده‌نویسی است که با کتابهایش می‌توان شناخت متفاوتی نسبت به خداوند پیداکرد . لیلی شدن را درد می داند درد زادنی نو و تولدی به دست خویشتن . نظر آهاری با واژه‌هایی که جنس زنانه دارند مانند: قاصدک، عروسک بازی، دفتر کاهی، لیلی شدن و .... و واژه‌هایی که خاص اشعار خودش می‌باشد مانند: رنگ عشق، سماور جوش،  خواستگاری دختر هابیل  و   ...  جهان را به انسان‌ها و به خصوص زنان و دختران به شکل لطیفی نشان می‌دهد و باید اشعار و متون ادبی‌اش را خواند تا درک عمیق‌تری از عشق الهی به شیوه ای خاص  پیدا کرد.

 


من عروسکم /عروسک کسی که پشت پرده است
دست های او مرا درست کرده است
من عروسکم /عروسک خدا
دوست عزیز و کوچک خدا /یک عروسک نخی که شب به شب
توی دامن خدا به خواب می رود /روی بال نازک فرشته ها سوار می شود

معشوقه او خدا ست و بیشتر ابیاتش با دیدگاهی خداجویانه سروده شده است .

روزمرگی زنانه در قالب شعر
هنوز هستند زنانی که صدای ماشین لباس شویی و زندگی با گلدانهای سبز و انتظارهای پای پنجره و قل قل غذا در قابلمه بخش بزرگی از زندگی روز مره اشان را در بر می گیرد . همچنین شاعرانی که این کارهای پیش پا افتاده را به نوعی بزرگ و با اهمیت جلوه می دهند .

 

سیمین بهبهانی

یکی از شعرهای سیمین بهبهانی به خوبی شناخت او را نسبت به زنانی که خانه دار هستند و و زندگی ساده وبی آلایشی دارند را بازگو می‌کند. اون این زنان را دارای قدرت بالایی در عشق و احساس می داند که در زندگی سخت، کار آزموده و مجرب شده اند.
 

زنی را می شناسم من/که در یک گوشه خانه
میان شستن و پختن/درون آشپزخانه
سرود عشق می خواند/نگاهش ساده و تنهاست
صدایش خسته و محزون/امیدش در ته فرداست
زنی را می شناسم من/که می گوید پشیمان است
چرا دل را به او بسته/کجا او لایق آنست؟
زنی هم زیر لب گوید/گریزانم از این خانه
ولی از خود چنین پرسد/چه کس موهای طفلم را/پس از من می زند شانه؟


لیلا کرد بچه با اشعار نو به سراغ این روزمرگی رفته در بیشتر اشعار او زنان جامعه امروز را  با مشاغل و زندگی های یکسانی می‌بینیم که در زندگی خود و نهایتا چند کیلومتری خود هستند.

با اینکه زندگی های امروزی به نوعی مدرنیته و رباتیک شده اند و زن و مرد یکسان کار می کنند و زندگی های مشترک را می سازند اما همچنان زنان خانه داری هستند که در پستوی قلبشان احساسات نهفته و واژه های نخوانده ای وجود دارد و به نوعی شعر ناب هستند. این گونه زنان در اشعار لیلا کرد بچه زیاد به چشم می خورند.


مبل‌ها را چیدم/پرده‌ها را کنار پنجره/قاب‌ها را به دیوار آویختم

لیلا کردبچه

بعد /دو فنجان چای ریختم/و فکر کردم به ۳۶۵ روزِ دیگر
که می‌توانم با چیدمانی دیگر/دوستت بدارم..

زنان منشوری از خصلتهای خداوند هستند که با توجه به آفرینش طبیعتشان از احساسی ظریف و در عین قدرتمند پیروی می کنند . شعر زنان نیز مانند شعر دیگر شعرها رویکردهای متفاوتی دارد با این وجه تمایز که شاعران زن دیدی عمیق به افق سوژه خود دارند . کودک یا جنسیت یا مادر بودن یا تظلم خواهی و یا به هر چه می پردازند تمام زوایا را بررسی و با وسواسی خاص ریز ترین نکات را نیز در نظر می آورند.

شکی نیست در آینده نیز با تغییرات فرهنگی و هنری، زنان که دیدگاهی وسیع نسبت به هنر دارند رویکردهای جدیدی را در ادبیات زنانه خواهند یافت.

 


منابع :

-  گلپونه ها – هما میرافشار - نشر جاویدان ۱۳۸۷
- چکیده مقاله لیلا صادقی) بوطیقای شناختی به مثابه‌ی ن:.۸.ریه‌ی ادبی ) اسفنـد ماه ۱۳۸۹، دانشگاه فردوسی
- گریز از مرکز - نشر مروارید ۱۳۹۲  
- از غلط‌های نحوی معذورم – لیلا صادقی – نشر ثالث ۱۳۹۰
- دیوان فروغ فرخزاد - نشر اهورا ۱۳۸۶
- پروین اعتصامی – نشر داریوش ۱۳۹۱
 - مقاله جلوه‌های زنانه در شعر پروین اعتصامی – روزنامه رسالت ۶۲۱۵
- ترانه‌های مامانی (مجموعه ترانه‌های خانه) شکوه قاسم نیا - نشر کانون آموزش و پرورش فکری کودکان ۱۳۸۶
- روی تخته‌سیاه جهان با گچ نور بنویس- عرفان نظر آهاری – نشر آهار ۱۳۹۰
- چای با طعم خدا – عرفان نظر آهاری – نشر افق ۱۳۹۲
- مجموعه شعر شبانه – فریبا شش بلوکی – نشر جام گل ۱۳۸۳
- مجموعه اشعار سیمین بهبهانی- نشر نگاه ۱۳۹۱
- گریز، مجموعه اشعار گلچین سیمین بهبانی – ندا وهاب‌زاده – نشر مهر آمین ۱۳۸۹
- حرفی بزرگ‌تر از زبان پنجره – لیلا کرد بچه - نشر فصل پنجم

 

برگرفته از سایت دخت ایران