-
روز بیست و نهم اردیبهشت/ مهدی عاطفراد
یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 11:44
روز بیست و نهم اردیبهشت سال ۱۳۰۵- حدود سه هفته پس از برگزاری مراسم سادهی عقدکنان نیما یوشیج و عالیه جهانگیر، و در یکی از روزهایی که نیما آمادهی ازدواج با عالیه و برگزاری جشن عروسیشان میشد، پدرش- ابراهیمخان نوری- سکتهی قلبی کرد و درگذشت، و نیما را برای یک عمر داغدار و دلسوخته بهجا نهاد، و تنها به واپسین سفر...
-
رفیق درختان سرسبز باش/ مهدی عاطفراد
یکشنبه 30 اردیبهشت 1403 11:43
رفیق درختان سرسبز باش از آن شادکامان شادابیافشان سرسبز باش بگو حرفهای دلانگیز در گوششان نرم و آرام از آن حرفهای خوشآهنگ و پرشورپژواک از آن حرفهایی که لطف و لطافت از آهنگشان میتراود و پژواکشان دلنواز است سخنهای جانپرور پرطراوت سخنهایی از جنس ابریشمین رفاقت نوازشگر و نرم همچون نسیم سعادت پر از عطر و بوی...
-
سوال /علی رضا رجب علی زاده کاشانی
جمعه 28 اردیبهشت 1403 16:37
-
تلخ / حسین داستان
جمعه 28 اردیبهشت 1403 15:14
تلخست اگر چه این حقیقت هر کس که نبُرد بویی از عشق، بویی نبَرَد از آدمیت. **... #حسین_داستان ╭━═━⊰
-
شعبده بازی / توکل بیلویردی
جمعه 21 اردیبهشت 1403 16:54
من زبان سنگ را با لهجه هایش می شناسم واقفم بر هر کنایه من زبان جوی را با نغمه هایش می شناسم واقفم بر استعاره صد فسون اما زبان آدمی را آه حتی یک دریغ از یک اشاره ای بسا آدم که گوید صبح و منظورش شب است شعبدهبازی آدم گوییا در این لب است
-
جان.../ علی رضا راهب
جمعه 21 اردیبهشت 1403 11:11
میافتم و برمیخیزم...میافتم و برمیخیزم... میافتم و برمیخیزم و مثل کوه در درّه فرومیریزم! میافتم و برمیخیزم میافتم و برمیخیزم و مثل ببر، یک ببر سراسیمه... یک ظهر فرو رفته...در یک شبِ تا نیمه/ یک ببر در اندیشه... وارهیدن از بیشه/ این پوست طاقتسوز...نیمش شب و نیمش روز/ یکپنجه و یکسینه...با خویشتنام...
-
هایکو / سیروس نوذری
سهشنبه 18 اردیبهشت 1403 16:23
سرداست جان ماه با اوچه کرده ای دراین شامگاه
-
توانستن ها/ محمد ابرغانی
سهشنبه 18 اردیبهشت 1403 16:13
اگر من می توانستم تمام بند ها از پیکر زندانیان آزاد می کردم اگر من می توانستم به هر جا ی جهان ویرانه بود آباد می کردم برادر ! آرزو حد یقف دارد به ایکاش و اگر کاری نیاید بر بله . من واقفم اما اگر با هر اگر حاجت روا می شد چه دوغی می شدی دریا
-
اعتراض / آرزو نوری
سهشنبه 11 اردیبهشت 1403 16:23
فکر می کردیم «خیابان» حق ماست می توانیم به خیابان برویم فریاد بزنیم و اعتراض کنیم نمی دانستیم چشم در چشم ما «خیابان» را به گلوله می بندند و درختها را سلاخی می کنند
-
همین نیم قرن اخیر / فرهاد قنبری
سهشنبه 11 اردیبهشت 1403 16:11
تجربه همین نیم قرن اخیر به ما میگوید که از هر کسی که ظلمی در حق او شده، بدون توجه به مرام و تفکرش (از حقوق انسانیش) دفاع کنیم اما به خاطر داشته باشیم هر کسی که زندان می رود مسیرش درست و برحق نیست. به خاطر داشته باشیم مسعود رجوی و دارودسته اش سالها زندانیان سیاسی بودند. تجربه همین نیم قرن اخیر ما می گوید که مسیر اصلی...
-
]چند گفتار / شاهرخ مسکوب
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:58
زندگی اجتماعی ما مثل بدنی گرفتار مرضی ناشناخته و پر تب و تاب، دستخوش نوسانهای شدید سیاسی است. در تناوب میان دیکتاتوری و هرج و مرج و پرتاب از قطبی به قطب دیگر و در تلاطم های شدید تاریخ اخیر ایران، که سیاست هر چه بیشتر سرنوشت ما را زیروزبر میکند ضرورتاً توجه بیمارگونه ما به آن هم بیش تر میشود به نحوی که زندگی سیاسی...
-
اتو / تیمز مارچ
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:57
پیراهنم را اتو بزن دکمههایم را ببند کفشهایم را برق بینداز بُگذار نبودنم مرتب باشد...
-
ناتمام / محسن صلاحی راد
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:55
همیشه ناتمام و حرفهای ما تمام در سکوت به انتهای راه میرسیم و میرسد کسی که میپرد و میرویم و چشمبند و دلنهاده با طلوعِ آفتابِ دیگری…
-
امانت / جلیل صفر بیگی
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:54
من گاو و خر تو نیستم خالو جان! اسب کهر تو نیستم خالو جان! بر شانه ی من بار امانت نگذار من باربر تو نیستم خالو جان!
-
فدایی / محمد رضا راثی پور
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:53
کدام معجزه نو می کند روایت ما که سوخت آتش صد شبهه طوع و طاعت ما فدائیان نگاه توایم و اهل نظر بجز به مرگ نسنجند،قدر و قیمت ما بهار اگر که تو بودی نمی پسندیدی چنین به باد تطاول رود طراوت ما رمق نماند به زانوی انتظار و امید چه وقت می رسد ای روزگار نوبت ما در آسیاب حوادث ، محصل تقدیر چو یزدگرد گریزان نوشت قسمت ما به نقش...
-
سرآغاز / لیلا پور حسین
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:45
در دشت ناامید رویش معطل است؛ امید یک جوانه سرآغاز جنگل است. *** #لیلا_پورحسین ╭━═━⊰
-
پینه / فلور نساجی
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:44
با دستهایی پینهبسته شرمنده از جیبی که خالیست؛ بابای من بر در، نشسته. #فلور_نساجی **... ╭━═━⊰
-
عصرانه / سید مرتضی معراجی
جمعه 7 اردیبهشت 1403 19:36
یک سبد شعر ِ تٓر از باغ خیالت باید تا به عصرانه بخوانم روزی دل فرهادم را ـ که تو در ذائقه اش شیرینی ـ #معراجیـسیدمرتضی @walehaneh
-
معطل / لیلا پور حسین
پنجشنبه 30 فروردین 1403 16:24
⚜#سهگانی⚜ در دشت ناامید رویش معطل است؛ امید یک جوانه سرآغاز جنگل است. *** #لیلا_پورحسین ╭━═━⊰
-
خالی / سلمان صالحی نیا
پنجشنبه 30 فروردین 1403 16:18
چیزی نتراود، جز آه سفالی از کوزهی خالی. **... #سلمان_صالحی_نیا ╭━═━⊰
-
بی شرم / فاطمه پور رضایی
پنجشنبه 30 فروردین 1403 16:15
مرگ هم بیشرم است؛ داغداریم و نرفتی از یاد، مرده خاکش گرم است. **... #فاطمه_پوررضایی_مهرآبادی ╭━═━⊰
-
سفر به خیر/ مهدی عاطفراد
چهارشنبه 29 فروردین 1403 21:18
مرد بینوای خستهای، در آخرین دقایق شب عزیمتم به سرزمین دوردست رازهای دلگشا دست تشنهی مرا میان دستهای غرق خواهشش فشرد و گفت: (با چه حسرت شگفتآوری) "سفر به خیر. چون به مقصدت رسیدی و سفر تمام شد، رفیق! یادمان کن و به ما خستگان پایبستهی بلاکشیده و عذاب دیده، فکر کن و در آن دیار رازهای بس شگرف زادگاه استعارههای...
-
نگاهی به سنگستان شعر نیما یوشیج/ مهدی عاطفراد
چهارشنبه 29 فروردین 1403 21:16
سنگ یکی از جسمهای سخت، متراکم و منجمد طبیعت است که نماد سرسختی و ایستادگی و درهمشکنندگی است و در شعر نیما یوشیج حضوری چشمگیر دارد و در گوشه و کنار چشماندازهای شعرش میتوان جلوههای تماشایی آن را دید و در آنها تأمل کرد. سنگها در شعر نیما یوشیج گاهی و جایی مانع و سد اند بر سر راه روندگان، یا ناهموارگردانندهی راه...
-
بداهه / علی رضا رجبعلی زاده کاشانی
جمعه 24 فروردین 1403 15:45
-
طاقت بیار رفیق / محمد ابرغانی
جمعه 24 فروردین 1403 15:39
من چه ام از سیمین کم است تا نتوانم یک شعر نوین گویم شعر نویی زیبا چون قویی فریبا صحبت قو شد ، جالبست این خودش یک نوع قالبست قوی حمیدی یادت هست به ایشان اعتقادت هست وقتی سیمین توان دارد نیما توی غزل باشد محمد ابرغانی نیما ، می تواند باشد توی نو سرا ها باشد
-
خسته / سید علی میر افضلی
یکشنبه 19 فروردین 1403 16:19
خستهام شبیه آن مسافری که از هزار فرسخ سیاه آمدهست و بازوان هیچ کس برای در بغل گرفتنش گشوده نیست. خستهام شبیه قفل کهنهای که سالهای سال بی کلید مانده است. خستهام شبیه نامۀ بدون مقصدی که باد کرده روی دست پستچی. خستهام شبیه پلّههای بی سر و تهی که... خشک و خالیی که... غم گرفتهای که... چند پلّه خستهتر هنوز...
-
الهه شعر / حاتم نیک یار
شنبه 18 فروردین 1403 06:02
وقت تحویل سال نزدیک است سفرهات را بگستران بانو هفت سین را بچین و روشن کن شمعها را به گردش از هر سو حرفِ سیر و سماق و سنجد نیست بیگمان هفتسین زنی کورد است دختری از تبار کوهستان سروقد سبزهرو سیهگیسو یادگار اصالت این خاک بازتاب شکوه کوهستان دختری از تبار مادریم از غزالان مست دالاهو دختری که هزار و یک شاعر با خیالش...
-
نه / اسماعیل خویی
شنبه 18 فروردین 1403 05:53
کام همگان باد روا کام شما نه ایام همه خرم و ایام شما نه زآن گونه عبوسید که گویی می نوروز در جام همه ریزد و در جام شما نه وآنگونه شباندوده که با صبح بهاری شام همگان میگذرد شام شما نه و انگار که خورشید بهارانه ایران بر بام همه تابد و بر بام شما نه ای مرگپرستان بپژوهیدم و دیدم هر دین به خدا ره برد اسلام شما نه قهقاه...
-
بریز دور / علی داوودی
شنبه 18 فروردین 1403 05:52
ایمان لحظه لحظه! گمان را بریز دور این شعرهای دلنگران را بریز دور از روزهای بیرمق خستگی نگو تقویمهای بیهیجان را بریز دور در جستجوی معنی یک فصل تازهتر این شاخه شاخه فصل خزان را بریز دور تصویرهای شادی و تصویرهای غم هم خاطرات این چمدان را بریز دور یعنی مرا از آب و گل تازهای بساز یعنی کتیبههای جهان را بریز دور بگذار...
-
رنگ / محسن صلاحی راد
پنجشنبه 16 فروردین 1403 14:31
رنگی که دیگرانم، رنگی که من همانم، من، من، چه باک، باز همان من. (آن شیخ را بگویید: «ایشان بگو به خود، که فریبایی. تو هیچ باش و کلّ جهان باش. بگذار من همان من.») من، من، نه بیکرانۀ اقیانوس، نه پهندشتِ دریا، نه سیلوارِ رود، نه چشمه، نه جوب حتی؛ آبی که ریخت از کفِ دستی، آبی که خُردناک، که جاری، نه بیش ازین، تا لحظهای...