-
ادامه / فرناز فرید
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:52
سر بی شام خواب بی بالش شب جز این با دلم قرار نداشت عشق با اینکه دوست داشتنیست کاش آغوش گریه دار نداشت نیمی از عاشقی فراموشی ست کهدلمازتو انتظار نداشت بالش گریه را بغل کردم اشک را در سکوت حل کردم بعد هم خواب تخت چوبی بود طعمهی موریانهها شد و رفت غول تنهایی از چراغ سیاه توی رویای من رها شد و رفت ته آیینه ام زنی...
-
بد سگالها / ح.عبادیان
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:51
ای در طواف کوی عزیزت خیال ها گسترده ماه پیش قدوم تو بال ها کوروش، هزاره ها غزل آباد از تواند ای برتر از یقین و شک و احتمال ها هفت آسمان به پای دلت سجده کرده اند خطی ز مثنوی شکوهت ، جلال ها « هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق » عشق از تو جان گرفته درون مثال ها از جور سنگ، آینه تکثیر می شود منشور گشته نام تو در قیل و...
-
عدم / امیر دادویی
پنجشنبه 25 آبان 1402 08:50
شب از دل ابر خیس، دم زد مارا تا قافله های شک رقم زد مارا ماپشت تمامت زمان، زیسته ایم این کیست که در عدم قدم زد مارا؟ بیستم آبان هزار و چهارصدو دو #امیر_دادویی @amirdadooei
-
بیبا / محمد ابرغانی
سهشنبه 23 آبان 1402 16:38
بی با بی با بیا که عمر وفایش چقدر کم بیبا بیا که کرده محاطم خدنگ غم می پرسی از من ، اینکه مراد ت چیست از بیبا بیبا شبیه ریرا ، یک اسم مبهمست چیزی برای اینکه بگویند شاعر دایره واژه اش عمیقست شاعر چقدر فرز و دقیقست بیباااااااا بیبااااا بیبا بیا که داغ فراقم کردست طاق ، طاقت من را دیدید من به جای مرا ، من را اعمال می کنم...
-
سنگ / محسن صلاحی
سهشنبه 23 آبان 1402 16:09
با سنگ سنگ باشی سنگ است تا ابد گاهی برای لمس دلش باید آیینه بشکند
-
توصیه آنتوان چخوف
سهشنبه 16 آبان 1402 10:24
یک کار هنری وقتی ارزش دارد که بار مسائل جدی اجتماعی را داشته باشد. هنری مهم و با ارزش است که علیه بردگی قد علم کند، یا مبین خشم و انزجار خالقش نسبت به مفاسد طبقهی اشراف باشد. داستانها و رمانهایی که پر از آه و ناله است و نوشتههایی که راجع به عاشق شدن و یکی فارغ شدن دیگری از عشق باشد، به شما میگویم، چنین مطالبی...
-
مطالعه /کارلوس فوننتس
سهشنبه 16 آبان 1402 10:24
"مطالعه، هر چیزی را عوض میکند! هر چیزی را به سطح بالاتری از وجود و فراتر از روزمرگیِ ابلهانه میکشاند" "از دنیا تقلید نکنیم، بلکه دنیاهای جدیدی بسازیم که در دسترس همه باشد، منحصر به فرد و غیرتکراری، دنیایی درون دنیایی دیگر" @kharmagaas کنستانسیا - کارلوس فوئنتس y
-
کنشگری خالی از آگاهی و معرفت / فرهاد قنبری
سهشنبه 16 آبان 1402 10:22
همانگونه که «دین بدون معرفت» در نهایت به دگماتیسمِ خشک و عبوسی منتهی می شود که به راحتی آب خوردن سر انسانها را از تن جدا می کند و فجایع و جنایت هایی شبیه جنایات داعش و طالبان و القاعده را رقم می زند، «تقابل بدون معرفت» با یک نظام سیاسی و اعتقادی هم ممکن است به جریانات دین ستیز و انسان ستیزی منجر شود که همگان را با خط...
-
تو / ناصر ندیمی
شنبه 13 آبان 1402 19:42
تو حزبالله لبنانی وَ چشمانِ تو بیروت است تمام پاچهگیری ها به سگهای تو مربوط است! به ثبتِ رسمیِ محضر تو قطعاً، معتبر هستی فلسطینِ تو خواهم شد اگر، اشغالگر هستی!! #ناصر_ندیمی ✅ در حاشیه سخنرانی دیروز حسن نصرالله این دختر جوان اگر در ایران بود...⁉️ @tahlilvarasad
-
گل بهار / فاطمه پور رضایی
شنبه 13 آبان 1402 07:22
چارچوبم به لرزه میافتد، برگریزان که میشود تکرار؛ خوش بحالت گل همیشه بهار! **... #فاطمه_پوررضایی_مهرآبادی ╭━═━⊰
-
آه-ماهی / نعیمه المولی
شنبه 13 آبان 1402 07:22
مثل رودم که به چشمان تو راهی شدهام؛ بس که حسرت خوردم، "آه ماهی" شدهام. *** #نعیمه_المولی ╭━═━⊰
-
پیله / حسن اسدی
شنبه 13 آبان 1402 07:21
نیمایی درگذرگاه زمان دردمندی ست که دردخمه ی فریاد وفغان به شکیبایی خود گریه کنان می خندد! پیکرش سنگ شده ازصلیب سیه فاجعه آونگ شده بخت برگشته ی او ماهی بدفرجامی ست که به مرداب گِل اندودزمان می خندد تکیه اش بادگریزنده ی شبهای سیاه نغمه اش نغمه ی سوزنده آهی جانکاه گلشن اش صحن سرابی ست که گسترده به راه عندلیبی ست که...
-
بافتن / سید علی میر افضلی
شنبه 13 آبان 1402 07:17
باران شوم به شکل گلی روی گونه ات آهنگ عاشقانه شوم در پرده های نازک رویا ببارمت!
-
لنج / عبدالمهدی نوری
شنبه 13 آبان 1402 06:56
مثل لنجی که برنخواهد گشت، قسمتم کندن و جدا شدن است این که دریا چقدر بی رحم است اولین درس ناخدا شدن است دستهایت شبیه لنگرگاه، خسته و بی قرار و مضطربند دست من مثل لنگری لرزان، غرق در وحشت رها شدن است گفتی از من به بعد... گفتم نه! بعد تو، هیچ کس نخواهد بود سینهام قبر یک نفر باشد بهتر از کاروان سرا شدن است ما دو آواز تلخ...
-
الاغها / حمدیان
شنبه 13 آبان 1402 06:56
از نو رسیده یونجه به باغ الاغ ها تحریک شد دوباره بزاق الاغ ها هرجا دوباره بحث همین اتفاق هاست اخبار دست اول و داغ الاغ ها یک عده مثل خرمگس از صبح تا غروب هی می شوند موی دماغ الاغ ها کافی است تا که بوی خر مرده بشنوند صف می کشند پشت اتاق الاغ ها خرها همان خرند به قول شما فقط تغییر کرده زین و یراق الاغ ها هرگز خری عقیم...
-
اضطراب / ثریا صفری
شنبه 13 آبان 1402 06:55
آرام کن با روح دریا اضطرابم را طوفان به وحشت می کشاند انتخابم را در من هزاران سایه ی بیدار می میرد وقتی نمی داند کسی حتی جوابم را زخمی درون مغز ناهنجار ساعتها در حال رشد است و نمی فهمد شتابم را از ناگهان عمر می ترسم نباید که- این لحظه ها از من بگیرند آفتابم را قد می کشد بغضی غریب از سمت باورهام من را دعا کن تا بگریانم...
-
آه / هوشنگ چالنگی
شنبه 13 آبان 1402 06:53
آه من میدانم که فرورفتنِ یالهای من در سنگ آیندگان را دیوانه خواهد کرد و از ریشهی این یالهای تاریک روزی دوست فرودمیآید وُ تسلیتِ دوست را میپذیرد
-
صلیب رنج /عدنان الصائغ / صالح ابو عذار
شنبه 13 آبان 1402 06:52
میدانم میدانم ناشناخته خواهم مُرد بیهیچ مرثیهای در پیچوُخمی امّا امّا شعرهایم چونان زخمِ مسیح، خونچکان خواهند ماند بر صلیبِ رنجِ بینوایان و میبالند بسان سایههای اکالیپتوس در میدانهای سرزمینم! . #عدنان_الصائغ برگردان #صالح_بوعذار
-
موج زندگی / مارگوت بیگل / احمد شاملو
شنبه 13 آبان 1402 06:52
✅ #شعر_شب زندگی به امواج دریا ماننده است؛ چیزی به ساحل میبَرد و چیزی دیگر میشوید. چون به سرکشی افتد، انبوه ماسهها را با خود میبرد. اما تواند بود که تخته پارهیی نیز با خود به ساحل آرد؛ تا کسی بام کلبهاش را بدان بپوشاند. #مارگوت_بیکل ترجمه : #احمد_شاملو @naghdehall
-
اندیشه ها / مرتضی معراجی
شنبه 13 آبان 1402 06:50
اندیشه های زرد اندیشه های قهوه ای تند اندیشه های سوخته ی سبز در زیر گامهای بلند گذشت عمر باران خزانی را آن مایه هست آیا تا باز جوان سازد این باغ قدیمی را؟ #معراجیـسیدمرتضی @walehane
-
خبر بد / سعید سلطانی طارمی
شنبه 13 آبان 1402 06:48
ماه افتاد توی آینه ی زن زن لبخند زد وَ سؤالی توی نگاه منتظرش پیچید. یعنی کجاست؟ سالم وخوب هست؟ زنگ در فریاد زد که باز کن او آمد زن با شتاب و ذوقزده در را گشود و افسری افسرده آمد درون، به رسم نظامی گفت: بانو سلام ما همسنگر و رفیق قدیمی بودیم روزی نماز ظهر دیدیم یک لاله روی هرهی سنگر لبخند می زند او خود را کشید بالا...
-
دم خروس / محمد رضا راثی پور
جمعه 12 آبان 1402 18:31
تراژدی انسانیی که حوادث غزه را رقم است پیش از همه چیز بی اعتباری و نا کارآمدی تدبیرهایی را نشان می دهد که خرد جمعی جهانی برای برقراری صلح و ثبات و پرهیز از تنش و جنگ افروزی پی ریزی کرده است . البته پیش از این تهاجم و تعرض،روسیه به کشور اوکراین این تردید را ایجاد کرده بود.واقعیت اینست که بر خلاف شعارهای پر زرق و برق و...
-
گزارش یک راهپیمایی نفسگیر و جانفرسا/ مهدی عاطفراد
شنبه 29 مهر 1402 20:05
تنها و بیپناه در لحظهی تولد افسوس تازهای از خویش میگریزم و در امتداد آه آهی که ممتد است و ندارد نهایتی آهی که هست از دل تنگم حکایتی با گامهای بیرمقم پیش میروم با این امید واهی دلخوشکنک که روزی و جایی از بند این اسارت جانکاه میرهم آزاد میشوم. قلب پر از تلاطم خود را با این خیال خوش آرام میکنم: شاید نجات یابم...
-
نگارین خندان نیما/ مهدی عاطفراد
شنبه 29 مهر 1402 20:04
نگارین سرودههای نیما نازنیننگاری خوشخنده، شوخطبع و حاضرجواب است و در گفتوگوهایش با نیما لبهایی خندان و پاسخهایی شوخیآمیز دارد. نخستین تصویر از نگارین خندانش را نیما در "افسانه" ساخته، آنجا که سروده: عاشق: لیک در خندهاش آن نگارین مست میخواند و سرمست میرفت تا شناسد حریفش به مستی جام هرجای بر دست...
-
جنس پرواز / م .ت.اقدام
شنبه 29 مهر 1402 19:28
مگر میشود در حصار قلم ز آزادی از جنس پرواز گفت م.ت. اقدام
-
بهرام / محمد ابرغانی
شنبه 29 مهر 1402 19:27
بهرام که گورررر... گور بهرام گرفت بهرام که زور می گفت زور بهرام ...بله زور هزاران بهرام همه اش مغلطه و مسخره است تا توانی و بیاید و بر آید از تو هرچه می خواهی انجام بده ..لق همه حتی ناصح و ملامت گرها بعد مرگ تو ، بگو هرچه بخواهی گویند معبر گفتنشان پاره شود
-
قصه او / فاطمه پور رضایی
شنبه 29 مهر 1402 08:05
خوانده شد قصهی او فصل به فصل؛ زرد شد خاطرهی سرسبزش؛ برگ افتاد از اصل. #فاطمه_پوررضایی_مهرآبادی **... ╭━═━⊰
-
لبریز / محمد عسگری
شنبه 29 مهر 1402 08:04
من ماندم و استکان خالی، اما دلم از بهانه لبریز؛ از راه رسید فصل پاییز. #محمد_عسگری ╭━═━⊰
-
بر شاخه ها /فدریکو گارسیا لورکا /احمد شاملو
شنبه 29 مهر 1402 07:54
بر شاخه های درخت غار دو کبوترتاریک دیدم یکی خورشید بود وآن دیگری ماه همسایه های کوچک با آنان چنین گفتم گور من کجا خواهد بود در دنباله دامن من چنین گفت خورشید در گلوگاه من چنین گفت ماه ومن که زمین را بر گرده خویش داشتم و پیش می رفتم دو عقاب دیدم همه از برف و دختری سراپا عریان که یکی دیگری بود و دختر هیچکس نبود عقابان...
-
لغزش /محمد شریف سعیدی
جمعه 28 مهر 1402 20:46
لغزش شبی که خم شدی و چادرت ز سر لغزید به روی شانه و از شانه بیشتر لغزید به خنده شانهی احساس را تکان دادی که چادرت ز سر شانه تا کمر لغزید... گره زدی به کمر دستمال رقصی را به گردباد تو گلهای خشک و تر لغزید... غزال مست دوید از میانه ی نیزار کشید موجی و یک جوی نیشکر لغزید... به زیر چانه گرفتی سپیدِ ساعد را که حلقه حلقه...