سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

منوچهر آتشی /نقل از #ایرنا / @ketabdooni



منوچهر آتشی در دوم مهرماه سال 1310، در دهرود بوشکان از توابع شهرستان دشتستان استان بوشهر چشم به جهان گشود او در سال 1333 آموزگار شد و در شهر بوشهر و اطراف آن به تدریس پرداخت.


آتشی در سال 1339 به دانشسرای عالی تهران رفت و در رشته زبان و ادبیات انگلیسی مدرک لیسانس را اخذ و در دبیرستان های قزوین به عنوان دبیر مشغول به کار شد و در پایان سال های دبیری به عنوان ویراستار در انتشارات سازمان رادیو و تلویزیون به کار مشغول شد و در سال 1359 بازنشسته و به بوشهر بازگشت.


او از سال 1333 سرودن شعر را شروع کرد ونخستین مجموعه شعر او با عنوان  «آهنگ دیگر» در سال 1339 در تهران چاپ و در فاصله چند سال توانست در شمار شاعران مطرح معاصر درآید. او در دهه های 40 تا 60 به سبک نیمایی شعر می سرود و در دو دهه آخر عمر خود به سبک شعر سپید روی آورد.


آتشی در 29 آبان ماه سال 1384 بر اثر ایست قلبی در سن 74 سالگی در بیمارستان سینا تهران درگذشت و به درخواست دوستداران این شاعر و با رضایت بستگانش پیکر وی در شهر بوشهر در محله امامزاده عبدالمهیمن (ع) و در جوار مقبره خالو حسین دشتی به خاک سپرده شد. وی چند روز قبل از مرگش در مراسم چهره های ماندگار به عنوان چهره ماندگار ادبیات معرفی شده بود.




 ✨

سیر تکامل ادبیات قزاق / صالح سجادی


ادبیات قزاق ادبیاتی است که در سرزمین قزاقستان کنونی تقریبا ازقرن اول میلادی به زبان قزاقی به وجود آمد در سرزمین قزاقستان حماسه های قدیمی به زبان های ترکی «قورقوت آتا» و «اوغوز نامه» در  حوزه قپچاق و اوغوز خلق شدند که در مورد سرگذشت های قهرمانان«اوغوز»می باشد«اوغوزخان» قهرمان حماسه "اوغوز نامه" که در قرن سیزدهم میلادی از طریق«رشید الدین فضل الله» وزیر قازان خان مغول و بعدا در قرن هفدهم به وسیله «ابوالغازی بهادر خان» حاکم ازبک خیوه نوشته شد. و به دوران کودکی، پیروزی ها، قهرمانی ها، ازدواج اوغوزخان و تولد پسرانش که خورشید، ماه، ستاره، آسمان، کوه، دریا نام داشتند اختصاص یافته است. اوغوز خان بعد از آن که فرمانروای ایغورها می شود با آلتین (چین) و روم جنگ می کند در اثر این موضوع  پیدایش اسلاوها، قارلوق ها وقپچاق ها(قزاقها)مورد بحث قرار گرفت. در طول پیدایش سنن منظوم قزاقی تا قرن بیستم تک چهره مسلم آن شاعر بدیهه گو «آقین» بود در سایه او تا زمان ما آثار حماسه ای، افسانه ها، ترانه ها و منظومه ها پدید آمدند فولکلور قزاقی حاوی بیش از چهل نوع ژانر می باشد ترانه­ ها به چوپانی، آیینی، تاریخی و معیشتی تقسیم می­شوند. منظومه­ ها را هم می توان به حماسه­ ای و غنایی تقسیم کرد: حماسه­ای قهرمانی­های«قوبیلاندی»«اِر تارغین»«آلپامیس»«قانبار باتیر» و غیره را بیان می­کند.منظومه های غنایی محبت فداکار«قوزی کورپِش» و «بایان سولو»«قیز ژیبِک» را مدح می­کنند. در قرون یازدهم الی دوازدهم در دربار قاراخانی نخستین اثر بزرگ ادبیات قزاق از جمله منظومه «یوسف خاص حاجیپ بالاساغونی» تحت عنوان«قوتاد قوبیلیک» که مشتمل بر سیزده هزار بیت است به وجود آمد. منظومه در شکل مناظره، حکمت و عبرت سروده شده است. و آن بر اساس اتفاقات و روایات­های ناحیه«ژِتیسو»(یئتدی سو)و «ایستیق گؤل»(ایستی گؤل) در قرقیزستان می باشد ایده اصلی منظومه دانش، تنها چشمه بهزیستی برای  فرمانروایان و هم توده مردم می باشد. در دوره رواج اسلام در مناطق قزاقستان زبان ادبی نا همگون بود ادبیات کتبی اساسا در شهرها رشد می­یافت در زندگی فرهنگی اهالی شهری آثار شاعران و نویسندگان صوفی نقش بزرگی داشتند یکی از معروفترین آنها واعظ بزرگ اسلام صوفی قزاق تبارخواجه احمد یَسَّوی بود وی مولف "دیوان حکمت" است که حاوی موضوعات مذهبی و تصوف میباشد  کتاب شامل اطلاعات زیاد فرهنگی، تاریخی، نژادشناسی پیرامون طوایف ترک تبار آن دوره می باشد. شاگرد یسوی سلیمان باقرغانی که باعث رواج اسلام بین تاتارها و ترکان شمال روسیه گردید در اثرش«آخرت»بیان می­کند که در روز قیامت تمام موجودات هلاک خواهند شد و آلله جهان را باز خواهد آفرید همه باز احیا خواهند شد. کتابهای یسوی و باقرغانی در طول سده های بعد کتاب درسی قطعی در آسیای میانه و قزاقستان بود

اولین آثار ادبیات شفاهی قزاق که تعلق اثر به مولفش معلوم است , به قرن پانزدهم تعلق دارند. در قرن شانزدهم آثار «آسان­قایغی»،(حسن)  و شاعرانی مانند «دوسپامبت»، «شالکیّز»، در قرن هفدهم «بوقار ژیراو» «قالقامان اولو»مولف اشعار سیاسی تند  خوب شناخته شده بودند. در قزاقستان از قدیم بر گزاری مسابقه شاعران بدیهه گو  یا همان مناظره(مشاعره)متداول بود. ژانرهای شعر از جمله«تولغاو» تفکر فلسفی، «ارناو» وقف و غیره مشخص شدند. در قرن­های هیجدهم الی نوزدهم در آثار شاعرانی همچون«ماحامبت»(محمد) «اوتمیس اولو»، «شیرنیاز» «ژاریلغاس» «اولو» و «سویّنبای» «ارون اولو»موضوعات جدید  دعوت به مبارزه علیه «بای»  و «بی»پیدا شدند همزمان شاعرانی از جمله «دولات باباتای اولو»، «شورتانبای کانای اولو»، «مورات مونکه اولی» در اشعارشان پدرسالاری گذشته را ایده آلیزه کردند و دین را تمجید می کردند. شاعران نیمه دوم قرن نوزدهم مانند «بیرژان قوژاغول اولو»، «اسِت نایمانبای اولو»، «سارا تاسانبک قیزی» و«ژامبیل ژابای اولو» «آیتیس»(مشاعره سنتی بین قزاقها) را به عنوان شکل اظهار افکار عمومی استفاده کردند. ادبیات کتبی قزاقی در شکل معاصرش فقط در نیمه دوم قرن نوزدهم تحت تاثیر تماس­ها و گفنگوها با فرهنگ روسی شکل گرفت در سرچشمه این مسیر روشنفکران قزاق«شوقان ولی خان اولو»، «ایبرای آلتینسارین» و «آبای قونانبای اولو» قرار داشتند. 

  

شوقان وَلیخان اولو (1835-1865) نخستین پژوهشگر، روشنفکر، مورخ، جهانگرد و دیپلمات است.  وی در مدرسه زبان عربی را فرا گرفت، با ادبیات شرق آشنا شد در شهر اومسک واقع در روسیه تحصیل کرد درماموریت هایی به ایستوق کول، کولژا و قاشقار(کاشغر) شرکت کرد وَلیخان اولو خاطرات سفرها را یاد داشت می­کرد که بر اساس آن سفرنامه در مورد قرقیزها نوشته شد آن تاریخ، ساختار اجتماعی، آداب و رسوم،  سنون، آیین، افسانه و اساطیرقرقیز ها را شامل بود.


#صالح_سجادی 

@salehsajadi


وی  می­توانست «مرگ کوکِتای خان» و مجلس یادبودش که یک بخش حماسه ملی قرقیزها«ماناس» می باشد و منظومه ملی «قوزی کورپِش» و «بایان سولو» را بنویسد و آن را به زبان روسی ترجمه کند.

ایبرای آلتین سارین (1841-1889) روشنگر قزاق، اولین معلمی است که کودکان قزاق را به دانش و آموزش دعوت نمود وی مدرسه روسی و قزاقی را تمام کرد درشهر اورِنبورگ(اولین پایتخت قزاقها)روسیه مترجم بود، وظایف معلمی و بازرسی مدرسه ها را به عهده داشت. درسال(1879)چند اثر آلتین سارین از جمله «برگزیده های ادبیات قزاق» منتشر شدند. وی روشنگری پرتلاش وفردی با تجربه اجتماعی و آموزش و پرورشی بود. آلتین­سارین نخستین باردر ادبیات قزاق رئالیسم و ناتورالیسم و فمنیسم را پی ریزی کرد  وی در مورد نا برابری حقوق زنان در جامع قزاق انتقاد نمود به عنوان فلکلورشناس قصه­ های«قارا باتیر»، «آلتین آیدار»، افسانه «ژیرنشه شِشِن» را جمع آوری کرد.

آبای قونانبای اولی (1904-1845)بنیان گذار ادبیات واقعگرا وپدر ادبیات نوین قزاق، شاعر بزرگ در آواخر قرن نوزدهم واوایل قرن بیستم نهضت فرهنگی و روشنگری را پایه گذاری کرد و در ترقی بعدی زبان ادبی قزاق تاثیر بزرگی داشت.  آبای در مدرسه امام رضای شهر سِمِی زبان­های شرقی از جمله عربی، فارسی را فرا گرفت با ادبیات کلاسیک ایران از قبیل آثار فردوسی، سعدی، نظامی و حافظ آشنا شد همزمان به مدرسه روسی هم رفت آبای در بیست و هشت سالگی از اداره قبایلش خود داری می کند کاملا تسلیم آموزش می شود آبای شعر می سراید، شدیدا فرهنگ و ادبیات روسی همچون پوشکین، لرمونتوف، کریلوف و کلاسیک های نام دار خارجی را ترجمه کرد آثار ادبی آبای حاوی اندیشه عمیق فلسفی و آهنگ مدنی  خاص آشعار وی می باشد در اندیشه های عبرت آمیزی  موضوعات تاریخی، آموزشی و حقوقی را به میان می آورد، 

آحمد بایتورسین اولی (ملی گرای قزاق و موسس حزب آلاش اوردا)در زمینه ادبیات و آموزش و پرورش فعالیت می کرد تمثیلهای شاعر روس کریلوف را ترجمه کرد دیوان­های معروف در میان قزاق­ها «قیریق­مثل»(40 مثال) و «ماسا» را منتشر کرد. احمد بایتورسین را  می توان به عنوان نخستین زبان­شناس قزاق حساب کرد چون وی در مقالات خویش از خالص بودن واژه های روسی و تاتار زبان قزاق و تنها زبان ترکی که میتوان با آن کتب قدیم ترکی را خواند. طرفداری کرد ادبیات قزاق رشد یابنده شکل­های بزرگ ادبی مثل رمان و داستان بلند را فرا گرفت.

میرزا قایوب دولات اولی(اوغلی)(1925-1885) مولف چند دیوان و اولین رمان قزاق«جمال بدبخت»که چند بار چاپ شد و توجه منتقدین روس و جامعه قزاق را جلب کرد. وی همچنین از آثار پوشکین، لرمونتوف، کریلوف و شیلّّر به زبان قزاقی بر گرداند. 

محمد ژان سِرالین نویسنده و خبرنگار (1872-1929) با آثار«توپ ژارغان»، «گلقشیما»، و با ترجمه منظوم از شاهنامه فردوسی معروف شد وی سمت سر دبیری مجله "آی قاپ" را به عهده داشت که دورش نیرو های مترقی آن دوره گروه بندی شده بودند. سلطان محمود تورای غیراولو با مجله همکاری نموده اشعار و داستان های خود را در موضوع نابرابری درجامع قزاق نوشت او مولف رمان «قمر سولو» می­باشد.

شاه کریم قودای­بردی (1838-1931) شاعر، فیلسوف و اندیشمند علاوه بر اشعار متعددی مولف رساله «شرایط اسلام» هم می باشد. شاه­کریم شاعران بر جسته جهان همچون بایرون، پوشکین، لرمونتوف، حافظ، نوایی، کانت  وشاپِنگاور را استادان خلاقه کار خویش شمرد در دوره شوروی آثار ژامبیل ژابای اولو(اوغلو)(1846-1945) شاعر ملی قزاق شهرت یافت. بعد از انقلاب اکتبر در آثار ژانبیل موضوعات نو از جمله سرود اکتبر، وطن من، در آرامگاه لنین، لنین و استالین. اشعار ژامیبل به تمام زبان های ملل اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی ترجمه شد ومقبولیت عام یافت. در سال های جنگ جهانی دوم ژابایف شعر های وطن دوستی نوشت، مردم شوروی را دعوت نمود علیه دشمنان  مبارزه کنند.در شمار بنیان گذاران ادبیات شوروی قزاق شاعران مانند ساکن(سعد) سیفولّین، الیاس ژانسوگور اولو، نویسندگان همچون  مختار اَوِزاولو(عوض اولو)، سبیت موقان اولو، بیّمبت مایلین قرار داشتند. در سال 1934 اتحاد نویسندگان قزاقستان تشکیل شد. در سال 1954 مختار اَوِزاولو رمان تریلوژی "راه آبای"(آبای ژولو)  را  به پایان رساند 

اولژاس سلیمان اولو«آزیا» در نیمه دوم قرن بیستم کتاب شاعر و نویسنده قزاق اولژاس سلیمان اولو"آزیا" مورد توجه خوانندگان قرار گرفت. آنجا وی ایده­ ها را در خصوص خویشاوندی قزاق ها با سومرها(اقوام ترک تبار بین النهرین می باشند که بر اساس کتاب ویل دورانت به نام مشرق زمین گهواره تمدن اولین تمدن در روی زمین را سومریها تشکیل دادند) تکامل بخشید و متوجه  تعداد زیاد واژه های ترکی در زبان روسی شد. وی از بزرگترین ترکولوژیستهای(ترک شناسان) جهان می باشد وکتابهای زیادی در مورد تاریخ باستانی ترکان نوشته است.


#صالح_سجادی 

@salehssjadi

رنج /سمیه جلالی

.

بس آتش‌َم به شعله فرو بردی

امکانِ شعله‌ور شدن‌َم را نیست

آب‌ست این‌که بر سر و جان‌‌َم ریخت

خاموشی‌ام برای خودم کافی‌ست


بی‌تاب‌َم و جهان به مدار کیست؟!

این چوبِ تلخ، چوبه‌ی دار کیست؟!

تلخ است شوکرانِ خیابان‌ها

وقتی شب است و 'یار'... کنارم نیست


ای یار، یار، یارِ نگون‌بخت‌ام

ای صورتِ موجه غمگین‌ام

ای وجهه‌ی مبارکِ نامیمون

در جانِ تو قرار نمی‌بینم


با حفره‌های تنگ و گشادی که

خونی‌ست رنگ روز و شب و سالَ‌ش

آن برهه از زمان و مکانی که

حوض‌َش به گریه پر شده از آتش


ای حفره‌ی مذکر بی‌تدبیر

کوچه اگر چه کنجِ اتاق‌َت نیست

اما صدای پای تو را هربار...

_گوش‌َم به کوچه بود/ صدای کیست؟!


ردی‌ست، جوی خونِ مرا برده‌ست

یا جوی خونِ در بدن‌َم پاره‌ست

رگ نیست، جاری است جنونِ تو

این جوی‌خون، مذکرِ بدکاره‌ست


گوش‌َم به پچ‌پچانه‌ترین وجهی

از توی مارپیچ خودش می‌ریخت

_بُعدِ کلام و حرف بَعیدت را

پروانه را به گوش تو می‌آویخت


حرف‌َت شنیده می‌شد و می‌لخشید

کنجِ دهانِ آاای تو را گفتن

از زندگی عبور نخواهم کرد

تا لحظه‌ای که بچه کند در من

عقل و جنون، دو نقطه‌ی دور از هم

نزدیک، دور، فاصله‌ای مبهم


وقتی شب‌ از ستاره تهی می‌شد

در رنگ‌ها هجوم نمی‌بردم

وقتی سیاه رنگِ جهانم بود

'او' را به روی بوم نمی‌بردم


هیچ از جهان خالی من پر بود

از رنگ‌های شعبده خالی‌تر

بی‌رنگ، بی‌حضورِ دو پروانه

بی‌نقش، نقشه‌های دو بال‌ام پر


در جانِ من بمیر و مکرر کن

هربار زندگانی بی من را

'تو' آمده‌ست باز بمیراند

تعبیر کن عبارت مردن را


رنج است شرط لازم جان کندن

رنج است این‌که بعد تو خاموش‌َم

یادم تو را به خنده، فراموش‌َت

یادت مرا به گریه، فراموش‌َم

بی‌یاد یادِ یار مرا عمری‌ست

بی‌یار یار، یادِ  مرا 'برده‌ست'


#سمیه_جلالی


19 آبان 1400


@yashar_dovlat

https://www.instagram.com/tv/CWGk5Wbq4VL/?utm_medium=share_sheet

نمونه های شعر دیروز برای تبرک

شعر شب / نیما یوشیج

در نخستین ساعت شب،

این چراغ رفته را خاموش تر کن

من به سوی رخنه های شهرهای روشنایی

راهبردم را به خوبی می شناسم، خوب می دانم


من خطوطی را که با ظلمت نوشته اند

وندر آن اندیشه ی دیوارسازان می دهد  تصویر

دیرگاهی هست می خوانم.


در بطون عالم اعداد بیمَر

در دل تاریکی بیمار

چند رفته سالهای دور و از هم فاصله  جسته

که بزور دستهای ما به گرد ما

می روند این بی زبان دیوارها بالا.



چه کسی کشت مرا / سیاوش کسرایی


همه با آینه گفتم، آری

همه با آینه گفتم،


که خموشانه مرا می‌پایید

گفتم ای آینه با من تو بگو

چه کسی بال خیالم را چید؟

چه کسی صندوق جادویی اندیشه‌ی من غارت کرد؟

چه کسی خرمن رؤیایی گل های مرا داد به باد؟


سر انگشت بر آیینه نهادم پرسان

چه کسی، آخر چه کسی کشت مرا؟

که نه دستی به مدد از سوی یاری برخاست

نه کسی را خبری شد، 

نه هیاهویی در شهر افتاد!


آینه، اشک بر دیده به تاریکی آغاز غروب

بی صدا بر دلم انگشت نهاد.

آینه / اسماعیل خویی



تمامِ پنجره‌هاست

رُخش دو چشمش لب‌هایش

به‌گاهِ خندیدن قاه‌قاه خندیدن

ـــــ‌ستاره چیده در آن بقچه‌اش به‌رنگِ انارـــــ

تنش میانش بالایش


تمامِ پنجره‌هاست

که می‌توانم ساعت‌ها

ببینم و برسانم دو دست و پا بزنم

چو چشمه با قدمِ رود تا لبِ دریا


و خوب می‌دانند

که بستنِ تو فقط چشم نیست

ــــ‌دم است و بازدم است

که می‌ستانند.

@naghdehall

طبل / اقبال مظفری



بانگی چنان هرزه چون طبل، طبلی تهی‌میان بودی

جز ژاژهای گوش‌آزار، عمری گذشت و نسْرودی


هر یاوه را هزاران بار، گفتی بلند و گوش‌آزار

یک از هزار هیچ اما زَاهلِ زمانه نشْنودی


چون موجِ بُرده سر تا اوج، از اوج باژگون گشتی

زین‌گونه بالاروی‌ها، جز کاستن نیفزودی


جز خشم و ناروا و کین، جز نعره‌های زهرآگین

یک بار رویِ شادی را بر چشمِ خلق نگشودی


کُشتی صدایِ آزادی، مهلت به شادی ندادی

بستی درِ مهر و شادی، خود نیز هم نیاسودی


بر طبلِ دشمن‌تراشی، بستی چماق از پس و پیش

خود نیز ازآن مترسک‌ها، یک شام و روز نغنودی


پاییز پ۱۳۷۵

#اقبال_مظفری 


https://t.me/joinchat/AAAAAEKCF61dHmskkML-UA