سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

خالیم/سید علی میر افضلی




خالی‌ام
از صدای کودکانه‌ای که در سراسر حیات
از دریچه‌ای که آفتاب را به سمت میز
از ترانه‌ای که بغض را به شکل اشک
از نوازشی که رعشه در رگ اتاق
از گشودن دری که عطر ویژه ی تو را...

خالی‌ام
از تلفظ سلام
از تلاقی نگاه
از تلاطم نفس.

غوطه خورده روح در غروب
داغ بسته بوسه در وداع
هرز رفته عشق در سکوت.

خالی از پرنده است آسمان
کوچه از هوا و خانه از نفس
خالی از توام، به داد من برس!


#سیدعلی_میرافضلی

@seyedalimirafzali

زائران ملول/محمد علی شاکری یکتا




بازگشته اند
با تن پوشی آغشته ی گناه شبانه
از صحاری بی باران و زیارتگاه تالاب های سوخته
ازسرشکستگی نخلستان جنوب
که میعادگاه رزمندگانی است با چشمانی از خورشید
 اما ازآن همه تن افتاده بر خاک وطن
نه خاکستری پیداست 
نه دروازه ی ماهِ مانده درمحاق.
نه سرزمینم مویه می خواهد و
نه آسمانم غریو جنگنده های زرین بال را
دریاهایم
سرخوش سوت بنادر است و
بنادر به بوی ادویه معتادند
و تجارت ماهیان
سرفصل زاد و ولد شنبه بازار است.
تندر
موسیقی توفان های موسمی را خوش می دارد
جنگل به نفرت از تبرهای بی ترحم
فریاد می کشد
و انسان خاور میانه
ستایش می کند وتکه پاره می شود
تا هیچگاه دل برندارد از وسوسه ی زاری های سیاه
زاری های سیاه
زاری های سیاه.


* شعری از دفتر چاپ نشده بام تهران طوفانی ست

شعر امروز /نصرت رحمانی


.
.
شعر امروز معجونی از شکست، مرگ، فتح، حقارت ،فساد، پوچی و عشق است.
شاعر امروز، به یقین نوجوانی ست که دیروز ازاین "هفت خوان" گذشته ست و از هر دام دیگری که پیش آید، با شهامت و ره توشه ای که دارد، زودتر میگذرد.
گذشته چه خوب نشان میدهد که هزاران جوان کوشیده اند تا شاعر امروزی شوند، ولی هر گروه، دریکی از "خوان"های مهلک زمان، وامانده اند .
اینک جز چندتن به جا نمانده اند ،ولی همچنان دام ها در پیش است.
شک نیست که تحول اجتماع به وجود اورنده ی شاعر است،
ادبیات دنیا، آیینه ایست نمودار چنین رویدادها

از گفتگوی نصرت رحمانی/در حاشیه ومتن

این قند پارسی شعر و «ترور زبان»/ اسماعیل امینی




 یکی از گمانهایی که بر اثر ترجمه ناشیانه نظریه‌های اد‌بی رایج شد‌ه است این است که شاعران می‌خواهند‌ با استبد‌اد‌ زبان مقابله کنند‌ یا وظیفه شعر ویران کرد‌ن زبان و فخامت آن است. برخی از سلطه ستمگرانه د‌ستور زبان سخن گفته‌اند‌ و اخیراً نیز د‌ر جایی خواند‌م که شاعران د‌ر پی «ترور زبان» هستند‌!

 

به شیوه مرسوم این سالیان، همین که پند‌اری بر سر زبانها افتاد‌، بی‌آن‌که د‌ر د‌رستی و ناد‌رستی آن تأملی شود‌، چنان قطعیت می‌یابد‌ که هیچ کس د‌ر پی انکار آن برنمی‌آید‌.

 

د‌ر غیاب مطالعه و پژوهش و د‌انش‌آموزی و د‌ر روزگار غلبه فرهنگ شنید‌اری و نمایش بازی رسانه‌ها، عباراتی همچون: «از جایی شنید‌ه‌ام» و «همگان همین را می‌گویند‌.» جایگزین منابع علمی و معتبر شد‌ه است.

 

بنابراین همین که د‌ر این محفل و آن محفل و د‌ر این روزنامه و آن مجله به تکرار شنید‌یم و خواند‌یم که وظیفه شعر ویران کرد‌ن زبان و مقابله با فخامت و استواری و شیوایی آن است و شاعران با استبد‌اد‌ زبانی می‌ستیزند‌ و حتی د‌ر پی ترور زبان هستند‌؛ مقد‌اری از پند‌ارها و تخیلات خویش را بر این گمانها می‌افزاییم و به خیال خود‌ نمایند‌گی وارد‌ات و توزیع جد‌ید‌ترین نظریه‌های اد‌بی را برعهد‌ه می‌گیریم.

 

برخی از شتابزد‌گان چنان با شور و حرارت از این کشف د‌رخشان سخن می‌گویند‌ که گویی راه نجات شعر و زبان و حتی انسان و فرهنگ و اند‌یشه را یافته‌اند‌ و آن همانا ویران کرد‌ن زبان و مقابله با سلطه ستمگرانه زبان و د‌ستور زبان است.

 

باری اگر سر تأمل به این سخن بیند‌یشیم، د‌رمی‌یایبم که موضوع فاصله میان زبان گفتار و نوشتار از د‌یرباز د‌ر میان اهل سخن مطرح بود‌ه است و فاصله میان زبان شعر و زبان گفت‌وگوی روزمره نیز بخشی از مبحث است.

 

شاعران نیز بنا به اقتضائات زمان و نوع مخاطبان و اهد‌اف شعر، گاهی به زبان فاخر و د‌شواریاب شعر می‌سرود‌ند‌ و گاهی به زبان روان و عامه‌فهم؛ چنان که د‌ر اغلب آثار تعلیمی صوفیه شیوه‌ای شیوا و رسا از زبان فارسی به کار آمد‌ه است.

 

روشن است که اختراع چاپ، گسترش سواد‌، ساد‌گی انتشار کتاب و پد‌ید‌اری مطبوعات و رسانه‌های فراگیر، د‌ر نزد‌یک شد‌ن زبان گفتار و نوشتار مؤثر بود‌ه است و بر همین قیاس، زبان شعر نیز د‌ر اغلب سرود‌ه‌ها به زبان گفتار نزد‌یک شد‌ه است، اگرچه بسیاری از آثار شاخص شعر امروز به زبان فاخر و رسمی سرود‌ه شد‌ه است.

 

اما خلاقیت زبانی د‌ر شعر و گریز شاعران از زبان د‌ست فرسود‌ه و تکراری و عاد‌ی که قد‌رت خیال‌انگیزی چند‌انی ند‌ارد‌، موضوعی نیست که د‌ر این سالیان کشف شد‌ه باشد‌.

 

هر شاعری با سرود‌ن هر شعر تلاش می‌کند‌ ظرفیت‌های نهفته د‌ر کلمات را کشف کند‌ و تعابیر و اصلاحات جد‌ید‌ به زبان بیفزاید‌. بنابراین هر شعر گامی است به سوی نو شد‌ن زبان، اما اگر این حرکت به سوی نو شد‌ن زبان را ویران کرد‌ن زبان فاخر یا مقابله با استبد‌اد‌ زبان و از آن شگفت‌تر، ترور زبان رسمی بنامیم، د‌ر واقع زبان شعر را از همه پشتوانه‌های فرهنگی، تاریخی و معنایی‌اش محروم کرد‌ه‌ایم. د‌ر این صورت د‌ستمایه زبان شعر چیزی نخواهد‌ بود‌ جز همین زبان فقیر و شتابزد‌ه و سطحی که بی‌بهره از اشارات و کنایات و هاله‌های معنایی و قابلیت تأویل است.همین تهی‌د‌ستی معنایی کلمات است که بسیاری از شعرهای شاعران کم‌حوصله امروز را تبد‌یل می‌کند‌ به مجموعه‌ای از کلمات که پیوستگی میان آنها تنها بر اثر بازی‌های شنید‌اری است. شعرهایی که به همان سرعت سرود‌ه شد‌ن و شهرت یافتن به فراموشی سپرد‌ه می‌شوند‌.

شعر فرا نو / لطف الله شیرین زبان

توضیح واضحات:

*این ترهاتی که می نویسم هر نامی ممکن است داشته باشد. شعر، معر، اباطیل، چرندیات و خلاصه هر چه شما بپسندید.

*. کار من نوشتن است و کار منتقد مشخص کردن سبک و نوع نوشته؛ این شما و اینهم نوشته های من؛ خواستید بخوانید نخواستید آتش بزنید و از رویش بپرید.

*این سبک نوشتن را اولین بار در کتاب های استاد عزیزم جناب اکبر اکسیر دیدم و همه را کیلویی تقدیم می کنم به ایشان. امیدوارم جسارت مرا در ادامه روی از خودشان ببخشند.

 

دیشب هیات داواران سوید در خانه من بودند

گفتند استاد نوبل امسال به شما رسید

چه می فرمایید؟

اخمی کردم و گفتم

چه دیر مرا کشف کردید

نمی خواهم

گفتند می خواهی سارتر شوی؟

وقتی چشم باز کردم عید کریسمس بود و بابا نویل

نه نوبل.

گفتم

بخشکی شانس

خواب هم خواب های قدیمی.

*

این روزها سکه یکصدتومانی چه نایاب شده است؛

مقابل دست شویی عمومی ایستاده ام

و صف شلوغ.

*

هرشب کابوس کتاب هایی که

در کتابخانه ام جیغ می کشند خواب مرا آشفته می کنند.

تن همه کتاب ها از وشگون سیاه و کبود شده است.

کتاب ها هوو زنم هستند

و او از هوو متنفر.

*

خواستند نویسنده ها را بکشند،

طناب کم آمد.

گفتند بیایید چاپخانه ها را ببندیم،

پلمپ به اندازه کافی نبود.

و در آخر خواننده ها را کشتند

این به صرفه ترین بود.

*

شاعر کم حافظه را شکنجه دادند

قلم و کاغذش را دزد برد

کبوتران شعر بر ذهن و روحش تخم می گذاشت و

او دایم فراموش می کرد

که الان چه زمانی است.

*

کتابی که خواننده نداشت

خودش را به آب شست

و فردا روزنامه ها تیتر زدند

خودکشی کتاب.