سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

حمید مصدق / کتابدونی



حمید مصدق در نهم بهمن ماه سال ۱۳۱۸ در شهرضا متولد شد. او چند سال بعد به‌ همراه خانواده‌اش به اصفهان رفت وتحصیلات خود را در آنجا ادامه داد. وضعیت مالی خانواده مصدق خوب بود و پدرش یک کاسب نسبتا سرشناس بود. تنها یک مشکل در خانواده ی مصدق وجود داشت و این بود که، مصدق زمانی که کودک بود به همراه برادر بزرگترش هر دو به بیماری آبله‌ مبتلا می شوند، مصدق خوب می شود اما بیماری بر مغز برادرش اثر گذاشته و تا پایان عمر کرولال می شود. مصدق همیشه از این موضوع رنج می برد و می گفت: « اگر من جای او بودم چه می شد؟ » 


مصدق دردوران دبیرستان(دبیرستان ادب) با منوچهر بدیعی، هوشنگ گلشیری، محمد حقوقی و بهرام صادقی در یک مدرسه بودند و با آنان دوستی و آشنایی داشت.دبیرستان ادب انجمن های مختلفی از جمله انجمن کتاب، انجمن نمایش و انجمن ادبی داشت،این فضا و قرار گرفتن در کنار دوستانی که همه ذوق ادبی داشتند، باعث شکوفایی استعداد ادبی مصدق شد. 

 

مصدق در 1338 برای ادامه تحصیل به تهران رفت وابتدا در رشتهٔ بازرگانی به تحصیل مشغول‌ شد، اما تحصیلاتش را در رشتهٔ حقوق قضایی ادامه داد و حتی در سال 1345 برای ادامه تحصیل به انگلیس رفت. او تحصیلاتش را تا درجه ی دکترا ادامه داد اما به دلیل ارائه نکردن رساله دکترا نتوانست مدرک دکترایش را بگیرد. 


 مصدق  پس از بازگشت به ایران، در سال 1351 در یک اردوی تابستانی در رامسر با دختری نقاش به نام «لاله خشکنابی» آشنا شد که برادرزاده استاد «شهریار» شاعر سرشناس بود. بعد از مدتی آنها با هم ازدواج کردند و حاصل این ازدواج دو دختر به نام های «غزل» و «ترانه» بود.مصدق در کنار فعالیت های ادبیش به تدریس خصوصی حقوق می پرداخت و تا پایان عمرش عضو هیئت علمی دانشگاه علامه طباطبایی بود، او حتی مدتی هم به عنوان سردبیر مجله ی کانون وکلا مشغول به کار بود .حمید مصدق در هفتم آذرماه ۱۳۷۷ بر اثر بیماری قلبی در تهران درگذشت.


اکثر اشعار حمید مصدق عاشقانه هستند که "دکتر محمد صنعتی "روانپزشک و دوست مصدق علت آنرا اینگونه بیان می کند:"حمید دوست داشت که از این لحظات زندگی‌اش لذت ببرد به جای اینکه برای مرگ خودش گریه کند و سوگوار باشد ، و چیزی کمکش می کرد این کار را بکند وجود عشق بود – خیلی از شعرا اینگونه بودند- حتی اگر فرض باشد … حمید عاشق بود . این عشق به زندگی او بود ،...این عشق به شعر بود ، به هر حال اینها کمک می کرد بتواند هراس از مرگ را لاپوشانی کند."


برخی از #آثار 


درفش کاویان، 1341 

آبی، خاکستری، سیاه، 1343

در رهگذر باد، 1347 

از جدایی ها، 1358 

سال های صبوری، 1369 

تا رهایی، 1369

شیر سرخ، 1376




@ketabdooni ✨

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد