افسانه ی ما درازتر از شب
از کنج دهان شهرزاد آویزان،
در باد سحر تلوتلو می خورد.
صبحی که رسیده بود تا پنجره ها
یک لحظه درنگ کرد تا تار و زلال
آن واژه ی ویژه را
که از همه ی هزار و یک شب، یک شب
بی خواب تر و درازتر بود شنید.
آن واژه چه بود شهرزاد زیبا؟
که از دهن تو پر کشید و در را واکرد
تا روز برهنه با تن آینه وار
از شرق رسید
و حافظه ی خلیفه را خامش کرد؟
خاموش نشست شهرزاد زیبا
افسانه ی ماه و مِه دهانش را بست
یک شانه به سر روی بلوطی تنها
بی پرسش و ناز با نوکش مورس گرفت
"تق تق تتتق تتق تتق تق تتتق.
ای باد که بود آن که از راه رسید
و رمز تمام قفل ها را بشکست؟"
از شرقِ شمال نازک آرا، پیچان
باد آمد و تاب خورد و فریاد کشید :
هوهوووووی، امیید.
4/ 12/99
اعتمادی به واژه اصلاً نیست
واژه گاهی دچار تردید است
واژه گاهی کلید، گاهی قفل
واژه گاهی شدید، گاهی کـُـند
...
واژه، میآید و نمیدانی
که ازین واژهها چه میخواهی.
من به احساس ناب محتاجم
با نگاهت بیا تکلم کن.
ین واژه را اولین بار گیوم آپولینر نویسنده فرانسوی در نمایشنامه خود
(به معنای رؤیایی و خیالی) به کار برد؛ اما این مکتب در سال 1921 توسط «آندره برتون» و عدهای دیگر به وجود آمد. این شیوه نخست در شعر نفوذ کرد و بعد به نثر و سایر آثار نیز راه یافت.
برتون میگوید:
«سورئالیسم، خود کاری مغز است که می خواهد یا بهوسیله زبان یا قلم یا هر
چیز دیگر با جریان واقعی عمل تفکر را بیان کند. سورئالیسم تقدیر و تثبیت
تفکر است، بدون تحکم عقل و خارج از هرگونه تقید به قوانین زیباشناسی و اصول
اخلاقی».
از جمله ویژگیهای این سبک «نوشتن خود به خود» است و آنچه به ذهن نویسنده خطور میکند، همان را ثبت میکند
فراواقعگرایی
، سورئالیسم یا ابهام گرایی یکی از جنبش های معروف هنری در قرن بیستم است.
زمانی که دادائیسم در حال از بین رفتن بود، پیروان آن به دور آندره برتون
که خود نیز زمانی از دادائیستها بود گرد آمدند و طرح مکتب جدیدی را ریختند
که در سال 1922 به طور رسمی فراواقعگرایی نامیده شد. واژه «سورئالیسم» را
قبلاً شاگال به کار برده بود. برتن آن را «خودکاری روانی ناب» به منظور
بیان لفظی فرایند واقعی اندیشه، تعریف مناسب تر بود، ویژگیهای سورئالیسم در
نقاشی به خصوص در آثار دالی، آرپ، ماکس ارنست، میرو بهتر از ادبیات شناخته
شد.
انگارهای سورئالیست در نشریه های مختلف وابسته به این جنبش
انعکاس یافت. انقلاب سورئالیست، نخستین مجله رسمی سورئالیست ها، در پاریس
منتشر شد (1924)؛ که برتُن، آراگُن و اِلوار گردانندگانش بودند، و کسانی
چون دِسنو، کی ریکو، من ری، ارنست، پیکاسو، و ماسُن با آن همکاری داشتند.
سورئالیسم در خدمت انقلاب (1930-1933)، به زعم برتن، بهترین مجله سورئالیسم
بود. بعداً، مجله مینوتور (1933-1939)، جای آن را گرفت. تا اواخر جنگ
جهانی دوم، گروههایی در بلژیک، انگلستان، و آمریکا دست به انتشار مجله های
سورئالیست زدند.
بیشتر بدانید : گلچینی از زیباترین نقاشیهای سالوادور دالی، خالق سورئالیسم
فراواقعگرایی محصول تغییرات بعد از جنگ جهانی اول و فراموشی
دادائیسم بود که از سال 1921 آغاز شد. ظهور سوررئالیسم زمانی بود که
نظریههای فروید روانشناس اتریشی درباره ضمیر ناخودآگاه و رویا و
واپسزدگی، فرهیختگان اروپا را به خود مشغول کرده بود.
آندره برتون و
لویی آراگون که هر دو پزشک امراض روانی بودند از تحقیقهای فروید الهام
گرفتند و پایه مکتب جدید خود را بر فعالیت ضمیر ناخودٱگاه بنا نهادند.
سوررئالیسم با جایگزینی مفهوم واقعیت برتر به جای عصیان و نفی موجود در دادائیسم شکل گرفت.
این مسلک در حوزههای مختلف فلسفی رویکردهای زیر را اختیار کرده است :
فلسفه علمی که همان رویکرد فروید به روانکاوی است.
فلسفه اخلاقی که با هرگونه قرارداد مخالف است.
فلسفه اجتماعی که میخواهد با ایجاد انقلاب سوررئالیستی بشریت را آزاد کند.
شعر
در سوررئالیسم مرتبهٔ ویژهای دارد و پیروان این مکتب کوشیدهاند که جهان
بینی خود را از طریق شعر انتقال دهند. درواقع شعر را، رکن اساس زندگی
میدانند زیرا عقیده دارند که شعر باید و میتواند مشکل زندگی را حل کند.
فلسفه
اجتماعی سوررئالیسم، شعار سعادت بشری را دارد و میخواهد آدمی را از قید
تمدن سودجوی کنونی نجات بخشد، در عین اینکه بازگشت به گذشته را هم نمی
پذیرد.
. شعر سورئالیست نویسندگانی چون الوار و کرول، و نیز دو فیلم مهم
سورئالیست (سگ اندلسی و عصر طلایی ساخته بونوئل و دالی)، هدفی همانند را
دنبال کردند.
اوج جنبش سورئالیسم در دهه 1930 بود. در این سالها، گروههای مختلف
سورئالیست در انگلستان، آمریکا، کشورهای اسکاندیناوی، ژاپن، و نقاط دیگر
شکل گرفتند. در دوران جنگ، بسیاری از هنرمندان سورئالیست به ایالات متحده
کوچیدند، و انگارها و هنرشان تأثیری مهم بر هنرمندان آمریکایی گذاشت. پس از
جنگ، برخی از سورئالیست های فرانسوی فعالیت خود را به طور مستقل پیش
بردند. نخستین نمایش آثار نقاشان سورئالیست (1925)، و نمایشگاه بین المللی
سورئالیسم (1965)، در پاریس برپا شد.
سورئالیسم انفعال و نومیدی انسان
غربی در یک دوره بحران اجتماعی را بازتابید؛ ولی در عین حال، تجربه گسترده
شاعرانه ای بود که انسان را با جهان درونی اش مأنوس تر کرد. امروزه، اصطلاح
سورئالیسم، در معنای وسیع تر، به تصاویر خیالی، غریب، و هولناک در همه
ادوار تاریخ هنر اطلاق می شود؛ ولی آن را نمی توان یک روش هنری دانست.
اغلب
مورخین و محققین هنر بر این باورند، روزی که آندره برتون «Andre Breton»
شاعر، نویسنده، روانشناس و نظریه پرداز فرانسوی (1896) نخستین بیانیه
سورئالیسم را در سال 1924 در پاریس منتشر کرد، تاریخ تولد سورئالیسم
«Surrealism» محسوبمیشود. اما برخی از کارهای برتون کهمیتوان آنا را
سورئالیستی خواند پیش از این تاریخ نگارش یافته اند.
در ابتدا سورئالیسم به عنوان یک حرکت ادبی آغاز شد. این نهضت به شدت به
شخصیت برتون، که رهبری ایدئولوژیک آن را بر عهده دار شد، متکی بود. برتون
دانشجوی روانپزشکی بود و دوران خدمتش را در «بیمارستان نظامی نانت» گذرانده
و با بیماران روانی کار کرده بود. بنابراین با روانکاوی و روش درمانی آن
آشنا بود. او همچنین به مطالعه پزشکی پرداخته و با کار «زیگموند فروید» در
زمینه روانشناسی تحلیلی، ضمیر ناخودآگاه و تعبیر رویا بر مبنای تداعی آزاد
تصورات، مانوس بود. این تجربه شالوده آثار ادبی او را در حیطه سورئالیسم
فراهم کرد. وی به گونه ای از واقعیت مطلق که در آمیزه ای از رویا، و واقعیت
است ایمان دشت و معتقد بود که در جهان، واقعیت برتری وجود دارد که در ضمیر
ناخودآگاه انسان نهفته است. با این باور که تنها راه یا بهترین و بزرگترین
راه عبور از موقعیت سکون و نجات خودش از چنگاه عقلانیت هنر دوران، تکیه بر
ناخودآگاهی است.
قطعا اوتامیسم(خودکاری یا خود انگیختگی) مفهوم اصلی
نظام فکری برتون بود؛ نوعی هدایت جادویی که از ناخودآگاه او نشات گرفته و
اشعار، مقالات و سایر نوشته های او را شکل میداد. نقاشان و مجسمه سازان
نیز بعد ها از همین شیوه در تولید آثارشان سود بردند.
سورئالیست
ها در پی آن بودند که تحت تعلیم برتون در یابند که «در اعماق ذهن انسان
چهمیگذرد که خود از آن بی خبر است» آنها برای مطالعه، در مورد رویا، خواب،
طراحی کودکان و هنر دیوانگان تحقیق کردند، که بدون شک از اولین حرکت های
مطالعاتی خودآگاهانه و موثر بود.
آندره برتون در مصاحبه ای در مورد
نوشتن خود به خودمیگوید: «اگر بخواهیم نوشتن به راستی خود به خود باشد،
باید ذهن را از قید وسوسه های دنیای بیرون و همچنین از دغدغه های فردی که
ماهیت سوداگرانه یا احساساتی دارند، خلاص کنیم. این نوع فاصله گرفتن از
دیرباز چیزی در قلمرو اندیشه شرقی بوده و نه اندیشه غربی و برای ذهن غربی
مستلزم تنش یا تلاشی مداوم است.
با روش های منطقی عقل هیچگاه نمی توان به منطقه تاریک ضمیر
ناخودآگاه و دفینه تصویرها و خاطره های آن دست یافت؛ رویا، یکی از مهمترین
راه های دستیابی به آن است. از نظر برتون، نیروهای محرکی که خود را از طریق
رویاها و روند خود به خودی «اوهامی که چیزهای واقعیمیآفرینند»
بیانمیکنند، «از ارزشی قطعی» برخوردارند. حافظه انسان این تجربه های رویا و
انگیزش های ناخودآگاه را، حتی به هنگام بیداری، زنده نگهمیدارد. اشارات
القایی ضمیر ناخودآگاه بر خودآگاهی اثرمیگذارد؛ اما از آن رو که به طور
ناگهانی و از پیش حساب نشده به درون قلمرو منطق راه میابند و به سبب آن
خاستگاه هایشان را نمی شناسیم، از این قلمرو بر کنار و به قلمرو «تصادف»
ارجاعمیشوند. بدینسان جذابترین تجربیات محکوم به خاموشی اند.
آندره
برتون میگوید: جنبش ما، حرکتی بر خلاف جریان آب بود. ما با واکنشی قهر
آمیز در برابر بی مایگی و سترون شدگی فکر که نتیجه قرن ها عقل گراییبود، به
هر چیز شگفت روی آوردیم و بی هیچ قید و شرط از ان هواداری کردیم. در این
مورد عبارتی از بیانیه سال 1924میتواند روشنگر باشد «صریح حرف بزنیم: شگفت
همیشه زیباست، هر چیز شگفت زیباست، در واقع فقط چیز شگفت زیباست»
استنتاج های زیباشناختی این نظریه، روشن و ساده است: عنصر
شگفت انگیز به تنهایی میتواند هنر را بارور سازد و بیانی پر بار بر
حساسیت بشری که از ناخودآگاه تغذیه میشود،ببخشد. وظیفه هنرمند این است که
شگفت انگیز را به خودنمایی وا دارد؛ و در این امر اومیتواند روش های بس
گونه گون به کار بندد. نویسنده در حالتی نیمه بیدار، با رها کردن
قلم خویش نجواهای اندیش مهار نشده اش را به ثبت میرساند. نگارش «خودکار»،
تصاویر ذهنی و تداعی ها را به سطح خودآگاهی میآورد ومیتوان آن را نوعی
«اندیشه نگاری» بی واسطه نامید. در این اسلوب، کیفیت های خود انگیخته، شگفت
انگیز و «غیر معقولی بی واسطه» رخ مینمایند؛ و هر آنچه از سوی ناخودآگاه
میرسد، به منزله واقعیت انگاشته میشود.
آندره برتون در تعریف
سورئالیسم میگوید: «سورئالیسم = خودکاری روانی ناب که از طریق آن، تبیین
کارکرد واقعی اندیشه به صورت کلام، نوشتار و یا هر فعالیت دیگر را بر عهده
میگیریم؛ اندیشه هایی که فارغ از هرگونه نظارت عقل یا ملاحظات زیباشناختی
یا اخلاقی تلقین میشوند. سورئالیسم متکی بر اعتقاد به واقعیت برتر تداعی
هایی است که قبلا واپس زده میشدند؛ متکی بر اعتقاد مطلق رویا و به نقش بی
غرضانه تفکر است.»
بیشتر بدانید : گزارش تصویری: نقاشیهای آبرنگ سورئالیست
بیشتر بدانید : هنر عکاسی مفهومی و سورئالیست Anna Vo +عکس
بیشتر بدانید : عکسهای سورئال؛ باورنکردنی و الهامبخش!
بیشتر بدانید : 22 نقاشی سورئال خلاقانه و عجیب!!
آن کبوتری که در کرانههای دور میپرید
گفته بود
در میان گفتوگوی شامگاهیاش
در شبی دراز
با صنوبری که بر بلندی پناهگاه شانههای او
آشیانه داشت:
"تو همیشه سربلند ایستادهای
و همیشه ایستادنت برای من نماد ریشه داشتن
در زمین ساکن است
من ولی
ریشهام در اوجگیریام نهفته است
ریشهی فرازمینیام در آسمان
راز پر گشودن من است
رمز پر کشیدن و در اوج بودن من است."
در نیمهی نخست سال ١٣٠٣، محمدضیا هشترودی که پژوهشگری جوان و ادیبی نوگرا و از دوستان و همفکران نیما یوشیج بود، کتابی منتشر کرد به نام "منتخبات آثار (از نویسندگان و شاعران معاصرین)" و در دو بخش اصلی و متفرقهی کتاب به معرفی شعرهای بیش از بیست شاعر همدورهاش پرداخت. او در بخش بزرگی از آن به معرفی و انتشار نمونههایی از شعر نیما یوشیج پرداخت. همین کتاب بود که به شناساندن نیما یوشیج به عنوان شاعری نوگرا، به شعردوستان و شاعران آن دوره کمکی چشمگیر کرد و سبب شهرت یافتن نیما یوشیج در محفلهای ادبی تهران در آن سالها شد.
دکتر خانلری در کتاب خاطراتش به موضوع تأثیر انتشار کتاب "منتخبات آثار" در شناساندن نیما یوشیج به دوستداران شعر و شاعری پرداخته و چنین نوشته:
"در سالهای اول دبیرستان ذوق شعر غلبه کرده بود. به درسهای دیگر چنان علاقهای نداشتم و فقط برای رفع تکلیف آنها را میخواندم. رفیقم، مهدیخان، هم در این ذوق با من شریک بود و گاهی با هم گفتوگویی مفصل دربارهی شعر و شاعری داشتیم. در این زمان کتاب منتخبات آثار، تألیف محمدضیا هشترودی، منتشر شده بود که شاید اولین مجموعه از شاعران بود. من نسخهای از آن را از کتابفروشی "بروخیم" خریده بودم و با مهدیخان با لذت و تحسین بسیار آن را میخواندیم. شیوههای تازهای که در آثار بعضی از معاصران در آن بود، بسیار بیشتر از غزلهای قالبی معمول آن روز نظر ما را گرفت. بهخصوص نمونههای شعر نیما با تحسین بلیغی که در آن کتاب از او شده بود، ما را مجذوب کرد. تصمیم گرفتیم او را ببینیم و با او از شعرش صحبت کنیم و آثار خود را به نظر او برسانیم."
در بخش نخست کتاب که بخش اصلی آن است و حدود هشتاد در صد صفحههای کتاب را در بر میگیرد، شعرهای یازده شاعر معرفی شده است. در این بخش، شعرهای نیما یوشیج که صفحههای زیادی از کتاب را در بر گرفته، پس از شعرهای ادیبالملک فراهانی و اعتصامالملک آشتیانی، و پیش از شعرهای دهخدا، پروین اعتصامی، جلالالممالک (ایرج میرزا)، ملکالشعرا (بهار)، نظام وفا، دشتی، رشید یاسمی و اقبال آشتیانی قرار گرفته است و در حالیکه، به عنوان نمونه، سهم علی اکبر دهخدا تنها دو صفحه و سهم ایرج میرزا چهار صفحه است، سهم نیما یوشیج بیش از بیست صفحه است.
محمدضیا هشترودی، در معرفی نیما یوشیج چنین نوشته:
"نیما یکی از شعراییست که در تجدد ادبی قرن معاصر بیش از دیگر شاعران سهیم است. در شیوهی چکامهسرایی قدیم استاد بوده ولی طرز جدید مخصوصی برای شخصیت خود اتخاذ نموده است. دو [شاهکار] او یعنی [افسانه] و [برای دلهای خونین] ترجمان مسلک بدبینانهی pessimism اش هستند. احساسات نیما جاندار و گرم، لسان افادهاش طبیعی و منقح و سلیس میباشد. نیما در سخنسرایی مبدع و مبتکر است، مخصوصن در [افسانهسازی] و طرز بدیع تسمیط منفرد است. تأثیر ادبیات اروپایی در آثار این شاعر سخنسنج نیز مشاهده میشود ولی این تأثیر را در سایهی قوت قریحه و در زیر پردهی تسلط و اقتدار خویش مستور میدارد.
نیما از دقت در مفاسد عالم اجتماع نیز برکنار نمانده و در اثر دیگر خود [محبس] با یک لحن شدیدی انتقاد مینماید. از آثار او فقط [مثنوی] بلند [برای دلهای خونین] و بعضی قطعات برجسته در روزنامههای نوبهار و غیره به طبع رسیده است."
(منتخبات آثار- ص ٦٠)
محمدضیا هشترودی در "منتخبات آثار" از نیما یوشیج هفت شعر چاپ کرد. بیشتر این شعرها تا آن زمان چاپ نشده بودند و او آنها را از روی دستنوشتهی سرودههای نیما برگزید:
بخشی از "افسانه" با مقدمهای که در آن محمدضیا هشترودی، پس از مقایسهی نیما یوشیج و سولی پرودوم (Sully Prudhomm) (شاعر فرانسوی) آن را چنین معرفی کرده بود:
"افسانه یک طرز تغزل جدیدی به ادبیات ما میافزاید. این طرز در میان ادبیات مختلفالالسنه موجود است ولی اولین دفعه است که در ادبیات فارسی ظاهر میشود. چنان که گفتم [افسانه] از یک حس بدبینانه مملو و مخصوصن اثبات میکتد که [نیما] داخل در مکتب خیالپرستان Idealistes است."
(منتخبات آثار- ص ٧٨)
او در مقدمهی کوتاهی که بر "افسانه" نوشت، خاطرنشان کرد که "خلاصهی این شاهکار ادبی را با اجازهی خود شاعر از نسخهی خطی آثارش استخراج کرده است."
پنجاه و شش بند از منظومهی "محبس".
شعر "ای شب" که پیش از آن در مجلهی "نوبهار" چاپ شده بود.
چند حکایت منظوم از جمله "بز ملاحسن مسئلهگو"، "روباه و خروس" و "چشمهی کوچک".
سالها بعد از انتشار این کتاب، نیما یوشیج در سخنانی که برای معرفی خود، پیش از شعرخوانی در نخستین کنگرهی نویسندگان و شاعران بیان کرد، از محمدضیا هشترودی به عنوان "مؤلف دانشمند" نام برد و دربارهی چاپ شعرهایش در کتاب "منتخبات آثار" او چنین گفت:
"با وجود آن سال١٣٤٢ هجری (قمری) بود که اشعار من صفحات زیاد منتخبات آثار شعرای معاصر را پر کرد. عجب آنکه نخستین منظومهی من "قصهی رنگ پریده" هم که از آثار بچگی به شمار میآید، در جزو مندرجات این کتاب و در بین نام آنهمه ادبای ریشوسبیلدار خوانده میشد و بهطوری قرار گرفته بود که شعرا و ادبا را نسبت به من و مؤلف دانشمند کتاب (هشترودیزاده) خشمناک میساخت. مثل اینکه طبیعت آزادپرورشیافتهی من در هر دوره از زندگی من باید با زدوخورد رودررو باشد."
(نخستین کنگرهی نویسندگان ایران- ص ٦٤)