آن کبوتری که در کرانههای دور میپرید
گفته بود
در میان گفتوگوی شامگاهیاش
در شبی دراز
با صنوبری که بر بلندی پناهگاه شانههای او
آشیانه داشت:
"تو همیشه سربلند ایستادهای
و همیشه ایستادنت برای من نماد ریشه داشتن
در زمین ساکن است
من ولی
ریشهام در اوجگیریام نهفته است
ریشهی فرازمینیام در آسمان
راز پر گشودن من است
رمز پر کشیدن و در اوج بودن من است."
با سلام و ارادت
هستی هر موجودی اقتضایی دارد که با رعایت آن اقتضا، هستیاش تداوم مییابد و در غیر این صورت هستیاش به نیستی تبدیل میشود. اقتضای هستی کوه ایستادگی است و اقتضای هستی رود، روندگی. درخت با ایستادن هستیاش تداوم مییابد و پرنده با پریدن و نسیم با وزیدن.
به قول علامه اقبال
هستم اگر می روم گر نروم نیستم