شنودم از زبان پیر سالاری
که از دریا نوردان کهن بس رازها در سینه پنهان داشت:
نشاید ناخدا را در دو کشتی گام بنهادن
دریغا ناخدایان این سخن را یاوه می دانند
دیگر ای ساحل امید ها بدرود!
«در گوشه هایی که خطاب مقدورش نمی کند
مشابهی استفاده شود
برخی به اشاره برخی به ممکن
در طرحی به اختلاف بزند
گر چه این جا باید مصرف کند
وجود باشد از معمول در قطعات
معرض اجازه نمی دهد
علائم در این صورت به مراتب شدنی ست
آن چنان در صددم به تلاش برای تعیین مواردی که حاضر نیست
میز حتی مساعدت نکند برای سطح سوم
تلویحا از صدا یک دستش می کنم:
نوعی به انسان نداده تا واقعی شود
محسوب ها! محسوب ها!
رو به رو با طبعا که فاقد است
از گوش های من تا ساعت ها سپس شمایید و زبانه هوا
نه نیم رخی در ناممکن های مصر جبرانش می کند
نه توقعی که حمله های قلبی دارند»[1]
محمد آزرم سومین اثر خود به «هوم» را پس از مجموعه های «عکس های منتشر نشده» و « اسمش همین است: محمد آزرم » منتشر کرد. وی در این اثرش نیز تجربه ای قبلی خود را دنبال کرده است. وی سبک خاصی را دنبال می کند. وی در تجربه شعری خود بیشتر به فرم های دیداری و متنی نزدیک می شود و ایده های وی معمولا از تلفیق عکس، سینما، غلط نامه ها، اوراد و دیگر فضاهای ممکن با شعر به وجود می آید.
در این اثر نیز توجه او به فضاهای کلان برای شکل دهی به خرده متن های اثر استفاده کرده است. برخی از این شعر ها نام گذاری شده و برخی دیگر بدون نام است و برای همین نمی توان بین شعر ها تفکیک قائل شده و خواننده خود را با یک مجموعه فضاهایی که بی ارتباط با هم نیستند رو به رو می بیند.
برخی از شعر ها تکرار طولانی یک یا دو حرف یا یک جمله است و از مجموع این تکرارهای مکرر فضایی ساخته می شود. مثل شعر تهران که تشکیل شده از دو کلمه ماشین ها و آدم ها و این دو کلمه در سه صفحه تکرار می شود طوری که احساس ازدهام، شلوغی، روزمرگی و تکرار به خوبی القاء می شود. برخی از شعر ها نیز به سمت نثر حرکت می کنند.
لیلا صادقی در نقد این کتاب می نویسد: عنوان این کتاب آزرم، “هوم”، دارای دلالتهای مختلفی است که یکی از آنها ادات تأیید است و دیگری نام درختی است که ”گرههای آن نزدیک به هم باشد و پارسیان زردشتی در وقت زمزمه در دست گیرند“ (دهخدا، ذیل هوم). موبدانِ عهدِ ساسانی بر این باور بودند که خوردن این گیاه، انسانهای پاک را به جهان دیگری رهنمون میشود (هنینگ، 1356). این جهان دیگر در این اثر بهواسطهی نام کتاب گشوده میشود و داستانی ناگفته را بازگو میکند مبنی براینکه مخاطب با ورود خود به کتاب، وارد جهان دیگری متفاوت از جهانهای از پیش تجربه شده میشود. همچنین براساس برخی اسطورهها، کوبیدن این گیاه برای به دست آوردن شیرهی آن، نوعی قربانی غیرخونین برای شکست شر و بدی تلقی میشود. درواقع، هوم، ایزدی است که در مراسمی، قربانی میشود تا مردم به زندگی جاوید دست یابند (هینلز، 1368: 50).
در نتیجه، دلالتهای مختلف هوم، باعث گسترش شبکهی معنایی متن میشود، به طوری که اگر هوم را یک آشامیدنی باستانی برای بیمرگی (زرینکوب، 1364: 57) در نظر بگیریم، خواندن کتاب “هوم“ برای خواننده وسیلهای خواهد بود برای به خلسه رفتن و تجربهی دنیایی ماورایی. با توجه به دلالتمندی عنوان کتاب و بینامتنیت موجود برای تفسیر متن، میتوان گفت که شعرهای کتاب به مثابهی شیرهی گیاه هوم برای بخشیدن حیات جاوید به مخاطب به شمار میروند. همچنین، در کتاب اوستا، یشتِ کوتاهی برای هوم سروده شده به نام هومیشت به معنای ”در ستایش هوم“ که متنی مذهبی است. این شعرها به دلیل نوع چیدمان واژگانی، گاهی با اوراد مذهبی پهلو میزنند و از آنجایی که اوراد مذهبی بعد از سپری شدن زمان، دیگر کارکرد زبانی خود را از دست میدهند و بیشتر دارای کارکردهای اجتماعی میشوند (مانند استجانب دعا، نذر، عمل خیر و غیره). گاهی خوانندگان حتا زبان این متون را نمیفهمند و صرفن الفاظ را برای دعا و نیایش تکرار میکنند، چرا که این متون غالبن به زبانهای کهنی مانند لاتین، عربی، عبری، اوستایی یا غیره هستند. در کتاب هوم نیز، نگاشت نظام اوراد مذهبی بر نظام شعرهای مجموعه رخ میدهد و استعارهی ”این شعر یک ورد است“، ساخته میشود که البته کارکردهای اوراد را به چالش میکشد. به عبارت دیگر، نام این مجموعه شعر، طرحوارهی یک کتاب مقدس را فعال میکند و این اثر را در بینامتینیت با ”هومیشت“ به عنوان مجاز جزء به کل از کتاب مقدس قرار میدهد، اما آنچه در این اوراد و دعاها گفته میشود، لزوما در تطابق با کارکرد آنها نیست.
محمد آزرم فعالیت ادبی اش را در دهه هفتاد آغاز کرد. دهه ای که آغازگاه جریانی تازه در حوزه شعر زبان مدار بود و به شعر دهه هفتادی موسوم شد. آزرم خود یکی از شاعرانی است که در شکل گیری این جریان بی تاثیر نبوده است. مجموعه شعرهای «عکس های منتشر نشده» و « اسمش همین است محمد آزرم» گزیده اشعار وی از سال های هفتاد و دو تا هشتاد و یک او را در بر می گیرند. وی در دهه هشتاد نیز به تجربه های تازه ای در حوزه شعر دست زد که بخشی از آن در مجموعه شعر «ساج» منتشر شد. «شب های عربی» و « شام آخر در چهارده نما» تجربه های وی در حوزه شعر-عکس است که در فضای مجازی منتشر شده اند. آزرم مقالات و نقد های بی شماری در روزنامه ها و مجلات مختلف منتشر کرده است. نظریه پردازی شعر «متفاوط» و ساختن موقعیت تازه در شعر نوشتاری، نقش پرفرمنس در نوشتار و تلفیق شعر با سایر هنرها از دیگر تجربیات اوست. وی را به عنوان شاعر تجربه های تازه می شناسند.
« آدم ها ماشین ها آدم ها ماشین ها آدم ها ماشین ها آدم ها ماشین ها آدم ها ماشین ها آدم ها ماشین ها....»[2]