تو آسمان مرا پر ستاره تر کردی
شبِ سیاه مرا آمدی سحر کردی
نداشت ارزشِ ماندن جهانِ قبل از تو
جهانِ پوچ مرا هم تو معتبر کردی
گذشت آن همه تلخی گذشت تنهایی
مپرس این همه مدت چگونه سر کردی؟
کنارت از غمِ غربت دگر نمیسوزم
برایم آتش غم را چه بی اثر کردی
بهشت را به بهایِ نگاه تو دادم
خوشم اگر چه بگوید خدا، ضرر کردی
#مرتضی_نوربخش_م_نگاه
**
دارد دوباره برف می بارد
و لکه ی سفید قشنگی
آن سوی ابرها پیداست.
یک لحظه پلک می زنم.
وقتی که چشم می گشایم
دنیا پر از پرنده می شود و
دست های تو
گندم کنار پنجره می ریزند.
دارد دوباره برف می بارد
و نیمروز یخزده ام را
از هُرم آفتابی تو گرم می کنم.
2 بهمن 1400
https://t.me/mayektashakeri
کاغذ دیواری ، منظره باغ و بهار
پنجره مشرف بر آهن و سنگ و دیوار
این چه طنز تلخیست؟
هرچه زیبایی ، نایافتنی
هرچه زشتی دم دست!
هفتم اسفند 1370