سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

پرگار/محمد جلیل مظفری

http://s3.picofile.com/file/8206608868/%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF_%D8%AC%D9%84%DB%8C%D9%84_%D9%85%D8%B8%D9%81%D8%B1%DB%8C.jpg


وقتی که می‌گویم بیا بنشین کنارم

یعنی که شعر تازه‌‍‌ای دارم برایت


وقتی که می‌گویم

امروز آن پیراهن گلدار آبی را تنت کن

یعنی بدان یادِ بهار افتاده‌ام باز

یعنی بدان از آسمان چشم‌هایم گریه می‌بارم برایت


آن روزهای برفی ِ بهمن که تقویمم

یخ بسته بود، آن زمهریرِ تلخ را می‌گویم آری آن...

با من بگو:

اول تو خندیدی؟

                   یا سیب را چیدی؟

اصلا ولش کن،

با من بگو در ابتدای لحظه‌ی دیدارمان من بغض کردم یا که خندیدم؟

یا ابتدا آن خوشه‌های زردِ گندمزار را چیدم؟

اما "چه خوب آمد به یادم"، صبر کن

                               یک لحظه ساکت باش

آری

تو دامنِ پیراهنِ گلدار آبی را

زیرِ درخت سیب

روی چمن‌ها پهن کردی و نشستی و

من هم

دورِ درخت سیب و دورِ تو

تا عصر چرخیدم

تو شوخ می‌خندیدی و من نیز می‌گفتم:

تو نقطه‌ی ثقلِ منی اما

من همچو پرگارم برایت


با من بگو گندم چه فرقی می‌کند با سیب؟

ای وای... من را باش

سرشاخه‌های یخ زده با سیب نسبت دارد آیا؟

یا دشت‌های سردِ برفی را

باخوشه‌ی گندم چه کار آخر؟

حالا که مارا از بهشتِ جاودان راندند

با من بیا تا دشت‌های دوزخی، 

                            من لاله می‌کارم برایت.



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد