در شامگاه
خورشیدرا
با غرش مرگ آ و ر پنج گلوله مشبک کردند
آنگاه آسمان و زمین
عرصه پرواز خفاشان شد
سرزمین خورشید ها ست سرزمین من
هر روز از کرانه آبی ترین آسمان ها
از آنسوی سنگین ترین کوهستان ها
و از اعماق عمیق ترین جنگل ها
خورشید ها دوباره می آیند
خورشیدها دوباره می آیند
خورشید ها دو باره می آیند
وپای در راه این عقیده می فشرند
و جان در راه این عقیده می با زند
که شب رفتنی است
سیاهی رفتنی است
سکوت رفتنی است