سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

باران / سید مرتضی معراجی


خیالم خیس بود

از بارانی که دوست داشتم ببارد

و خیابان

خالی

از مسافری که

دوست داشتم بیاید

و باد

باد همیشه ی هوشیاری

همه ی دریچه ها را بر هم زد

همه ی دریچه هایی که

می توانستند

به منظره های آرزو 

باز باشند

و باز نشد

بغضی که می توانست

فروریزد 

بارانهای خیالم را

در خلوت

خالی

این خیابان بی مسافر

۱۴۰۰/۲/۱۱

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد