چپق ات روشن و چایت سر قوری است هنوز
نان شعر و هنرت داغ تنوری است هنوز
پیرمرد غزل آلوده لبخند به لب
در دل از حُسن رخت چشمه نوری است هنوز
باغ در باغ شما مطلع خاقانی هاست
عطر فیروزه ای ات نکهت حوری است هنوز
شهر آبی خدا، آینه در آینه ات
خط به خط بر سر دنیا گل سوری است هنوز
دیرگاهی است در میکده ات بسته ولی
ساقی سیم تنت پنجه بلوری است هنوز
رود زاینده تو گرچه ترک آلوده است
زخم در زخم تنش شرح صبوری است هنوز
اصفهان گرچه تو را نصف جهان می خوانند
تو سلیمان و جهان پیش تو موری است هنوز
ح_ عبادیان
https://telegram.me/ebadian1352