سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

تا چراگاه کلاغان... / علیرضا طبایی


باز غفلت زد شبیخونی دگر در خوابمان

مرگ را نوشید بر دست پدر، سهرابمان


سایه‏ هول است و قید از ما نمی‌گیرد ز پای

تا دهان گورها، در خود، نگیرد قابمان


ماهیان تشنه را بلعید ماهیخوار و... باز

سوی مسلخ می‏‌برد، با وعده‏ تالابمان


کشتی نوح است، می‌گویند و بر موج فریب

می‌کشاند ناخدا، تا ورطه‏ گردابمان


معجزی روشن، چو ماه نخشب آوردیم و... هیچ

نیست فرجامی به پایان، جز خم تیزابمان


می‏‌فریبند این رسن‌کاران، به نام مهر و ماه

روز با پیه‌سوز و شب با کرمک شبتابمان


در سرابستان، به جرم تشنگی، می‌افکند

در همان جایی که نی افکند عرب، غرقابمان


تنگ‏ چشمی بین که حاتم‌شهرگان حتی کفی

نان نمی‌بخشند تا از رخ نریزند آبمان


برنمی‌تابد شراری خرد را خشم زئوس

تا چراگاه کلاغان می‌کند پرتابمان!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد