هنرمندان بهواسطه زیست گونهگون و متنوع در دادهها و باورداشتهایشان با هم توفیر دارند و هنر آیینه تمامنمای همین رنگارنگی و طیف متنوع در هر آفرینشگر و آفرینه است. هنگامی که ناشعرترین واژگان و مضامین با اخذ ویزای شعری میتوانند وارد کشور شعر شوند، اگر ملاحظات برشمرده را شاعران بتوانند رعایت و نوآورانه مطرح کنند، زهی جای خوشوقتی است، منتها به شرطی که قوانین شهر شعر را رعایت کنند و از ذات شعر که تسخیر ناشناختهها و نو از نوست و معیارش زیباشناسانه است، دور نمانند.
همانگونه که میدانیم قدما در تکثیر اثر مشکل داشتند. کار گوتنبرگ را حافظه افراد برعهده داشت؛ وزن ردیف، قافیه، جناس، مراعات نظیر و... کمک به در حافظه ماندن اثر میکرد. آیا پساگوتنبرگ و چاپ و اکنون که سالهاست با جهان تحت وب مواجهیم و گوشیهای هوشمند آثار را با یک کلیک در کسری از ثانیه میپراکنند همواره باید معطوف به آرایهها و قوانین قدما ماند؟
نیما آمد تا رفتهرفته شعر را به ذات نثر نزدیک کند و نه البته به خود نثر؛ چراکه نثر معمول با نثر شعر اگرچه بعضا به ظاهر دم دستی آید اما با چند بار خوانش آن به جور دیگر دیدن عادت میبریم. نیما شعر را از عوامل دست و پاگیر و هدفگذاری شده و قصیدهوار رهانید.
در اینجا سعی میکنم به موارد مطروحه از سوی «اعتماد» برای این یادداشت پاسخ گویم. در واقع طرز شاملویی عبارت از چه میتواند باشد؟
نقل به مضمون از شاملو است که اصطلاح شعر سپید نخستینبار توسط او در ایران مورد بهرهبرداری قرار گرفته است، این اصطلاح را پژوهندگان ادبیات امروز بر آمده از زبان فرانسه دانستهاند:
روزنامه اعتماد، پنجشنبه، ۲۵ آذر ۱۴۰۰، شماره ۵۱۰۰ سال نوزدهم ص۱۱ هنر و ادبیات: