سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

انوری / لاادری

.

#انوری اگر امروز زنده بود طرفدار کدام نوع حکومت و کدام ایدئولوژی سیاسی بود؟

از قصاید مدحی جنابش و قطعاتی که در طلب نان و آب و شراب و هیزم و کاه و جو و... گفته و از قصاید طویل مدحی‌اش، اینطور بر می‌آید که دولتی بزرگ و صاحب‌ همه‌چیز و حاکم بر جان و مال مردم را می‌پسندیده که شاه در آن «مالک‌الرقاب» باشد، یعنی گردن مردم زیر یوغ اقتدارش باشد:

ای دولتِ جوانِ تو مالکْ رقاب خلق

پاینده باد دولتِ مالکْ رقاب تو

این یعنی دولتی به تمام معنی توتالیتر!

ضمن آن که این امیر مالک رقاب، بخشنده و راد است و فقر پیش او مانند چشم افعی در برابر تابش زمرد کور می‌شود:

به پیشِ کَفِ رادِ او فقر و فاقه

چو پیش زُمُرُّد بُوَد چشمِ افعی

و این یعنی امیر باید رویکردی سوسیالیستی داشته باشد و با بخشش بی‌حساب، فقر را ریشه‌کن کند!

 از طرفی حکومت دلخواه او بی‌شک حکومتی امپریالیستی خواهد بود که تا اقصای عالم لشکر می‌کشد و به چین و روم هم رحم نمی‌کند:

کِی بُوَد از روم و چین پیکِ ظفر در رسد

کان دو سپاهِ گران شاه مظفر شکست!؟

اما این‌ها همه چیزی نیست جز جبر زمانه و نیز ضعف همت و رای که شاعری چون انوری را به مدح صاحب قدرتان وادار می‌کند. در چنین اشعاری باید چیزی گفت که شاه بپسندد! 

و به قول #متنبی، آن مدح، نه مدح شاه، که هجو زمانه است!

بگذریم از این که در دورانی که انوری می‌زیسته فکر کردن به نوع دیگری از حکومت یا اساسا ممکن نبوده یا در دسترس امثال ایشان نبوده و یا اگر بوده هم شنونده و پذیرنده‌ای نداشته است!

اما بعد! اگر انوری در زمانه‌ی ما می‌زیست و انسان روزگار ما بود و نیز اگر مجبور نبود برای تهیه‌ی کاغذ شعرش نیز قصیده‌ی مدحی بگوید به حکومت و اقتصاد چگونه نگاه می‌کرد؟

پاسخ در قطعه‌ای از انوری است که در آن شاهان زمانه‌اش را گدا می‌خواند! شعری با این مطلع:

آن شنیدستی که روزی زیرکی با ابلهی

گفت کاین والیِ شهرِ ما گدایی بی‌حیاست...

در  انتهای این شعر، شاعرِ مداحِ اهل «بیت» خواهندگی را نوعی از کِدیه (گدایی) می‌خواند، خواه از طرف مردم باشد، خواه از طرف دولت:

«خواستن، کدیه است، خواهی عُشر خوان، خواهی خراج

زانکه گر دَه نام باشد یک حقیقت را رواست

چون گدایی چیز دیگر نیست جز خواهندگی

هرکه خواهد گر سلیمان است و گر قارون گداست»

این ابیات را «اگر» انسانی امروزی می‌گفت، می‌شد او را مدافع #لیبرالیسم_کلاسیک و بازار آزاد و دولت کوچک دانست، دولتی که نه جیب مردم را پر می‌کند و نه خالی! بلکه تنها وظیفه‌اش تامین امنیت و آزادی اقتصادی و سیاسی تک تک افراد جامعه است.


پ ن:اینگونه بود که انوریِ از همه جا بی‌خبر یک‌شبه لیبرال شد!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد