سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

آیه ی آغاز / سعید سلطانی طارمی


شب می گذشت
و آب های خیره ی آشوب
کابوس پاره پاره شدن می دیدند
و انعقاد نطفه ی هستی
با تازیانه های کبود باد
در برکه های تیره تاخیر
                  وا می رفت

شب بود و می گذشت
دُمواره ای از آتش 
می رفت در پی اش.

سنگ ایستاد و سرد نگاهش کرد.
حس کرد آن تلالو شیرین
وجدان روشن ظلمات است
و می رود که هیزم خورشید خیس را
آتش زند
تا انبساط داغ جنین نور
از آب های تار بزاید

شب می گذشت زار
آشوب بود و آب.
دمواره ای از آتش
افتاده بود بر دل تنگش.
افتاده بود بر سر سنگش
                       9/8/97 کرج
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد