سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سنگر فریاد / فردوس اعظم



کوچه‌ها! سنگرِ فریاد شَوید
بغض‌ها! از قفسِ حنجره آزاد شَوید
آی دل‌آگاهان
نسلِ آزادی‌خواه
نسلِ تاریخ‌نویس
نسلِ اسطوره-تبار
خسته از ظلم و ستم
از خشونت بیزار!
هست تاریخ گواه؛
تیرگی می‌پوسد
روشنی می‌روید!
صبح می‌آید و روی همه را می‌بوسد
بامدادی که بشارتگرِ فصلِ سبز است!
فصلِ روییدنِ عشق
فصلِ پژمردنِ زَرپیچَکِ اندوهِ بزرگ
ای شما وارثِ فرهنگِ سترگ
نگُذارید که پیروز شود گلٌه ی گرگ!
نگذارید درختی بشود چوبه ی دار
آی مردم، بیدار!!
نگذارید که ابلیس اهورا بشود...
نه بگویید به این فرقه ی دیوارصفَت
این همه جهل-تبار، این همه دارصفَت
پس کنون برخیزید!
همه با هم بسرایید سرودِ شادی:

زنده باد آزادی!
زنده باد آبادی!

آری، اکنون همه بر حفظ ِ وطن برخیزید
و در و پنجره را بگشایید
کوچه‌ها چشم براه
زندگی بیدار است
آسمان تاج و زمین تخت شماست
بر زمین بگذارید
ترس و نومیدی را
و بگیرید به دست
مشعلِ زنده ی قدرت وَ شجاعت که صدای غضب و خشمِ شماست
در دلِ مُرده‌ی هر کوچه بخوانید بلند:
یَشتِ آزادی را
شور برپا بکنید
شوری از جنسِ رهاییِ پر از حسِ امید
تا که از بانگِ خروشانِ شما پایه‌ی دنیا لَرزَد
شیشه‌ی ظلم و قساوت شکند
سقفِ کوتاهِ خیانت ریزَد
تا سراپرده‌ی فرسوده‌ی جهل و غم را
این همه غصه و چشمان پُر از شبنم را
تیغِ فریادِ پر از خشمِ شما پاره کند
موجِ فریادِ شما
فصلِ تاریکِ جهان را ببَرَد
خس و خاشاکِ زمان را روبد
مُشت بر گُرده‌ی ظلمت کوبد
رنگِ خون را ز تن زخمیِ میهن شویَد
پس کنون نَنشینید!
و صدا سر بدهید:

مرگ بر استبداد
زنده باد آزادی!
زنده باد آبادی!

موجِ فریادِ شما در همه‌جا پیچیده ست
و جهانی شده‌است
گَشته پیغامبرِ آهِ شما
نقشه‌ی راهِ شما
همه با هم بسرایید اینک:

زنده باد آزادی
زنده باد آبادی

تا که در سفره‌ ی دل، جای غم و حسرت و خون
اندکی نانِ سعادت باشد
بوسه ی عشق مجاز
عاشقی، رسمِ خوشایندِ زمان
بغل و عاطفه ارزان باشد
غصه‌ها اندک و لبخند فراوان باشد
سایه‌ی نحس و پلیدانه‌ی جنگ
از سرِ ما،
از درِ ما،
از رهِ ما، کوچ کند، دور شود
تا که چشمِ ستم و جهل و عزا کور شود
عشق در روی زمین شاهنشاه
کینه و ظلمت و غم گم شده، مهجور شود
پادشاهِ وطنِ تیره‌ی ما نور شود
سوگِ دل سور شود…
هر نفس عشق، امید، عاطفه که سهمِ شماست
زندگی حقِ شماست!
پس، کنون برخیزید!
و صدا سر بدهید:

مرگ بر استبداد
زنده باد آزادی!
زنده باد آبادی!

تا به رقص آورد آهنگ شما
پرچمِ آزادی را
تا به پایان ببرد سلطه ی بی‌دادی را
مژده آرد نفسِ تازه‌ی آبادی را
تا ببیند زنِ همسایه ی ما شادی را
به جگر‌گوشه‌ی خود هدیه دهد جامه‌ی دامادی را
عشق در باورمان رقص کُنَد
تا فروزان بکند سنتِ اجدادی را…

آری، این خاکِ گُهر ریز و گهربار، هنوز
زادگاه عشق است
پایگاه خرد و آگاهی ست
وطنِ خورشید است

ما به فردای خوش ایمان داریم:
هر کجا سایه ی دیکتاتوری ست
عاقبت بر تهِ چاه-
دخمه ی ننگِ زمان خواهد رفت!

زنده باد آزادی!
زنده باد آبادی!

#فردوس_اعظم #آزادی | #زن_زندگی_آزادی

@firdavsiazam
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد