اسب سپید خسته و فرتوت آبادی
می لنگد این ارثیه ی آباء و اجدادی
این سالهای بی بهار سرد بی پایان
این سالهای سیصد و دِقمرگ خردادی
ما پایکوبان ، دست افشان، سر که چرخاندیم
دیدیم غارت میشوند اندیشه ، نان ، شادی
دیگر نه می خندم نه می گریم در این جنگل
وقتی که قانون میشود تکفیرِ آزادی !
حالا عدالت طفل مادر مرده ی شهر است
حالا علی بابا خودش شد دزد بغدادی
۲۴تیر۹۹
کانال سروده های #مجید_مبلغ_ناصری
@Mmoballeghnaseri1