برگیر کلاه و جامهات را ای مرد
بردار دوات و خامهات را ای مرد
دلواپس رستمیم، برخیز و بگوی
دنبالهٔ شاهنامهات را ای مرد.
از آن همه نوبهار بویی ماندهست؟
بر چهرهٔ لاله رنگ و رویی ماندهست؟
خیّام! بگو برای ما تشنه لبان
آیا تَهِ خم نصفهسبویی ماندهست؟
هشدار که بر قفایتان خواهد خورد
بر شاهرگ بقایتان خواهد خورد
این تیشه که در دست شما تیز شدهست
یک روز به پشت پایتان خواهد خورد.
فیالبداهه
گویند به دشت کربلا آب نبود
یا شیر برای طفل بیتاب نبود
این بود ولی وفا و انصاف و شرف
اینسان که به عهد ماست نایاب، نبود.