۱.سیمین بهبهانی یکی از نمایندگان برجستۀ غزل معاصر ایران و یکی از بزرگترین شاعران زن در تاریخ ادبیات زبان فارسی است. دربارۀ او بسیار گفته و نوشتهاند تا آنجا که گمان میشود سخن تازۀ ناگفتهای نمانده باشد. در این یادداشت داوری خودم را در قبال برخی از جوانب کارنامۀ سیمین بهبهانی – این شاعر مقتدر کاربلد- عرضه میدارم.
۲. وقتی به میراث شاعرانۀ سیمین بهبهانی مینگرم، در انبوه «شعر»های او،ت عدادی شعر خوب و ماندنی میبینم و مقدار معتنابهی شعرهای «جدولی» که صرفا برای بررسی تاریخ تحول و تجدّد غزل فارسی و نیز بررسی چگونگی بازتاب فلان موضوع و مضمون سیاسی و اجتماعی در شعر اهمیت دارد .
۳.کار نمایانی که سیمین کرد و آن را «رستاخیز »ی در زمینۀ شکل و فرم غزل محسوب میکرد، یکی ساخت و کشف و استعمال اوزان غریب عروضی بود و دیگر فاصله گرفتن از مضامین تغزلی و مغازلات و گنجاندن مضامین اجتماعی و سیاسی در غزل و ایجاد آنچه خودش آن را « انسجام شعری » میخواند و البته چیزی جز «وحدت موضوعی و مضمونی» نبود. سیمین در نوشتهها و گفتارهای متعددی دربارۀ این خصیصۀ مهم غزلش سخن گفته است. چکیدۀ حرفش این است که برای اینکه بتواند هرچه میخواهد بگوید باید وزنهای تازهای بهکار ببرد؛ یعنی ملازمهای برقرار میکرد میان محتوای غزلش که میخواست «شعر روزگار و بازتاب زمانه» باشد و این اوزان تازه عروضی. اما نه خودش و نه هوادارانش که او را «نیمای غزل» میدانستند، نتوانستند توضیح دهند و دلیل قانع کنندهای بیاورند که چرا برای سخنتازهگفتن و حرفسیاسیواجتماعی زدن در غزل و «شعر روزگار»سرودن، لزوما باید رابطۀ قراردادی میان افاعیل عروضی را گسست و به اوزانی غریب و نامأنوس غزل گفت.
فرم نیمایی و حتی شعر بیوزن منطق روشن خود را دارد؛ نیما میگفت تساوی کمّی ارکان را برهم میزنم چون میخواهم شعرم را به منطق گفتار نزدیک کنم و قید و بند عروض و قافیه موجب میشود «حشو » بگویم. شاملو هم میگفت من اگر بخواهم حرف طبیعی خودم را بزنم و «حشو» نگویم اصلا باید وزن عروضی را کنار بگذارم؛ بهعبارتی ضرورتی آشکار و ملموس و قابلتصدیقوتصور عقلی، منشأ نو آوری نیما بود اما «نیمای غزل» نتوانست ملازمۀ منطقی حالوهوای تازۀ شعرش را با وزنهای ناآشنا مدلّل کند.
۴. اما علت و دلیل اصلی و اساسی این «نو آوری» - که خانم بهبهانی هم جستهگریخته در مطاوی سخنانش به عبارات و انحاء گوناگون به آن اشاره کرده است، شوق و تمایل او برای «نوآوری » بود؛ بهعبارت دیگر نفس این نوآوری برای او اهمیت تام داشت. سیمین میخواست غزلش «متفاوت» با غزل دیگران باشد و البته به این خواستهاش رسید. با یک نگاه به غزل سیمین میتوان تشخیص داد این غزل سیمین است چون وزنش «خاص» است ؛ چون در غزل «قصه» تعریف کرده است و چون...
۵. در ساحت مضمون و محتوا باید گفت شعر سیمین یکی از رساترین صداهای زن غیرسنتی ایرانی در شعر فارسی است.بخشی از زنان ایران صدایی خوشطنینتر و ماندگارتر از شعر سیمین برای بازتاب نگاه و درک و دریافت و عواطف و خواستههای خود، در شعر فارسی نخواهند یافت.
۶.اولین شعری که از سیمین منتشر شد(در سال ۱۳۲۰) شعری سیاسی و اجتماعی بود. درواقع دغدغههای اجتماعی و سیاسی همزاد سیمین و شعر او بوده است. سیمین با «سیاست» و حزب توده آغاز کرد و با «سیاست » به پایان رساند. موضعگیریهای سیاسی او نامش را همواره بر زبانها میافکند و حضور رسانهایاش را استمرار میداد و از دلایل مؤثر رواج شعرش بود. این حرفم به هیچ وجه نافی ارزشهای هنری شعرهای خانم بهبهانی نیست؛ سخن این است که نقش سیاست و نیز - به قول قائلش- «تنکامهسرایی» را در تعیین جایگاه ادبی امروزین سیمین بهبهانی نباید از نظر دور داشت.
۷. دوست دارم در پایان این یادداشت بر ایراندوستی و فروتنی و مهربانی مادرانهای که از شعر سیمین میتراود تأکید کنم. ببینید در شعر «دوباره باید ساخت» چه مادرانه و فروتنانه با «جوانترینها» سخن میگوید:
دوباره باید ساخت - شما! که ما رفتیم اگر چه ننشستیم ز پای تا رفتیم
خلوص و ایمان بود خدای می داند صواب اگر کردیم خطا اگر رفتیم
به دستها زنجیر به چشمها دستار بگو: «کجا بردند؟» مگو:«کجا رفتیم؟»
https://t.me/n00re30yah