گذشت بود و نبودی که عشق خواندیمش
فراز بود و فرودی که عشق خواندیمش
به نیش طعنه گزید و به طعم گریه گذشت
دقیقههای حسودی که عشق خواندیمش
شبی به سیلی طوفان، شبی شکنجهٔ سنگ
کرانههای کبودی که عشق خواندیمش
نه شعلهای ته جنگل، نه رقص کولی بود
همان تراکم دودی که عشق خواندیمش
ببین دوباره زیان کردهایم از لطف
تب تصوّر سودی که عشق خواندیمش
سقوط بود و بهجز بال زخم، هیچ نداشت
توهّماتِ صعودی که عشق خواندیمش
بزن به تار غمت چلّهٔ دچارت را
بریده رشتهٔ پودی که عشق خواندیمش