قبله کنم روی تورا بختم اگر یار شود
گیرم اگر طعن جهان ، بر سرم آوار شود
سیر بیابان جنون ، طاقت مجنون طلبد
طالب لیلی نسزد رنجه به هر خار شود
صرفه برد روز جزا ، روسپی از زهد فروش
مایه وهن است به دین ، هرکه ریا کار شود
خسرو خودکامه که داد ، زحمت فرهاد به باد
فکر نمی کرد که خود ، زار و گرفتار شود
ای که به دیوار کشی ، تفرقه ایجاد کنی
ترسم ازین کار سرت ، رفته سر دار شود
دست قضا می بردت ، گرگ اجل می دردت
عقل سلامت طلبت ، گو همه دیوار شود
باش که تندیس ترا ، خلق کشاند به زمین
مرگ حقیرانه تو ، عبرت اعصار شود
پند نخواهد شنود ، ملت ناخوانده کتاب
قصه تاریخ فقط ، بیهده تکرار شود