سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

شکست / فردوس اعظم



تبربدست که خندید، شاخسار شکست!
پرنده پر زد و تقویم بی‌بهار شکست

سپاه زاغ و زغن حمله‌ور شدند، آنگاه
ز لانه ناله برآمد، غرورِ سار شکست

هجومِ بادِ سموم از کرانه‌ها بر‌خاست
که روحِ آینه‌ی باغ از غبار شکست

جوانه‌ها نشکفتند، خودکشی کردند
و قلب زخمی هر کاج و هر چنار شکست

دمید داغِ ندامت به روی پیشانی
در این نمایشِ تحقیر، ننگ و عار شکست

پرنده‌ای که گرفتار بود، می‌نالید:
دریغ! پرده‌ی ناموسِ روزگار شکست!

سکوت پشتِ سکوت، عاقبت چه شد! دیدی؟
غرور - مُرده، شَرَف - پوچ، اعتبار شکست!

تمامِ عمر فقط لاف از افتخار زدیم
ببین چگونه کنون پشتِ افتخار شکست

ببین، ز پنجه‌ی توهینِ باد‌های شرور
چراغِ روشنِ عزت چه ناگوار شکست!

صنوبران به بیابان پناه آوردند
شکوهِ روزنه از سایه‌ی حصار شکست

چه افتضاحِ بزرگی، چه ظلم و تحقیری!
که پشتِ ملتِ یک عمر بردبار شکست

زمان، زمانه‌ی زاغ و تبربدستان است
چه بود حاصلِ تاریخِ این دیار؟ شکست؟

#فردوس_اعظم | #غزل | #شکست

@firdavsiazam

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد