سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

سیولیشه

نشریه اختصاصی شعر نیمایی

غبار اضطراب / محمد رضا راثی پور


گاهی خلوت و گوشه دنج هم برایت ملال آور می شود .همان کنج عافیتی که سالها برای فراهم کردنش خود را به آب و آتش می زنی و در نهایت  در آن خلوت دلخواه که ملالی نیست ، در عین رهایی از مشغله  خاطر نوعی احساس ناتوانی به تو دست می دهد.می بینی تویی که  به تازیانه تصمیمی می توانستی گرد خمود را از  گرده ی توسن واژه ها برافشانی ، در دوراهه بی تصمیمی دست و دلت به کار نمی رود.

واژه ها به سراغت نمی آید.

کاغذهای سپید ت اول سیاه و بعد مچاله می شوند و سطل زیر میز تحریرت   اگر حال تو این نبود می توانست با کاغذ هایی که دارد  ظرفی  مناسب برای بلند پروازی هایت باشد.

دروغ می گویند که برای هر شاعر فرشته ایست که واژه ها را برایش هدیه می دهد.

تو همان پرومته ای اما در مقیاسی کوچکتر.

بشر را برای رنج و استرس آفریده اند و هیچگاه خاطرت از غبار اضطرابها و دلهره ها پاک نمی شود


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد